eitaa logo
محفل شهدا🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
5 فایل
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می‌دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می‌رسیم. ارتباط باما : @karbala13701370
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 در خانواده ای روستایی و مستضعف در آبان 1342 در روستای کلو کند از توابع شهر مینودشت به دنیا آمد. در کودکی به مکتب خانه رفت و قرائت قرآن و مسائل دینی را فرا گرفت. برای کسب دانش به دبستان الفجر روستا رفت. پایه های تحصیلی دوره راهنمایی را در مدرسه فرهنگ مینودشت با موفقیت گذراند، در این ایام در منزل عمویش در شهر مینودشت زندگی می کرد. سپس وارد دبیرستان شد. در دوره نوجوانی با حرکت های عمومی مردم در زمان اوج گیری انقلاب همراه شد. بعد از پیروزی انقلاب به فعالیت های دینی و انقلابی روی آورد. او اهل مطالعه بود و در حدود 200 جلد کتاب در کتابخانه شخصی اش داشت. مصطفی صفایی همکاری رسمی خود را با از تیر ماه 1360 آغاز کرد و در تاریخ 17/7/1361 رسماً به عضویت سپاه در آمد. در همان سال به کردستان رفت و به عنوان با ضد انقلاب مبارزه کرد. در این منطقه بر اثر انفجار مواد منفجره قسمتی از انگشت صبابه اش قطع شد و از ناحیه چشم نیز مورد اصابت ترکش قرار گرفت. مصطفی صفایی از 22 دی ماه 1361 تا اردیبهشت 1362 در مناطق عملیاتی بود و در عملیات های مقدماتی والفجر، منطقه عملیاتی فکه، با مسئولیت حضور داشت. در سن 19 سالگی با دختر دایی اش ازدواج کرد و زندگی ساده خود را در منزل پدری اش شروع کرد. دو روز بعد از ازدواج به جبهه رفت و مدت 9 ماه در منطقه ماند. او در عملیات والفجر 6 فرماندهی گروهان و از اسفند 1364 تا خرداد 1365 با سمت معاون فرماندهی گروهان از گردان امام محمد باقر از لشکر 25 کربلا خدمت کرد. در 19بهمن 1365 در منطقه جنوب(شلمچه) با سمت خدمت کرد و در محاصره دشمن قرار گرفت و در نبردی مستقیم با دشمن بعثی از ناحیه پیشانی مورد اصابت تیر قرار گرفت و به رسید.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══
🌷 فرزند محمدحسین در سال 1342 در روستای شامکان از توابع شهرستان ششتمد بدنیا آمد. در اولین ساعات تولد، مادر خود را از دست داد و از آن زمان به بعد در خود -که مادر شهید دیگری است- پرورش یافت. پس از مدتی همراه خانواده به شهر سبزوار نقل مکان کردند. او واقعاً از نظر تربیت دینی، اجتماعی و خانوادگی در تمامی فامیل و اهل کوچه زبانزد عام و خاص بود. او به اتفاق چهار برادر دیگرش دوران ابتدایی را در دبستان ربانی گذراند و بعد مقطع راهنمایی را در مدرسه بزرگمهر ادامه داد و بعد وارد دبیرستان شد که انقلاب شروع شد و او که بچه کم سنی بود با برادر دیگرش وحید و در خیابان های سبزوار شدند. آن زمان اداره شهربانی در خیابان بیهق بود که محل اصلی تظاهرات بود و همه جا مامورین رژیم شاه جلو تظاهرکنندگان را می گرفتند و دستگیر می کردند، ولی بهروز از آن زمان خود را برای شهادت آماده کرده بود و از هیچ چیز و هیچ کس ترس و واهمه ای نداشت. انقلاب که پیروز شد، بهروز همانند برادران بزرگتر، خود را در حفظ انقلاب مسئول می دانست. شب ها به و در محلات شهر مشغول بود. بعد از شکل گرفتن بسیج، او به عضویت بسیج درآمد و با شروع جنگ تحمیلی از آن طریق در مرتبه اول 3 ماه به جبهه کردستان رفت و در آنجا مجروح شد. او را به بیمارستانی در ایلام بردند و بعد از بهبودی به سبزوار آمد. اوایل جنگ بود که برادر بزرگش حمید در دهلاویه سوسنگرد به می رسد. از آن زمان تصمیم بهروز و دیگر برادرانش بر این شد که اسلحه به زمین افتاده حمید را بردارند و روی زمین نماند. وی بعد از خدمت در بسیج، وارد سپاه پاسداران شد و از طرف سپاه او را یک ماه برای دوره آموزشی به نیشابور فرستادند. بهروز بعد از مدتی با خواهر شهید رضا ایزدی ازدواج کرد که ثمره این ازدواج 1 فرزند بود. پس از آن او به جبهه رفت. در آن زمان در گروه تخریب تیپ 21 امام رضا (ع) مشغول خدمت بود و در حمله میمک مجروح شد که از آنجا او را به بیمارستانی در قم منتقل کردند. در مرحله آخر که به جبهه رفت، مسئولیتش لشکر 5 نصر بود. ایشان سرانجام پس از سال ها خدمت و در تاریخ 1364/11/25 در منطقه فاو و در جریان عملیات والفجر 8 بر اثر اصابت ترکش به دست و پایش به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد.🌷 «لبیک یا سید الشهدا» ✍️ جهاد تبیین به عشق امام حسین🤲 🌙 ═══❖══════❖═══ @Mahfele_shohada60 ═══❖══════❖═══