eitaa logo
محفل تبیین
1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
42 فایل
شهادت جز با جهاد حاصل نمیشود.جهاد تبیین با تأسی به حضرت زهرا سلام الله علیها تبیین و تشریح :بیانات جاری و کتب حضرت آیت الله خامنه ای مدظله به میزبانی شهید اسماعیل دقایقی🌹 ارتباط با مدیر کانال @adminmahfel1
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️*به روایت برادر شهید* چون برادر و خواهرم برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بودند، قرار بود محسن هم برای ادامه تحصیل به آمریکا برود. اما محسن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اعزام به آمریکا را منتفی کرد. شهید وزوایی پس از گرفتن دیپلم، با *کسب رتبه اول در کنکور در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف، در مهر ماه سال 57 مشغول به تحصیل شد.* محسن در سال ۱۳۵۸ برای کمک‌رسانی به مناطق محروم وارد جهاد سازندگی شد و مدتی به لرستان رفت. وقتی که قضیه تسخیر لانه جاسوسی پیش آمد، جزو‌ دانشجویان پیرو خط امام بود و چون زبان انگلیسی‌اش قوی بود، او را به عنوان یکی از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام انتخاب کردند. @mahfeletabeen
او در بیمارستان به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرد، گفته بود: *«آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد می‌کشم، بیشتر لذت می‌برم و احساس می‌کنم از این طریق به خدای خودم نزدیک می‌شوم».* پس از بهبودی نسبی از مجروحیت، قدم به معرکه‌ای گذاشت که فرجام آن، آزادسازی خرمشهر اشغال شده بود. @mahfeletabeen
📜*فرازی از وصیت نامه شهید* ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوی ماست در این جبهه‌ها خداوند را مشاهده می‌کنیم که چگونه به کمک رزمندگان اسلام می‌شتابد و آنها را نصرت می‌دهد و به مصداق آیه شریفه که می‌فرماید: *«کم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کثِیرَةَ»* را می‌بینیم که تعداد محدود لشکریان سپاه اعم از سپاه و ارتش و نیروهای مردمی بر تعداد کثیری از نیروهای دشمن غلبه می‌نماید؛  *بیاد دارم در عملیات بازی دراز در قسمتی از عملیات مقداد ما ۶ نفر بودیم و بر ۳۰۰ نفر غلبه پیدا نمودیم.* @mahfeletabeen
*رهبر معظم انقلاب خطاب به خانم غفار حدادی نویسنده کتاب یک محسن عزیز. در نمایشگاه کتاب سال گذشته :* ((یه نکاتی تو زندگی این شهید هست که جز یه زن نمی تونست بنویسه، باید یه زن می نوشت و شما این کارو کردی..)) ابتدای کتاب این طور که توی مقدمه کتاب نوشته شده؛ خانم غفاری حدادی تلاش کردن اطلاعات جامع و مستندی از شهید بزرگوار ارائه بدن. ایشون می گن خود شهید خیلی عنایت داشتن برای نوشتن این کتاب و راه رو باز می کردن برای مصاحبه ها و دسترسی به نوار صوتی شهید و ... و اینکه با شهید قرار می ذارن توی زمان هایی که در حال نگارش کتاب و مصاحبه گرفتن هستن خود شهید هوای بچه ها رو داشته باشه و این اتفاق می افته. جزئیات این قرار و عنایت های شهید رو در نگارش کتاب توی مقدمه آوردن❤️ @mahfeletabeen
سلام و عرض تسلیت. این هفته به نیابت از شهدای خدمت چند خطی راجع به شهید آل هاشم 🌷 میخوانیم.. @mahfeletabeen
از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۶ با حکم مقام معظم رهبری مسئولیت سنگین نماینده ولی فقیه و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران را عهده دار بودند. ایشان سنوات بسیاری در مناطق عملیاتی جبهه های جنگ حق علیه باطل شرکت کرده و با فرماندهان بزرگی همچون شهید صیاد شیرازی همراه بوده و سابقه درخشانی در این زمینه دارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️
شهید بزرگوار می‌گفت به او *«امام شنبه تا جمعه» می‌گویند، چون هر روز هفته در کنار مردم و به فکر کار آنان بود.* حضورش در دانشگاه‌ها برای سر زدن به دانشجویان معروف بود. رفتن به آسایشگاه سربازان در سیزده‌بدر و خوردن افطار با آنان، از خاطرات خوشش بود. شهید آل هاشم بارها گفته بود که تبریز دو امام جمعه داشته که سید بوده‌ و شهید شده‌اند(آیت‌ا... محمدعلی قاضی طباطبایی و آیت‌ا... سید اسدا... مدنی)، آرزو داشت خودش هم سومین امام جمعه سید و شهید تبریز باشد....... ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
💔💔 حسین زاده مالکی فرزند شهید: *شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور*  (۱۳۶۲-۱۳۳۷ ش) از مؤسسین لشکر ۱۴ امام حسین و فرمانده قرارگاه فتح بود که با وجود دو بار مجروحیت و جانبازی از ناحیه دست لحظه ای همرزمانش را تنها نگذاشت و سرانجام *در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسید و همانطور که آرزویش بود جاوید الاثر شد.* حسین زاده مالکی فرزند شهید: 🌹 *همه چی اینجاست* ✍️راوی: هم‌رزم شهید🥀 😭گریه‌اش بند نمی‌آمد. فقط یه جمله گفته بودم، حالا که منطقه آرومه، بیا بریم که به درسمون هم برسیم. دم غروب توی بیابان می‌دوید. گریه می‌کرد و می‌گفت «بروم حوزه که چی؟ *همه چی اینجاست. خدا اینجاست، امام حسین (ع) اینجاست.* 🌟🌟 نگاهش می‌کردم، نمی‌دانستم چه بگویم. دستش را از توی دستم کشید. شروع کرد به دویدن و گریه کردن. دم غروب بود، بیابان داشت تاریک می‌شد. ماندم چه کنم. رفتم زیر بغلش را گرفتم. عذرخواهی کردم، آرام نمی‌شد. من هم گریه‌ام گرفت. دوتایی نشستیم گریه کردیم. می‌ گفت «مگر نمی‌بینی همه رفته‌اند و ما مانده‌ایم...» ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ° @mahfeletabeen
✨✨✨✨ 🌹 کارهایی که کردم برای خدا بود یا برای دل خودم گفتم «با فرماندتون کار دارم.» گفت «الآن ساعت 11 است، ملاقاتی قبول نمی‌کند.» رفتم پشت در اتاقش. در زدم، گفت «کیه؟» گفتم «مصطفی منم.» گفت «بیاتو.» سرش را از روی سجده بلند کرد، چشم‌هایش سرخ، خیس اشک. گفتم «چی شده مصطفی؟» زل زد به مهرش. گفت «11 تا 12 هرروز را فقط برای خدا گذاشته‌ام، برمی‌گردم کارامو نگاه می‌کنم. از خودم می‌پرسم، کارهایی که کردم برای خدا بود، یا برای دل خودم.» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❤️ @mahfeletabeen
🌹 به روایت هم رزم شهید ردانی پور: او با ذره ذره وجودش عاشقانه می گفت یا اباصالح اگر از من بپرسید در دوران دفاع مقدس هیچ کس مثل او بچه ها را وصل نکرد. هیچ کس مثل او توسل موثر نکرد. شهید ردانی پور تنها و گمنام به کردستان آمد با شروع جنگ به خوزستان رفت و پس از دو سال حضور و کسب تجربه به فرماندهی سپاه سوم رسید. و سپس همه چیز را سه طلاقه کرد و خاکی خاکی رزمنده ای تک تیر انداز به شهادت رسید ┄┅═✧❁✧═🥀 @mahfeletabeen