#برگیازخاطراتشهدا...🍃
آقا حمید سال 1393 سه شب در #معراجالشهدای خوزستان در نزد#شهدایگمنام خوابیدند که همیشه جز بهترین لحظاتشان یاد می کردند.
همیشه عادت داشتند نمازشان را داخل اتاق تاریک و ساکت بخوانند .🤲
همیشه برای #نمازصبح صدای #اللهمالرزقناشهادتفیسبیلک به گوش می رسید محاسن زیبایشان خیس از اشک بود.😢
اولین بار که قرعه به نام ایشان در نیامد و اعزام نشد میگفت ای وای در شهادت بسته شد.
ایشان میگفت اگر قسمت من #شهادت باشد من در قزوین هم انشاالله به آن میرسم.☺️
#شهیدحمیدسیاهکالی
#شهیدپاییزی🍂