14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺زن مسیحی: امام سجاد (ع) فرمود نام پسرت را زین العابدین بگذار!!
🔰 یک مصاحبه شگفت در کلیسا
💥مادر مسیحی: ۱۰ سال از ازدواجمان گذشت و بچهدار نمیشدم؛ هر کلیسا و مکان مقدسی که در سوریه میشناختم رفتم اما آرزویم برآورده نمیشد تا اینکه با شوهرم به امام سجاد (علیهالسلام) متوسل شدیم...
کارت اعتباری دوران هخامنشیان را ببینید!
پادشاهان ایرانی در دوره ﻫﺨﺎﻣﻨﺸیان کارت های اعتباری را برای مقامات حکومتی خود طراحی کرده بودند که کار کارتهای اعتباری امروز را انجام می داده است.
در دوران هخامنشیان به مسافرانی که به دستور پادشاه سفر می کردند مانند قضات , حسابداران , حسابرسان و کارشناسان امور گوناگون مقامات حکومتی و ... لوح های لی داده می شد که کاربردی شبیه به کارت های اعتباری امروزی داشت. به این ترتیب که سقف هزینه های سفر مسافران مامور دربار روی آن ها ثبت می شد و صاحبان این لوحه ها می توانستند در ایستگاه های بین راهی , آن ها را به ماموران حکومتی نشان دهند و از خدمات و امکانات اقامتگاه های ویژه استفاده کنند.
نمونه های بسیاری از این لوح ها در دانشگاه شرق شناسی شیکاگو نگهداری می شدند و در سال ۸۳ همراه با ۳۰۰ لوح دیگر از این دست به ایران برگردانده شدند.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🍀🍀🍀🍀
ويتامين D که کم میشود، آلزايمر میآيد !😐
▫️موسسه بهداشت و سلامت عمومی کشور اعلام کرد، تحقیقات متعدد نشان داده افراد با سطح پایین ویتامین D نسبت به افراد با سطح نرمال این ویتامین، ۵۳٪ بیشتر احتمال پیشرفت زوال عقلی از جمله آلزايمر دارند
▫️این ویتامین بیشتر از طریق رژیم غذایی و در معرض نور خورشید قرار گرفتن تامین میشود. شیرهای غنی شده با ویتامین D یا شیر سویا و نیز تخممرغ و ماهی سالمون منابع اين ويتامين هستند
+ بر اساس آخرین نتایج مطالعات وزارت بهداشت، ۸۰٪ ایرانیان کمبود ویتامین D دارند
🍂🍁🍂https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🍁🍂🍁🍂
.
🔸 هشام و فرزدق
هشام بن عبدالملک ، با آنکه مقام ولایت عهدی داشت ، و آن روزگار - یعنی دهه اول قرن دوم هجری - از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود ، هر چه خواست بعد از طواف کعبه ، خود را به حجر الاسود برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد.
مردم همه یکنوع جامه ساده که جامه احرام بود پوشیده بودند ، یکنوع سخن که ذکر خدا بود به زبان داشتند ، یکنوع عمل میکردند . چنان در احساسات پاک خود غرق بودند که نمیتوانستند درباره شخصیت دنیایی هشام و مقام اجتماعی او بیندیشند .
افراد و اشخاصی که او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ کنند ، در مقابل ابهت وعظمت معنوی عمل حج ناچیز به نظر میرسیدند .
هشام هر چه کرد خود را به حجر الاسود برساند ، و طبق آداب حج ، آن را لمس کند ، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد .
ناچار برگشت ، و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند او از بالای آن کرسی ، به تماشای جمعیت پرداخت .
شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند . آنها نیز به تماشای منظره پر ازدحام جمعیت پرداختند .
در این میان ، مردی ظاهر شد در سیمای پرهیزکاران . او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت . آثار عبادت و بندگی خدا بر چهرهاش نمودار بود .
اول رفت و به دور کعبه طواف کرد . بعد با قیافهای آرام و قدمهایی مطمئن ، به طرف حجر الاسود آمد .
جمعیت با همه ازدحامی که بود ، همینکه او را دیدند فورا کوچه دادند ، و او خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت .
شامیان که این منظره را دیدند ، و قبلا دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت موفق نشده بود که خود را به حجر الاسود نزدیک کند ، چشمهاشان خیره شد و غرق در تعجب گشتند .
یکی از آنها از خود هشام پرسید : این شخص کیست ؟ هشام با آنکه کاملا میشناخت که این شخص ، علی بن الحسین زین العابدين (علیه السلام) است ، خود را به ناشناسی زد و گفت : نمیشناسم.
در این هنگام چه کسی بود ، از ترس هشام که از شمشیرش خون میچکید ، جرأت به خود داده او را معرفی کند ؟!
ولی در همین وقت ، همام بن غالب معروف به فرزدق ، شاعر زبردست و توانای عرب ، با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش بیش از هر کس دیگر میبایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند ، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فورا گفت :
لکن من او را میشناسم؛ و به معرفی ساده قناعت نکرد ، برروی بلندی ایستاده قصیدهای که از شاهکارهای ادبیات عرب است ، و فقط در مواقع حساس پر از هیجان ، که روح شاعر مثل دریا موج بزند میتواند چنان سخنی ابداع شود، بالبدیهه سرود و انشاء کرد .
در ضمن اشعارش چنین گفت :
این شخص کسی است که تمام سنگریزههای سرزمین بطحا او را میشناسند ،
این کعبه او را میشناسد ، زمین حرم و زمین خارج حرم او را میشناسند.
این فرزند بهترین بندگان خداست ، این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه مشهور.
این که تو میگویی او را نمیشناسم ، زیانی به او نمیرساند ، اگر تو یک نفر ، فرضاً ، نشناسی ، عرب و عجم او را میشناسند.
هشام از شنیدن این قصیده ، و این منطق ، و این بیان ، از خشم و غضب آتش گرفت ، و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند ، و خودش را در "عسفان" بین مکه و مدینه زندانی کردند .
ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث - که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود - نداد ، نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن .
و در همان زندان نیز با انشاء اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمیکرد . علی بن الحسین علیهالسلام مبلغی پول برای فرزدق - که راه در آمدش بسته شده بود - به زندان فرستاد .
فرزدق از قبول آن امتناع کرد و گفت : من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان ، و برای خدا انشاء کردم ، و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم .
بار دوم علی بن الحسین علیه السلام ، آن پول را برای فرزدق فرستاد ، و پیغام داد به او که :
خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است ، و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد ، تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمیرساند.
فرزدق کمک امام را پذیرفت.
📔 بحار الأنوار: ج١١، ص٣۶
#امام_سجاد #داستان_بلند
🔰https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌱الهی الافعو
لباس مشکی تنم کردم و رفتم سمت مسجد برای مراسم احیا...
نیم ساعتی بود از مراسم گذشته بود....
انقدر شلوغ بود که حتی تو حیاط مسجدم نشسته بودن...
صدای الهی العفو،الهی العفو مردم،صدای خلصنا من النارشون تو کل محل پیچیده بود...
اومدم برم تو مسجد
دیدم یه دختر بچه جلوی در مسجد نشسته،به دیوار تکیه داده و یه بسته آدامس و چند تا فال دستشه....
یه چند دقیقه ای وایسادم و نگاهش کردم
هیچکی ازش حتی یه فالم نمیخرید ...
بی اعتنا از کنارش رد میشدن....
رفتم جلو
گفتم خوبی: گفت مرسی...
گفت عمو یه آدامس ازم میخری؟؟؟
دست کردم تو جیبم
فهمیدم کیف پولم رو تو خونه جا گذاشتم....
گفتم چشم میرم خونه کیفم رو میارم ازت میخرم...
گفت عمو تو میدونی الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب یعنی چی؟؟؟
آخه امشب همه همین جمله رو میگن...
گفتم یعنی خدایا پناهم باش و من رو از آتیش جهنم دور
کن...
گفت یعنی جهنم گرمه؟؟؟
گفتم آره خیلی...
گفت یعنی از تو چادر ما هم گرم تره؟؟؟
گفتم چادر؟؟؟
گفت آره من و مادرم و خواهرم تو چادر زندگی میکنیم،ظهرا که آفتاب میزنه میسوزیم خیلی گرمه،خیلی ....
مادرم قلبش درد میکنه،گرمش که میشه بیشتر قلبش دردش میگیره...
سرم رو انداختم پایین...
اشکم دراومد....
گفت عمو یعنی من الان بگم خلصنا من النار
خدا فقط من رو از آتیش جهنم دور میکنه؟؟
از گرما تو چادر دور نمیکنه؟؟؟
آخه من مامانم رو خیلی دوست دارم
چیزیش بشه من میمیرم...
میخواستم داد بزنم آهای ملت بی معرفت
این بچه اینجا نشسته شما یه بسته آدامس ازش بخرید از گرمای تو چادر خلاص شه
بعد شما قران بالا سرتون گرفتید و خلصنا من النار میگید
آهای ملت بی معرفت...
خلصنا من النار اینجاست،الهی العفو اینجا نشسته..
یه بسته آدامس بهم داد گفت بیا عمو این آدامس رو من بهت میدم چون تنها کسی بودی که حاضر شدی باهام صحبت کنی..
همینجوری اشک ریختم و رفتم سمت خونه و کیف پولم رو برداشتم و دوباره رفتم سمت مسجد....
اما هر چی گشتم دختر بچه نبود...
به آسمون نگاه کردم
چشام پر اشک شد...
گفتم الهی العفو...
الهی العفو...
الهی العفو..
خدایا من بی معرفت رو ببخش....
آدامس رو باز کردم و گذاشتم دهنم...
مزه درد میداد....
مزه بغض میداد....
مزه اشک میداد
🌱" الهی العفو "🌑
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌺🍃
🌸🍃
🍃
🔖 خواص سیر سیاه
بهبود عملکرد مغز: خوردن منظم سیر سیاه بر سلامت مغز تاثیر مثبت دارد و به کاهش خطر ابتلا به بیماری هایی مانند: زوال عقل، آلزایمر و بیماری پارکینسون کمک می کند. همچنین می توان سیر سیاه را ابرای بهبود حافظه و جلوگیری از فراموشی مصرف کرد.
تقویت و بهبود عملکرد کبد: سیرسیاه حاوی موادی است که می تواند به التیام بافت آسیب دیده کبد کمک می کند .
🍃https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌸🍃