فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زیبا_اما_محجبه
آموزش بستن روسری 🧕
🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
کتاب صوتی "استاد عشق" (خلاصه)
زندگینامه و شرح خاطرات پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران پروفسور سید محمود حسابی
تولید ایران صدا بصورت خلاصه شده با صدای #بهروز_رضوی
#استاد_عشق
#پروفسور_حسابی
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
Part_06_استاد عشق.mp3
9.13M
#بشنوید
استاد عشق
قسمت ششم
مدت زمان: ۱۳:۰۸
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#دعای_شبانه🌙✨
الهی❣
تا تو پناﻩ مایےو
گواﻩ مایےو
آرامشِ قلبِ پرگناﻩ مایے
محڪم ﻭمطمئڹ گام برمےداریم
تا نفس مےڪشیم
پناهماﻥ باش
#آمیڹ❣
شبتون بخیر🌙💫
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🎯🎯🎯🎯
✨﷽✨
✨ #پنددوستانه
✅مکث کردن را تمرین کنید!✋
▪️▫️وقتی شک دارید
▪️▫️وقتی خسته هستید
▪️▫️وقتی عصبانی هستید
▪️▫️وقتی استرس دارید
▪️▫️وقتی بی حوصله هستید...
مکث کنید، سکوت کنید و هیچ حرفی نزنید و تصمیمی نگیرید.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#سواد_رسانه_ای
شگرد شایعه
جوانها امروز در فضای مجازی فعّالند؛ برای زدن توی دهن دشمنان. از جمله کارهایی که مردم میتوانند انجام بدهند، مواجهه و مقابله با شایعهسازی دشمن است. امروز یکی از شگردهای فعّال دشمن، شایعهسازی است.
رهبر انقلاب ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
❤️📚
📚
#عشقینه 🌸🍃
#ناحله 🌺
#قسمت_دویست_و_شانزده
دم ارامگاه چندتا شاخه گل رز خریدم
بابا سنگ مزار که نداشت واسش گلاب ببرم ...
چندتا قدم رفتم جلو که متوجه شدم یکی کنار مزار بابا نشسته .
پشت به من بود چهرش رو ندیدم
ولی به نظر امیرعلی نمیرسید .
بعد از یکم مکث رفتم جلو
بدون اینکه بهش نگاه کنم نشستم اون سمت مزار و واسه بابا فاتحه خوندم .
سرمو اوردم بالا که قیافه ی محمد حسام رو به رو شدم .
یه هندز فری تو گوشش بود و یه دستش جلوی صورتش.
انگار متوجه حضور من نشده بود
بی توجه بهش کنار بابا نشستم و پارچه ی رو مزار رو مرتب کردم
چشمم به سه تا ظرف زیارت عاشورا و ختم صلوات و جزء قرانی که هر دفعه پنجشنبه ها با مامان پُرِش میکردیم افتاد.
خالی شده بود عجیب بود .
تو سه روز مگه امکان داره این همه ادم بیان سر مزار بابا .
تو فکر بودم که صدای سلام شنیدم
سرمو اوردم بالا
محمد حسام بود
_سلام
صورتش قرمز شده بود .
منتظر جواب سلام نمونده بود و رفت با فاصله از مزار بابا نشست .
رفتارش از اولین روز عوض شده بود .انگار میخواست یکاری کنه متوجه بشم که بد حرف زدم یا شاید به قول مامان منتظر عذرخواهی من بود . شاخه های گل روگذاشتم رو مزار بابا .
عجیب بود این وقت روز این اینجا چیکار میکرد .اونم تنها .
چرا گذرش به من افتاده بود .
اصلا چرا پس تا به حال این طرفا ندیده بودمش ..
خیلی عجیب بود .
سرش به سمت گوشیش خم شده بود .
انگار داشت یه چیزی میخوند .
موهای بلند و لختی داشت .محاسن صورتش هم جذاب ترش کرده بود.
یه شلوار مشکی کتان با یه پیراهن خاکستری و سوییشرت خاکستری تنش بود .
به خاطر من پاشده بود رفته بود اون سمت .
اخی چه بچه ی خوبی الکی مثلا .
تو دلم به خودم خندیدم و به لحن عمه ریحانه یه استغفرالله گفتم .
مشغول خوندن زیارت عاشورا بودم که یهو با شنیدن یه صدایی سرمو اوردم بالا
(من غلام نوکراتم عاشق کربلاتم تا اخرش باهاتم .....
تو همونی که میخوامی
دلیل گریه هامی
تا آخرش باهامی ...)
سه چهار تا پسر مذهبی می اومدن سمت مزار بابا.
مداحی معروف محمد حسین پویانفر
تو گوشی یکی از اونا پلی شده بود و تو دست یکی دیگشون یه کیک تولد بود .
با تعجب نگاه میکردم که رفتن سمت محمد حسام .
محمد حسام با بهت نگاشون میکرد که یکیشون گفت :
_تولدت مبارککک پسررر
محمد حسام از جاش بلند شد
هنوز تو بهت بود .
بغلشون کرد و به ترتیب بوسیدشون
داشتم نگاشون میکردم که حس کردم چشمای محمدحسام اشکالود شد.
دوتا دستشو گرفت رو صورتشو بعد از چندثانیه دستشو کشید رو صورتش.
گریش گرفته بود ؟
تو دلم پوفی کشیدم و خندیدم .
چقد باحال بودن خوش به حالشون .
به محمدحسام غبطه خوردم بابت داشتن دوستای خوب .
تو دلم حساب کردم امروز چندمه .
اومممم ۱۹ آبان ....
پس آبانیه .
عجب ...
رو کیکش شمع ۲ و ۳ بود
۲۳ سالش شده بود .
چقدر همه چیز عجیب بود .
چه صحنه های جالبی دیده بودم امروز.
چهارنفری دور محمد حسام رو گرفته بودن و یه چیزایی میگفتن و میخندیدن که یه دفعه یکی دستشو کرد تو کیک
که محمد حسام داد زد
_نههه نههه اقااا جان عزیزت ....
نذاشت حرفش تموم شه خامه ی تو دستشو زد به صورت محمد حسام و بقیه شروع کردن به خندیدن .
محمد حسام زد تو پیشونیشو و به من پشت کرد
احتمالا از وجود من خجالت کشیده بود . بهش دستمال دادن تا صورتشو پاک کنه .
دم گوش یکیشون یه چیزی گفت که برگشت سمت من و با تعجب نگام کرد بقیه هم به ترتیب انگار گرفته بودن ماجرا چیه و برگشتن سمت من.
سرمو انداختم پایین که انگار الکی مثلا حواسم نیست .
ولی خندم گرفته بود با این وجود سعی کردم غرور خودمو حفظ کنم.
بعد از چند دقیقه با محمد حسام نزدیک مزار بابا ایستادن
انگار منتظر بودن من برم بیان فاتحه بخونن ولی من خجالت میکشیدم تو این شرایط از جام تکون بخورم.
خودمو مشغول به زیارت عاشورا نشون دادم که دونه دونه اومدن سر مزار و فاتحه خوندن و بعدش سلام کردن.
پاشدم و ایستادم و جواب همشون رو با یه سلام دادم .
نمیدونستم باید چه واکنشی نشون بدم قطعا اگه میدونستم اینجوری شر میشه زودتر پا میشدم میرفتم
ولی دلمو دادم به دل بابا و سعی کردم ارامش خودمو حفظ کنم.
چشممو دوخته بودم به زمین که چشمم به هیچکدومشون نیافته .
چندثانیه که گذشت محمد حسام گفت:
ببخشید کیک و تعارف نمیکنم یخورده کثیف کاری شده ...
سعی کردم خودمو کنترل کنم و نخندم جدی گفتم
_نه خواهش میکنم.
+با اجازتون یاعلی ...
اینو گفت و مثل دفعه ی قبل منتظر جواب نموند و رفت .
دوستاشم کیک به دست پشت سرش رفتن.
منتظر شدم رد شن تا بتونم با خیال راحت برم.
یکم موندم و بعد از تموم کردن زیارت عاشورا برگشتم ...
و به این فکر کردم که یه بابا با یه مزار خاکی ....
چه کارایی که از دستش بر نمیاد و تو دلم کلی بهش افتخار کردم..
#Naheleh_org
به قلم 🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_حرام_عست🤓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش
آموزش جاشمعی زیبا با گیره لباس🕯
🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
🍀🍀🍀
🍀🍀
🍀
#زنگ_تفریح
✨ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭﺏ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺒﺪﯼ ﮔﯿﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ:
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ،ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟
ﺑﯿﻨﺎ: ﺁﺭﯼ
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ؟
ﺑﯿﻨﺎ: ﺗﻮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ؟!
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ ﮐﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ !
ﺑﯿﻨﺎ: پس ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ؟
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ.
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ .
🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
May 11
🌷🌷🌷#احکام
🌷🌷 ویژگیهای لباس بانوان
1⃣ بدن را بپوشاند و بدن نما نباشد( حجم و برجستگی های بدن را بپوشاند )
2⃣ همراه زینت نباشد.
3⃣ موجب جلب توجه نامحرم نشود.
4⃣ مفسده انگیز نباشد.
5⃣ مباح باشد و غصبی نباشد.
6⃣ لباس مخصوص مردان نباشد.
7⃣ مهیج و محرک نباشد.
8⃣ مختص به کفار نباشد( لباسی که فقط کفار از آن استفاده می کنند).
9⃣ مروج فرهنگ دشمنان و گروههای منحرف و مبتذل نباشد.
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#مربای_انجیر
چی لازم دارم:
شکر: 800 گرم
انجیر: یک کیلو
آبلیمو: یک قاشق غذاخوری
گلاب: 2 قاشق غذاخوری
آب: یک لیوان
(پودرهل در صورت تمایل کمی)من نریختم
چطوری درست کنم:
ابتدا انجیرها را شسته و روی انجیرها با چنگال یا با خلال دندان چند سوراخ ایجاد کنید.
شکر را با آب مخلوط کرده و روی حرارت بگذارید.
بعد از جوش آمدن انجیرها را در شربت بریزید و صبر کنید تا انجیرها نرم شده و گلاب و آب لیمو را هم اضافه کنید و چند دقیقه دیگر بجوشانید.
در این مرحله حتما در ظرف مربا را یک پارچه تمیز گذاشته و حرارت را خاموش کنید و با در بسته بگذارید خنک شود تا شهد به درون انجیرها نفوذ کند و مربا آماده شود.
برای تهیه مربای انجیر بهتر است از انجیرهای ریز و سبز استفاده کنید.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋مه گل پاتوق دختران فرهیخته🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ترفند
میوه آرایی با هندوانه و خیار 🍉🥒
🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
4_5909181576826062673.mp3
10.09M
آهنگ « خاک آستان علی »🍀🍀🍀
🎤🎤🎤 خشایار اعتمادی
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
✊ #خواندنی | با اراده و قدرتمند
🌀 یادداشتی از خانم دکتر #نرجس_لاری ؛ روانشناس، مشاور و مدرس دانشگاه
✅ چگونه مهار استرسمان را به دست بگیریم؟ 😩
🏃♂️ حالا که ماراتن مطالعات کنکوری امسال، روزهای پایانی خود را در حال و هوایی متاثر از کرونا میگذراند، ممکن است درگیر مقداری نوسانات روحی اضطرابی شده باشیم یا به عبارت خودمان استرس گرفته باشیم؛ از این تپشهای قلب و دست که میرود توی مغز آدم و میگوید: «نکنه فردا ذهنم سفید بشه و هیچی یادم نباشه؟ نکنه وقت کم بیارم؟ نکنه همهاش از بخشهایی که نخوندم بیاد؟ نکنه سردرد بگیرم؟»
😰 استرس دقیقا همین است که احساس کنیم موقعیت و کنار آمدن با آن فراتر از توانایی ماست! اما در این روزها با این استرس چه کنیم؟ جواب ما این است که با آن دوست شوید!
🌺 به این معنی که درک کنیم که داشتن استرس در این شرایط برای بسیاری از افراد در موقعیت مشابه کاملا طبیعی است و این بستگی به شما دارد که چگونه کنترل آن را در دست بگیرید و از آن به جای یک عامل مزاحم مداخلهگر، یک محرک مثبت بسازید. دقت کنید که سطح مناسب استرس، شما را برای تلاش بر میانگیزاند و شارژ میکند و سطح زیاد یا کم آن عملکرد شما را مختل میکند.
😉 پس با عوامل و جملات استرس زایی که به ذهنتان میآید دوست شوید و سعی کنید برای یکی یکی آنها مثل یک مشاور درونی پاسخ مناسبی پیدا کنید و هر بار با نوازش ذهنی خود، آنها را در ذهنتان تکرار کنید. حتی کمی چاشنی شوخ طبعی را به آن اضافه کنید. یادتان باشد که خدا جبران کننده کاستی هایی است که همه ما داریم و تکیه بر او میتواند بخش اضافی استرس را به راحتی هضم کند. تکیه بر او از شما شخص قدرتمند و عاملی را میسازد که مدیریت هورمونها و افکار و احساس را با اراده در دست میگیرد و مسیر پیش رو را به بهترین شکل پیش میبرد.
📋 #کنکور
🌷🌷إن شاالله همه کنکوری های کشور عزیزمون موفق و پیروز باشین...
🌷دعای خیر ما پشت سر شماست
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
ﺩﯾﺮﻭﺯ مادرم ﺑﻪ ﮔﺪﺍﯼ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻤﻮﻥ ﻏﺬﺍ ﺩﺍﺩ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ
ﮔﺪﺍﻫﻪ ﯾﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻬﻢ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ گفت بده مامانت
بازش کردم نوشته
"ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁشپزی کنیم
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋