#ناخواسته
#قسمت_ششم
اول رفتم دنبال سجاد ...
آماده بود مثل همیشه برای هر کاری! کوله ی همیشگیش را برداشت و سوار شد...
گفت: رضا مشکلی براش پیش اومده نمی تونه بیاد بریم دنبال امیر...
بدون اینکه چیزی بگم مسیر خونه ی امیر را پیش گرفتم سجاد هم ساکت بود شاید بهتر از هرکسی حالم را می فهمید...
برای اینکه این سکوت زجر آور تموم بشه ضبط ماشین را روشن کرد...
و صدایی که از ته دل من می خوند...
چه در دلِ مــن… چه در ســرِ تـــو♪♫
من از تو؛ رسیدم، به باورِ تـــو♪♫
تو بودی و من؛ به گریه نشستم، برابرِ تو…♪♫
به خاطرِ تو؛ به گریه نشستم…♪♫
بگو؛ چه کنم؟♪♫
با تـو؛ شـوری در جــان…♪♫
بی تو؛ جانـی ویــران♪♫
از این زخمِ پنهــان، می میرم♪♫
نامت؛ در من باران!♪♫
یادت، در دلِ طوفان♪
کنترل فرمان ماشین از دستم خارج شد و صدای هق هق گریه ام بلند ! مهم نبود سجاد می بیننه حالم بد بود! بد!
ضبط را خاموش کرد و گفت: بزن کنار مهرداد بزن کنار!
ایستادم از ماشین پیاده شدم و بلند بلند مثل دیونه ها گریه میکردم داد میزدم خدایا چرا...چرا ...
هرم نفس های گرم سجاد که از پشت سر مدام صدام میزد متوقفم کرد
گوشه ی خیابون کنار جدول نشستم
دستهایم بهم قفل شدن و پناهی برای سرم ...
دستش را گذاشت روی شونم ...
گفت: مهرداد یعنی هیچ کاری نمیشه کرد؟
سرم را آوردم بالا با حالت عصبی گفتم: سجاد ما شش نفریم چطوری کمش کنم! از کدومشون بزنم؟ اصلا می تونم!
طرف داره میگه دختره من تک فرزنده ! تو عمرش برا خودش غذا درست نکرده حالا چه جوری از پس خانواده شما بر بیاد!
هر چقدر هم گفتم: من که دخترتون را برا پخت و پز و این حرفها نمی خوام! برا مهمونی هم خداروشکر رستوران زیاده...
برگشت گفت: نه! اینطوری مسئله حل نمیشه .... و کلی از این دست حرفها...
حالا خودت بگو به نظرت راهی هست!
و دوباره دستهاش شدن پناهی برای اشکهای صورتش..
سجاد نفس عمیقی کشید و گفت: نمی دونم چی بگم! کاش ماجرای امروز را به خانم شمس می گفتی! حداقل اینجوری فکر نمی کرد جا زدی!
بعد ادامه داد:
_ البته آدم باید توی موقعیتش باشه شاید منم اگر جای آقای شمس بودم....
با نگاهم، سجاد بقیه ی حرفش را خورد و گفت: حالا بلند شو بریم امیر منتظره...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماهنگ
🌀 موضوع: اَسماءُ اللّه الحُسنی
🍃🌻🍃
🌙ویژه ماه مبارک رمضان
🌀کاری از: گروه تواشیح بین المللی تسنیم
#ماه_رمضان
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#رهایی_از_رابطه_حرام۳
✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨
اولین مرحله برای مدیریت روابط در فضای حقیقی و مجازی اینه که آدم فکر نکنه با این ارتباط ها واقعا به لذت میرسه😐😐😐
بله درسته در ابتدا یه مقدار لذت سطحی داره ولی این لذت خیلی زود تبدیل به انواع رنج ها خواهد شد.😔😔😔
💢 اولین اثرش اینه که آبروی انسان پیش خداوند متعال میریزه و این بدترین اتفاق زندگی انسان هست...😓😓😓
ارتباط با نامحرم چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی باعث میشه که آبروی آدم خیلی زود پیش اطرافیانش هم بره. هر چقدر هم طرف بخواد زیرابی بره و روابطش رو پنهان کنه آخرش روزگار کاری میکنه که سر بزنگاه مچش گرفته بشه!😥😥😥
بعد هم با این کار، تمام موجودات عالم با انسان دشمن میشن و کارهای آدم رو گره میزنن. همیشه به در بسته میخوری...😭😭😭
خلاصه کسی از این موضوع نمیتونه فرار کنه و آخرش گرفتار خواهد شد.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
🌺رمضان ماهى است كه
🌸ابتدايش رحمت و
🌺ميانه اش مغفرت و
🌸پايانش
🌺اجابت است....
شبتون به خیر✨
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣بسم الله الرحمن الرحیم
🌺سلام
🌿صبح آخر هفته تون
🌺بخیر و شادی
🌺 امروزتون پراز انرژی مثبت
🌿و پراز اتفاقات زیبا
🌺براتون دلی آرام
🌿لبی خندون
🌺زندگی آروم
🌿و یک دنیا سلامتی
🌺و خوش خبری آرزومندم
🌺در کنار خانواده و عزیزان
🌿آخر هفته تون بخیر و زیبا
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
راز آرامش درون
در غبطه نخوردن
به مال دیگران است...
این را بدان که آنچه حق توست
هر طور شده خود را به
تو خواهد رساند
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋