eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تویی دریا🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🎤🎤🎤علی اکبر قلیچ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
🌺🌺🌺 🌸 قسمت چهارم 🌸 با نگرانی پرسیدم: «کجا؟» سرفه‌ای کرد و گفت: «عراق! می‌خواهم تو را آنجا شوهر بدهم. وسایلت را جمع و جور کن، فردا باید حرکت کنیم.» یک‌دفعه صدای هق‌هق مادرم بلند شد. پدرم رفت. خشکم زده بود. پدرم با این حرف‌هایش، می‌خواست به مادرم بگوید تصمیمش را گرفته. نمی‌دانستم باید چه ‌کار کنم. چقدر زود! می‌خواستم به پدرم بگویم هنوز بازی‌مان با بچه‌ها تمام نشده. فردا قرار بود عروسک‌هامان را کنار خانۀ ما بچینیم و بازی کنیم. اسم عروسک من دختر بود. تازه، بعد از آن قرار بودبا پسرها مسابقۀ دو بدهیم آن شب، عروسکم دختر را کنار خودم خواباندم و آن‌قدر نگاهش کردم تا خوابم برد. ولی هر وقت از خواب پریدم، مادرم چشم‌هایش باز بود و می‌گفت: «روله، بخواب.» آن‌قدر غمگین بود که من هم گریه‌ام گرفته بود. با گوشۀ سربندش، اشک‌هایش را پاک می‌کرد و چشم از من برنمی‌داشت. خواهرها و برادرهایم آرام خوابیده بودند. وقتی نگاهشان می‌کردم، همه‌اش از خودم می‌پرسیدم: «یعنی دیگر آن‌ها را نمی‌بینم؟» اما هیچ ‌کدام از این حرف‌ها از گلویم در نیامد. صبح، اول قیافۀ مادرم را دیدم که موهایش از زیر سربندش زده بود بیرون و پریشان بود. صورتش سرخ بود. با گریه گفت: «بلند شو، فرنگیس! بیچاره خودم، بلند شو!» بقچۀ کوچکی کنار دست خودش گذاشته بود و تویش وسایل می‌گذاشت. با ناراحتی گفتم: «دالگه، من نمی‌روم عراق.» یک‌دفعه بغضش ترکید و بلندبلند گفت: «خدا برایشان نسازد. نمی‌دانم چه از جان ما می‌خواهند.» بعد سعی کرد گریه نکند، ولی با بغض گفت: «فرنگیس‌جان! بیا جلو.» رفتم و کنارش نشستم. مادرم یک گلونی زیبا که منگوله‌های بلند و قشنگ داشت، نشانم داد و گفت: «این گلونی را برای عروسی‌ات خریده‌ام. وقتی عروس شدی، آن را به سرت ببند. من که نیستم.» بعد گلونی را روی سینه‌اش گذاشت. بو کرد و با آن اشک‌هایش را پاک کرد و توی بقچه گذاشت. گلونی را که دیدم، خوشم آمد. در عالم بچگی، یک لحظه فکر کردم چقدر خوب است عروس باشم و این گلونی را به سرم ببندم. حتماً لباس قشنگ قرمز هم برایم می‌دوزند و وال کُردی قرمز هم روی سرم می‌اندازند.پدرم گفت: «بلند شو، فرنگ! چیزی بخور تا برویم.» چای شیرینم را که خوردم، پدرم دستم را گرفت. اکبر و منصور هم آماده بودند. پدرم سعی می‌کرد به مادرم نگاه نکند. فقط اکبر به مادرم گفت: «نگران نباش. به خدا از دختر خودمان بیشتر مواظبش هستیم.» یک‌دفعه بغض مادرم ترکید و با صدای بلند گفت: «ای مسلمان‌ها، چه از جان ما می‌خواهید؟ چرا بچه‌ام را ازم جدا می‌کنید؟» اشک می‌ریخت و فریاد می‌زد. پدرم دستم را گرفت و گفت: «فرنگیس، برویم.» خواهر و برادرهایم، از پشت در نگاه می‌کردند. عروسکم دختر را همان‌جا گذاشتم و رفتم همه‌شان را یکی‌یکی بغل کردم و بوسیدم. مادرم را که بغل کردم، نزدیک بود از حال برود. دستش را به دیوار گرفت و پای دیوار نشست. خواهر و برادرهایم را از پشت درِ چوبی می‌دیدم که گریه می‌کردند. وقتی اشک آن‌ها را دیدم، خودم هم گریه‌ام گرفت. مردم دم در ایستاده بودند و هر کسی می‌رسید، مرا می‌بوسید. پدرم، با مردهای فامیل، از جلو حرکت کردند. یک قوری کوچک و مقداری نان هم توی دست پدرم بود. بقچة کوچکی را که مادرم به من داده بود، دستم گرفتم؛ با یک ساک رنگ و رو رفته که هر بار پدر به شهر می‌رفت، با خودش می‌برد. بیرون خانه، دوست‌هایم را دیدم که دم در منتظر هستند تا برویم بازی. هر کدام می‌رسیدند، با تعجب می‌پرسیدند: «فرنگ، کجا می‌روی؟» یکی از پسرها پرسید: «می‌خواهی عروس شوی؟» گفتم: «آره! مادرم گفته می‌خواهم عروس شوم. برایم گلونی هم گذاشته.» یکی از دخترها با ناامیدی گفت: «پس دیگر نمی‌آیی بازی؟» مادرم که پشت سر، کنار درگاهی خانه ایستاده بود، یک بند می‌نالید: «برادرم بمیرد، نمی‌گذارم بروی. می‌خواهند تو را از من جدا کنند... بدون تو می‌میرم...» آن‌قدر غمگین و زجرآور گریه می‌کرد که من هم با او گریه کردم. صدای ناله و فریاد و روله رولۀ مادرم تا آسمان می‌رفت. بچه‌ها با حالتی ناراحت به من نگاه می‌کردند. مردم دور مادرم را گرفته بودند و می‌گفتند: «گریه نکن. این سرنوشت دخترت است. هر دختری بالاخره یک روز باید ازدواج کند.» مادرم می‌نالید و می‌گفت: «من که نمی‌گویم ازدواج نکند، اما همین‌جا. از من دور نشود.» https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۵ ✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم متاسفانه با گسترش فضای مجازی، امکان ارتباط با نامحرم به شدت افزایش پیدا کرده و تقریبا هیچ کسی از ترکش های این موضوع در امان نیست. در این بین خانم ها و آقایون متاهل هم در خطر هستند. اصلا اینطور نیست که یه خانم مجردی بگه که من چون مجرد هستم گرفتار این روابط شدم و اگه شوهر کنم دیگه به هیچ وجه گرفتار نمیشم! 😑😑😑 اتفاقا اگه آدم مراقب نباشه با وجود داشتن همسر باز هم گرفتار این روابط خواهد شد. یکی از دلایلی که خانم های متاهل سراغ چنین روابطی میرن اینه که میگن: من چون همسرم بهم توجه نمیکنه سراغ این روابط میرم! یا میگه دلم عشق میخواد و....! ❇️ ببینید بله زندگی آدم باید گرم و عاشقانه باشه. باید لذت ببره از عشق... اصلا خدا آدم رو برای یک زندگی عاشقانه خلق کرده اما... اما... اینو یادتون باشه که آدمیزاد هیچ وقت با عشق به "یه انسان" دیگه سیر نمیشه... خدا آدم رو کوچیک خلق نکرده که یه ذره عشق بهش برسه و دیگه همه چیز حل بشه! نه... آدم باید پر از عشق باشه... اما... عشق به پروردگار... 💕❤ عشق به اولیاء الهی...💕❤️ فقط این مدل از عشق میتونه آدم رو سیراب کنه... https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادت باشه هر چقدرم سخت باشه واسه خدا کاری نداره ...❤️ 🍃شبتون به خیر همراهان عزیز مه گل https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❤️بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃سلام و درود به شما اعضای گرامی مه‌گلی 🚫 هیچوقت امیدت رو از دست نده! امروز می‌تونه همون روزی باشه که منتظرش بودی^^ 🌹🍃روزتون پر از خیر و برکت https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
[ خوشبختی یعنی صبح زود بیدار شدن نه با صدای زنگ ساعت، بلکه با اشتیاق رسیدن به هدف، صبح بخیر عسلا.. 💛🌞] https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹مطلب آموزشی بعدی ما چگونه فیلمهای حجم بالا را به ایتا ارسال کنم⁉️ 🌱میدونین که فقط حجم زیر ۵۰ مگا را میشه به ایتا ارسال کرد ⭕️حالا گاهی میشه حجم را با خود ایتا کم کرد ، گاهی با نرم افزارهای جانبی و سایتها 🍃🌸البته هر چه حجم فیلم کمتر باشه، استقبال برای باز کردنش بیشتره 🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋