🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
پانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون ساير شهرها، در اعتراض به دستگيری امام خمينی (ره ) به خيابان ها ريختند و قيام خونين خويش را آغاز کردند
سيل خروشان کشاورزان غيور و کفن پوش ورامين، دهقانان کن و نيز مردم جماران به سوی تهران سرازير شد
انبوه جمعيت بازاری، بار فروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فريادهای رعد آسای “يا مرگ يا خمينی” و “مرگ برشاه” تهران را به لرزه درآورد
شاه که در برابر قيام قهر آلود ملٌت، تاج و تخت خود را درحال زوال می ديد، با رگبار مسلسل به جنگ ملٌت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبديل کرد
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
زندگی مثل پیانو میمونه
هم روزای سفید داره هم سیاه
ولی وقتی باهم باشن میشه
یه موسیقیه خوب شنید.
❖
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈ششم✨
پوزخندی زد و گفت:
_راحت باش...
(به خودش اشاره کرد)
_بگو من لیاقت تو رو ندارم.😏
بلند شدم و گفتم:
_دیگه بهتره بریم داخل.
برگشتم سمت پله ها که برم بالا،با یه حرکت ناگهانی اومد جلوم،با دستش مانع رفتنم شد.
صاف تو چشمهام نگاه کرد و گفت:
_چکار کنم لایقت بشم؟😒چکار کنم راضی میشی؟😒
باتعجب😳 و اخم😠 تو چشمهاش خیره شدم که شاید بفهمم چی تو سرشه.
ازچیزی که میدیدم ترس افتاد تو دلم،😥نگاهش واقعا ملتمسانه بود.
تعجبم بیشتر شد.گفت:
_هرکاری بگی میکنم.😕به کسی نگاه نکنم خوبه؟ریش داشته باشم خوبه؟😐
دستشو برد سمت دکمه یقه ش وگفت:
_اینو ببندم خوبه؟
-یعنی برداشت شما از من و عقاید و تفکراتم اینه؟!!😐
پله ها رو رفتم بالا.پشت در بودم که گفت:
_بذار بفهمم تفکرات و عقاید تو چیه؟😕
نمیدونستم بهش چی بگم،..
ولی #مطمئن بودم حتی اگه تغییر کنه هم #حاضرنیستم باهاش ازدواج کنم...
از سکوت و تعلل من برای رفتن به خونه استفاده کرد و اومد نزدیکم و گفت:
_بذار بیشتر همدیگه رو بشناسیم.😊
-در موردش فکر میکنم.
اون که انگار به هدفش رسیده باشه خوشحال گفت:
_ممنونم زهراخانوم.☺️
بعد با لبخند درو باز کرد و گفت:
_بفرمایید.
یه دفعه همه برگشتن سمت ما...
از نگاه هاشون میشد فهمید چی تو سرشونه. خانم و آقای صادقی خوشحال نگاهمون میکردن. مامان و بابا اول تعجب کردن بعد جواب نگاه های خانم و آقای صادقی رو بالبخند دادن.
نگاه محمد پر از تعجب و سؤال و نگرانی و ناراحتی بود...
بالاخره خانواده ی صادقی رفتن.منم داشتم میرفتم سمت اتاقم که بابا صدام کرد:
_زهرا
-جانم بابا
-بیا بشین
نشستم روی مبل،رو به روی محمد.بابا گفت:نظرت چیه؟
به چشمهای بابا نگاه کردم ببینم #چی دوست داره #بشنوه.
نگاهش سؤالی بود و کمی نگران.حتما فهمیده سهیل اونی که باید باشه نیست.
محمد گفت:
_بابا شما که سهیل رو دیدید.فهمیدید چه جور آدمیه.این...😕
بابا پرید وسط حرفش و گفت:
_بذار خودش جواب بده.😐
مامان گفت:
_آخه زهرا هیچ وقت با خواستگارش جوری حرف نمیزد که پسره خوشحال بیاد تو خونه!
همه ساکت بودن و به من نگاه میکردن ولی محمد کلافه سرش پایین بود.گفتم:
_من نمیدونم چرا آقای صادقی اون طور رفتار کرد.من فقط بهش گفتم درمورد پیشنهادش فکرمیکنم.
بلندشدم که برم،مامان گفت:
_یعنی فقط از اینکه بهش فکرکنی اینقدر خوشحال شد؟!!😟
شانه بالا انداختم و گفتم:
_چی بگم؟فقط همین بود.🙁
چندقدم رفتم و برگشتم،بالبخند گفتم:
_شاید اینقدر جاهای مختلف رفته خواستگاری همون اول بهش نه گفتن😅 از اینکه من به پیشنهادش فکر کنم خوشحال شده.😁
همه لبخند زدن😊😊😏 و محمد پوزخند زد.منم رفتم تو اتاقم.
مریم اومد پیشم و گفت:
_چی شده؟محمد خیلی ناراحته!😕
-خودم هم نمیدونم چرا سهیل اونطوری رفتار کرد.فردا یه سرمیام خونه تون،باید با تو و محمد حرف بزنم.😊
-خوشحال میشیم.😊
اینکه خواستم بعدا با محمد صحبت کنم آروم ترش کرده بود.
وقتی داشت میرفت...
ادامه دارد..
#دانستنی_ها_و_معماهای_قرآنی
#دختران_و_زنان_در_قرآن
📌 برای کدام دختر در محراب از جانب خدا غذا آورده شد؟
حضرت مریم (س)
📌 به کدام مادر وحی شد؟
مادر حضرت موسی
📌 دو زن نمونه از دیدگاه قرآن کدامند؟
آسیه زن فرعون و مریم مادر عیسی که در سوره تحریم به آنها اشاره شده است.
📌 دو زن بد کردار از دیدگاه قرآن کدامند؟
زن نوح و زن لوط که در سوره تحریم به آنها اشاره شده است.
📌 کدام سوره از قرآن به نام یک زن است؟
سوره مریم
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#تندرستی
خواص کرفس
✍️پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
بر شما باد کرفس، همانا این غذای الیاس (ع) ویسع (ع)، ویوشع (ع) بود.
همچنین روایت شده از پیامبر (ص) که سبب تقویت حافظه می شود
و قلب را تیز (قوی) و جنون و جزام و پیسی را بر طرف می کند .
📗 منبع : البحار، ج۵۹، ص۳۸۴
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
عالی بودن را برای خودمان همیشه تکرار کنیم تا عالی شویم.
ما به هر چه فکر می کنیم،
هر چه می گوییم و هر چه به زبان می آوریم همان می شویم.
پس همواره با خودت تکرار کن همه چیز عالی است...
به ذهن و ضمیر خود ،خود عالی بودن را القاء کنید
ذهن ما چیزی را می سازد که می گوییم.
افکار ما می تواند یک بیابان خشک را به ..گلستانی تبدیل کند.
آدم های سالم دنیایی از افکار عالی دارند و ذهن خود را خوشحال و سالم نگه می دارند.
برای همین همیشه سلامت، شاد خونسرد و مهربان هستند.
ذهن سالم موفقیت به
همراه دارد.
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌷🌱🌷🌱
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☕️ #رمان_چایت_را_من_شیرین_میڪنم
#قسمت_پانزده
بیچاره عثمان، که انگار نافش را با نگرانی بریده بودند..
و این خوبی و توجه بیش حد، او را ترسوتر جلوه میداد..
اما در این بین فقط دانیال مهمترین اهم زندگیم بود..
و من داشته هایم آنقدر کم بود
که تمام نداشته هایم را برای داشتنش خرجش کنم..
به شدت پیگیر بودم..
چون به زودی یک دختر مبارز و داعشی نام میگرفتم..
مدام در سخنرانی هایشان شرکت میکردم
( مقابله با ظلم و اعتلای احکام پاک رسول الله ..
از بین بردن رافضی ها و احکام و مقدساتِ دروغگین و خرافه پرستی هایشان.. برقرار حکومت واحد اسلامی)
مگر عقاید دیگر، حق زندگی نداشتند؟؟
یعنی همه باید مسلمان، آنهم به سبک داعشی باشند؟؟
و برشورهایشان را میخواند..
( زندگی راحت برای زنان.. استفاده از تخصص و دانش ..
داشتنن مقام و مرتبه در حکومت داعش..
پرداخت حقوق..
داشتن خانه های بزرگ بدون واریز حتی یک ریال..
آب و برق و داروی رایگان.. امنیت و آسایش.. )
همه همه برای زنان در صورت پیوستن به داعش..
چرا؟؟؟ چه دلیلی وجود داشت..
این همه امکانات و تسهیلات در مقابل چه امتیازی؟؟
در ظاهر همه چیز عالی بود..
بهترین امکانات
و مبارزه برای آرمانهایی والا و انسان دوستانه،
آزادی و مذهب که فاکتور آخری برایم بی ارزش ترین
مورد ممکن بود.. مذهب، مزحکترین واژه..
با این حال، بوی خوبی از این همه دست و دلبازی به مشام نمیرسید..
همه چیز، بیش از حد ممکن غریب و نامانوس بود
اما در برابر، تنها انگیزه ی نفس کشیدنم، مهم نبود..
باید بیشتر میفهمیدم.. مبارزه با چه؟؟؟
اسم شیعه را سرچ کردم..
فقط عکسها و تصاویری ویدئویی از قمه کشیدن به سر
و زنجیرِ تیغ دار زدن بر بدن و پشت
آنهم در مراسم عزاداری به نام عاشورا..
خون و خون و خون..
بیچاره کودکانش که با چشمان گریان
مجبور به تحمل دردِ برش در سر بودند..
یعنی خانواده ما در ایران به این شکل عزاداری میکردند؟؟
یعنی این بریدگی های ، در بدن پدرو مادر من هم بود؟؟
اما هیچ گاه مادر اینچنین رفتاری هایی از خود نشان نمیداد..
درد و خون ریزی
محض همدردی با مردی در هزار چهارصد سال پیش؟؟
انگار فراموش کردم که مادر یک مسلمان ترسوست..
در اسلام بزدلها مهربانند و فقط گریه می کنند..
در مقابل، شجاعتشان جان میگیرند و خون میریزند..
عجب دینی ست، اسلام…
هر چه بیشتر تحقیق میکردم
به اسلامی وحشی تر میرسیدم.. درداااا….
چند روزی بود که هیچ تماسی از عثمان نداشتم..
وتقریبا در آن تجهیز اطلاعاتی
مردی با این نام را از یاد برده بودم..
روز و شب کتاب میخواندم و سرچ میکردم
و در جمع سخنرانی و جلساتشان شرکت میکردم..
و هرروز دندان تیزتر میکردم
برای دریدنِ مردی مسلمان که ته مانده آرامشم
را به گندآب اعتقادات اسلامی اش هدایت کرده بود.
آن صبح مانند دفعات قبل از خانه تا محل اجتماعشان را قدم میزد که کسی را در نزدیکم حس کردم ...
#ادامہ_دارد...
نویسنده متن 👆 زهرا بلنددوست
#مدافع_بانو_زینب_سلام_الله_علیها
╲\╭┓
╭❤️🍃
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار عمل که عذاب قبر رو
از انسان بر میداره؟!
🍀🍀🍀🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات_شبانه
خداوند شاکراست
و بنده های شاکر رنگ خدا هستند.
رنگ آرامش،
زشتیها را میپوشانند.
بدی ها را نادیده می گیرند.
سختی ها را رد می کنند.
و باور دارند که آخرش آسانی است.
چون خداوند فرموده:
"حتما آخرش آسانی است".
آدمای شاکر خدا را واقعا باور دارند.
بیاییدما هم به رنگ خدا باشیم
شبتون بخیر🌙
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
به جهان خرّم از آنم....
...که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم
که همه عالم از اوست
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الهی به امیدتو
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1