کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت صد و پنجم ( ادامه قسمت قبل )
توصیف جهنم از لسان مبارک شهید نیری
ای خدای ارحم الراحمین به من رحم
کن. هنگامی که از میان شعلههای آتش دوزخ فریادی برآید که (احمد نیری) کجاست؟
همان کسی که با آرزوهای دراز و
امروز و فردا کردن وقت گذرانی کرد و در کارهای زشت، عمر خود را تلف کرد.
پس از این آواز، ماموران دوزخ با
عمود آهنین شتابان و هول انگیز به سوی من آیند و مرا کشان کشان به سوی عذابی سخت برده و با سر در قعر دوزخ اندازند
و می گویند بچش!که تو همانی که در
دنیا آن چنان خود را عزیز و گرامی میداشتی
و (من را) در جایی مسکن دهند که
اسیر در آنجا برای همیشه اسیر است و آتش آن همواره شعله ور.
نوشابه آنجا جحیم و جایگاه
همیشگیام دوزخ و حمیم باشد. شعلههای فروزان مرا از جای بر کند ولی قعر دوزخ باز مرا در کام خود کشد. نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم ولی از مرگ خبری نباشد.
پاهایم بر پیشانی بسته شده و روی
من از ظلمت گناه سیاه گشته، به هر طرف که روم فریادی میکشم.
به هر سو رو آورم صیحه زنم که؛ ای
مالک، وعدههای عذاب دربارهی من محقق شده.
ای مالک، ازسنگینی زنجیرهای آهنین توان ما از دست رفته است، ای مالک پوستهای تن ما کباب شده، ای مالک ما را بیرون بیاور که دیگر به کارهای زشت باز نخواهیم گشت.
پاسخ بشنوم که هرگز! اکنون هنگام
امان یافتن نیست و از این جایگاه ذلت، روی تافتن نیست، زبان در کشید و سخن نگویید.
گر به فرض محال از اینجا بیرون
روید، باز به همان اعمال زشتی که از آنها نهی شده بودید بازخواهید گشت.
پس از این جواب به کلی ناامید
میشوم و تاسف شدید و پشیمانی دردناک به من دست دهد، به رو در آتش بیفتم.
بالای سر ما آتش، زیر پای ما آتش،
سمت راست ما آتش، سمت چپ ما آتش، غرق در آتش.
خوراک ما آتش، نوشابه ما آتش، بستر ما آتش، جامه ما آتش... آتش.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احدعلی_نیری🕊🌹
🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1🌹🕊🌹🕊🌹🕊
#امام_سجاد عليه السلام فرمود:
گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت اند از:
1️⃣ بدى نيّت
🌸شامل نیت های غیرالهی و شوم.
2️⃣ بد ذاتى
🌸یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد، حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد.
3️⃣ دورويى با برادران
🌸یعنی با مردم دوروئی داشته باشد.
4️⃣ باور نداشتن اجابت دعا
🌸باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد، گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود.
5️⃣ به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا هنگامى كه وقتشان بگذرد.
🌸آیت الله مجتهدی مےفرمودند: کسانی که هر چه مےزنند ولی کاروبارشان درست نمےشود ، واسه اینه که نماز اول وقت نمےخوانند
6️⃣ و تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نيكى كردن و صدقه دادن.
7️⃣ بد زبانى
🌸مثل نیش زدن به دیگران ، تهمت، غیبت، سخن چینی و...
8️⃣ ناسزا گفتن
🌸فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم به آن توجّه دارند.
📗 معانى الأخبار، ص ۲۷۱، ح ۲
☘🌿 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1☘🌿☘🌿☘
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣1⃣1⃣
#فصل_دوازدهم
ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.»
سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.»
صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم.
می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.»
ادامه دارد...✒️