✊ #خواندنی | با اراده و قدرتمند
🌀 یادداشتی از خانم دکتر #نرجس_لاری ؛ روانشناس، مشاور و مدرس دانشگاه
✅ چگونه مهار استرسمان را به دست بگیریم؟ 😩
🏃♂️ حالا که ماراتن مطالعات کنکوری امسال، روزهای پایانی خود را در حال و هوایی متاثر از کرونا میگذراند، ممکن است درگیر مقداری نوسانات روحی اضطرابی شده باشیم یا به عبارت خودمان استرس گرفته باشیم؛ از این تپشهای قلب و دست که میرود توی مغز آدم و میگوید: «نکنه فردا ذهنم سفید بشه و هیچی یادم نباشه؟ نکنه وقت کم بیارم؟ نکنه همهاش از بخشهایی که نخوندم بیاد؟ نکنه سردرد بگیرم؟»
😰 استرس دقیقا همین است که احساس کنیم موقعیت و کنار آمدن با آن فراتر از توانایی ماست! اما در این روزها با این استرس چه کنیم؟ جواب ما این است که با آن دوست شوید!
🌺 به این معنی که درک کنیم که داشتن استرس در این شرایط برای بسیاری از افراد در موقعیت مشابه کاملا طبیعی است و این بستگی به شما دارد که چگونه کنترل آن را در دست بگیرید و از آن به جای یک عامل مزاحم مداخلهگر، یک محرک مثبت بسازید. دقت کنید که سطح مناسب استرس، شما را برای تلاش بر میانگیزاند و شارژ میکند و سطح زیاد یا کم آن عملکرد شما را مختل میکند.
😉 پس با عوامل و جملات استرس زایی که به ذهنتان میآید دوست شوید و سعی کنید برای یکی یکی آنها مثل یک مشاور درونی پاسخ مناسبی پیدا کنید و هر بار با نوازش ذهنی خود، آنها را در ذهنتان تکرار کنید. حتی کمی چاشنی شوخ طبعی را به آن اضافه کنید. یادتان باشد که خدا جبران کننده کاستی هایی است که همه ما داریم و تکیه بر او میتواند بخش اضافی استرس را به راحتی هضم کند. تکیه بر او از شما شخص قدرتمند و عاملی را میسازد که مدیریت هورمونها و افکار و احساس را با اراده در دست میگیرد و مسیر پیش رو را به بهترین شکل پیش میبرد.
📋 #کنکور
🌷🌷إن شاالله همه کنکوری های کشور عزیزمون موفق و پیروز باشین...
🌷دعای خیر ما پشت سر شماست
مه گل پاتوق دختران فرهیخته
ﺩﯾﺮﻭﺯ مادرم ﺑﻪ ﮔﺪﺍﯼ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻤﻮﻥ ﻏﺬﺍ ﺩﺍﺩ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ
ﮔﺪﺍﻫﻪ ﯾﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻬﻢ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ گفت بده مامانت
بازش کردم نوشته
"ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁشپزی کنیم
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#استایل_گرافی
اگر مانتویی با طرح شلوغ انتخاب کردید،
بقیه آیتمها را از رنگهای خنثی و ساده انتخاب کنید.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هشتـــاد_و_یکم۸۱
👈این داستان⇦《 مأموریت 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎اون ایام ... هر چند جمعیت خیلی از الان کمتر بود ... اما اتوبوسها🚎 تعدادشون فوق العاده کم تر بود ... تهویه هم نداشتن ... هوا که یه ذره گرم می شد ... پنجره ها رو باز می کردیم ... با این وجود توی فشار جمعیت ... بازم هوا کم می اومد ... مردم کتابی می چسبیدن بهم ... سوزن میانداختی زمین نمیاومد ... می شد فشار قبر رو رسما حس کرد ...😁
🌞ظهر بود ... مدرسه ها تعطیل کرده بودن ... که با ما تماس☎️ گرفتن ... وقتی رسیدیم به محل ...
اشک، امانش رو برید ...😭
یه نفر از پنجره ککتل مولوتف انداخته بود تو ... همه شون ایستاده ... حتی نتونسته بودن در رو باز کنن ... توی اون فشار جمعیت ... بدون اینکه حتی بتونن تکان بخورن ... زنده زنده سوخته بودن ... جزغاله شده بودن ... جنازه هاشون چسبیده بود بهم ... بچه ابتدایی هم توی اتوبوس بود ...🚎😭
🔹خیلی طول کشید تا آروم تر شد ... منم پا به پاشون گریه می کردم ...😭
بوی گوشت سوخته، همه جا رو برداشته بود ... جنازه ها رو در می آوردیم ... دیگه شماره شون از دست مون در رفته بود... دو تا رو میاوردیم بیرون ... محشر به پا می شد ... علی الخصوص اونهایی که صندلی هم آب شده بود و ریخته بود روشون ... یکی از بچه ها حالش خراب شده بود ... با مشت می زد توی سر خودش ...👊
🔻فرداش حکم مأموریت اومد ... بهمون مأموریت دادن، طرف رو پیدا کنیم ...
نفس آقا مهدی که هیچ ... دیگه نفس منم در نمی اومد ...
پیداش کردید❓ ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🔹🔷🔹
@modafehh
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_هشتــاد_و_دوم۸۲
👈این داستان⇦《 شرافت 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎تمام وجودش می لرزید ...
پیداش کردیم ... یه دختر بود ... به زور سنش به ۱۶ می رسید ... یکم از تو بزرگ تر ...
نفسم بند اومد ... حس می کردم گردنم خشک شده ... چیزی رو که میشنیدم رو باور نمیکردم ...😳
🍃خدا شاهده باورم نمیشد ... اون صحنه و جنازه ها میاومد جلوی چشمم👀 ... بهش نگاه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... با همه وجود به زمین و زمان التماس میکردم... اشتباه شده باشه ...❌
🌀 برای بازجویی رفتیم تو ... تا چشمش به ما افتاد ... یهو اون چهره عادی و مظلوم ... حالت وحشیانهای به خودش گرفت... با یه نفرت عجیبی بهم زل زد و گفت ... اگر من رو تیکه تکیه هم بکنید ... به شما کثافت های آدم کش هیچی نمیگم ... من به آرمان های حزب خیانت نمی کنم ...🤐
🔸میدونی مهران؟ ... اینکه الان شهرها اینقدر آرومه ... با وجود همه مشکلات و مسائل ... مردم توی امنیت زندگی می کنن ... فقط به خاطر خون شهداست🌹 ... شرافت و هویت مردم هر جایی به خاکشه ... ولی شرافت این خاک به مردمشه ... جوونهای مثل دسته گل 💐... که از عمر و جوونی شون گذشتن ...
این نامردها، شبانه می ریختن توی یه خونه ... فردا، ما می رفتیم جنازه تکه تکه شده جمع می کردیم ...😭😭
✨توی مشهد ... همون اوایل ... ریختن توی یکی از بیمارستانها🏩 ... بخش کودکان ... دکتر و پرستار و بچه های کوچیک مریض رو کشتن ... نوزاد تازه به دنیا اومده رو توی دستگاه کشتن ... با ضرب ... سرم رو از توی سر بچه کشیده بودن... پوست سرش با سرم کنده شده بود ...😭😭
▫️هر چند ، ماجرای مشهد رو فقط عکسهاش رو دیدم ... اما به خدا این خاطرات ... تلخ ترین خاطرات عمر منه ... سخت تر از دیدن شهادت و تکه تکه شدن دوست ها و همرزم ها ... و می دونی سخت تر از همه چیه؟ ... اینکه پسرت توی صورتت نگاه کنه و بگه ... مگه شماها چی کار کردید؟ ... می خواستید نرید ... کی بهتون گفته بود برید❓ ...😔
🔻یکی از رفیق هام ... نفوذی رفته بود ... لو رفت ... جنازه ای به ما دادن که نتونستیم به پدر و مادرش نشون بدیم ...🌹
🍃ما برای خدا رفتیم ... به خاطر خدا ... به خاطر دفاع از مظلوم رفتیم ... طلبی هم از احدی نداریم ... اما به همون خدا قسم ... مگه میشه چنین جنایت هایی رو فراموش کرد؟ ... به همون خدا قسم ... اگه یه لحظه ... فقط یه لحظه ... وسط همین آرامش ... مجال پیدا کنن ... کاری می کنن بدتر از گذشته ...🔹
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ 🔹🔹🔷🔹🔹
@modafehh
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خلاقیت
ایده جالب و کاربردی برای کسانیکه همیشه در مسافرت هستند 🚗
🍀 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍀
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋