فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
°• آفتاب شب یلدای همه
°• گریه ی پشت تمنای همه
°• هیچ کس یاد غریبی تو نیست
°• گریه کن جای خودت جای همه
❄️ مه گل پاتوق دختران فرهیخته ❄️
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
💌بخشی ازمصاحبه بادختران مقطع🌸🦋دبیرستان شهرستان گلپايگان که زندگیشان منور شده به نور شهداورفاقت و تحول باشهدای مدافع حرم 🦋🍃
🌹🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
_اسم رفیق شهیدتون چیه؟ یه بیو گرافی خیلی مختصر ازایشون میگید؟☺️
+شهیدمجید قربانخانی❤️ که ایشون خودشون زیاد درس نخوندن وکارای اشتباهی انجام دادن. ایشون معروف بودن به آدم لات ولی من اصلا دوست ندارم به ایشون همچین لقبی داده بشه وخیلی هم معروف بودن به مجید بربری که صداش میزندند وپولاش رو میداده به نونوایی سرمحلشون وبراهمه مردم رایگان نون می گرفتن. درابتدای زندگی سفره خونه داشتن وقلیون میکشیدن وهمه پولاشون و درراه رفیق خرج میکردن رودست یکی ازدوستانشون تتو دیدن وخودشون هم اون کاروانجام دادند و خوانوادشون خیلی ازاین کارایشون ناراحت میشن که بعد هاتوبه کردن و مسیر زندگیشون تغییر کرد.👌✨
_چه موقع احساس کردید وفهمیدید که شهید برای شما مثل یک برادر و یک همراه هستند؟ 😉وشمارو تنهانمیگذارند؟
+اززمانی که یک شهید رو الگوی خودم قرار دادم.🌱
_چطور بارفیق شهیدتون آشنا شدید؟🧐
+من علاقه به خوندن کتاب های شهدا داشتم زیاد ودارم📚... ولی رفیق شهید نداشتم این ماجراازکلاس نهم شروع شد که من همش کتاب میخوندم وروزنامه دیواری دراین مورد برای مدرسه درست میکردم ولی کلاس دهم که اومدم بایه دختری که توکلاسمون بود آشنا شدم وازاون کتاب می گرفتم وچون کتاب آقامجید روخوندم به زندگی ایشون علاقه پیداکردم😍 وسرگذشت ایشون رو الگو قرار دادم وراه ایشون رو ادامه می دم...من یک سال و نیم دنبال کتاب آقا مجید بودم که بخونمش ولی قسمت نمیشد. ☹️
_یک کاریایک خاطره ازایشون که خیلی شمارو تحت تاثیر قرارداده رو تعريف میکنید؟😁🤔
+بهترین خاطره اینه که آقامجید یه درس خیلی بزرگ به اونایی می ده که کتابش رو بخونن:اون فقط یه نوشته معمولی نیست👌🦋 انگار زمانیکه میخونی اون باتوهست وهمه جاکمکت میکنه اون میخواست بگه به ما که زندگی همش دوست و رفیق و خوشی نیست اگا ماخدارو💖نداشته باشیم یعنی هیچی نداریم اون خودش یه ربع قلیون نمیشد که نکشه ولی راهش رو باتوکل به خدا🤲 انتخاب کرد. حتی روزهای آخر که رفت ازدوستانش خداحافظی کنه همه خندیدن و باورنمیکردن مجید داره میره سوریه. 👀
_خواب رفیق شهیدتون رو دیدید تابه حال؟ 😍
+خواب قسمت نشده ولی توبیداری بله ماباهم حرف میزنیم☺️🌹 من ازایشون کمک می گیرم
حتی تومسابقه بین خیلی هاشرکت کردم اول هیچ امیدی نداشتم ولی وقتی ازایشون کمک گرفتم نفر اول شدم 😎👌حتی باورش هم سخت بود! انگار خوابه...
_توصیه اتون به جوان های همسن و سال خودتون چیه؟ 😊❤️
+اینکه همه چی و مسخره نگیرن اول باید باور قلبی داشته باشن حتما یک رفیق شهید انتخاب کنند😃👌 برای خودشون بعد همون رفیق شهید باعث می شه ایمانشون قوی بشه😎💪 وخیلی ازچیزهاکه توزندگی شون میخوان برسن همچون (آقامجید) که به باور رسیده بود بعد ازشهادت دوستش اونم شهید می شه. 😞🍁
🌹🍃 پایــان 🍃🌹
امیدواریم ازاین مصاحبه خوشتون اومده باشه 😍ولذت ببرید مارو ازدعای خیرتون فراموش نکنید.✨
🍀رمان
🍀قبلہ_ی_من
🍀قسمت_ ۷۴
_ اینو صدبار جواب دادم!
_ نہ!...منظورم اینڪہ...فازش چیہ!..ینے...
_ محیا تروخدا دیگہ شروع نڪن!...میدونم خوشت نمیاد و بنظرت...یحیے خل و چلہ!... بیا بحث نڪنیم!
_ نہ!..اینبار نمیخوام بحث ڪنم...میخوام بدونم جدا...
متعجب نگاهم میڪند.
_ چیو؟!
_ توڪجا سیر میڪنہ؟!...میدونم میخواد شهید شہ و داره خودشو میڪشہ تا یذره ڪج نره!...ولے خب چرا!؟...ینے توڪجا سیرمیڪنہ ڪہ اینا شده فڪر و ذڪرش...
_ چرا میپرسے؟!....
_ همینجورے!
_ پس همینحورے یجوابے پیدا ڪن!
_ باشہ باشہ! قهرنڪن!.. یلدا جدا برام مهم شده!! یحیے دیگہ خیلے عجیبہ! بلاخره هرمردے...یجا شل میگیره... مگہ چندسالشہ؟!..جوونہ.. مگہ میشہ یڪے اینقدرمحڪم باشہ!...نمیدونم چجورے بگم...خیلی مرموزه!...ڪاراش...حرڪاتش...همش میگم نڪنہ میترسہ!...
_ وایسا وایسا! چے میگے؟! یہ ڪلمہ نفهمیدم!...اصلا براے چے میخواے بدونے...
_ خودمم نمیفهمم چے میگم... ببین...میخوام رازشو بدونم؟!.... چه سریہ!؟
_ راز..؟!...والا منم نمیدونم چہ رازیہ...دختر خل شدیا!
_ اه چرا نمیفهمے... من یمدتیہ ڪہ دوست دارم دلیل رفتاراے یحیے رو بدونم... برام مهمہ...
خم مے شود و یڪ شاخہ گل زرد با گلبرگ هاے ڪوچڪ و یڪ دست میڪند و روے چمن میشیند...
_ برام عجیبہ ڪہ چرا رفتاراش برات یهو مهم شده!
یهو نیست... از...روز پاگشاے تو...
حرفم را نیمہ رها میڪنم و لبخند دندان نمایےمیزنم...
_ عب نداره...ناراحت نشدم...
_ بازم شرمنده!
ڪنارش میشینم..
_ خودت همبازے یحیے بودے!... یادت نمیاد چجورے بود؟! ازاولش یہ خط قرمزاے خاصے داشت...رفیقاے خوبے انتخاب میڪرد... سربہ راه بود...واسہ همین بابا راضے شد بره آلمان!...چون همیشہ میگفت سرو گوش این بچہ نمیجنبہ!..از رفقاے دوره ے دبیرستانش...همین سہ سال پیش شهید شد...یحیے یمدت افسردگے گرفت گوشہ گیر شده بود.. واسہ تشییع پیڪرش اومد تهران... میگفت دیگ دل و دماغ ندارم... ازونے ڪہ بود محڪم ترشد... الان سہ سالہ دائم الوضوعہ!.. میگہ اینجورے بہ شهادت نزدیڪ ترم!...میگہ دوستشم اینجورے بود... زد تو خط دیدن مستنداے شهدا.... ڪتابخونش پراز زندگینامہ ها....اززبون همسر شهید...مادر و رفیقا و... نمیگم اینجورے نبود..ولے...دیگہ ڪل زندگیش نبود..! ... الان رفیقش شده سید مرتضے... تمام فڪرش...میگہ همش پیشمہ...میگہ حاضرنیستم حتے با یہ ڪارڪوچیڪ یڪ دیقہ ازدستش بدم... میگہ ازوقتے باهاش عهد بستم... راحت تر بہ گناه نہ میگم...چون ڪمڪم میڪنہ!
گیج و بادهان نیمہ باز بہ گل درون دست یلدا خیره میشوم. چہ میگوید؟!..مگر میشود....اصلا این مرتضے ڪیست!!! فڪرم را بہ زبان مے اورم
_ مرتضے ڪیہ بابا!؟
میخندد
_ عاشق عصاب نداشتتم!... آوینے..!
_ پوف... خو این دیگہ ڪیہ! داداشن؟!
غش غش میخندد.
_ دیوونہ!...سیدمرتضے اوینے...یڪے از شهداے بزرگمون!
_ عاهاا! بگو خو! ... الان یحیے بااین رفیقہ؟!
_ اره!
#نویسنده
#میم_سادات_هاشمے
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
چطوری میزارید شب عقد با انگشت کوچیکشون
عسل بزارن دهنتون...
میدونید که انگشت کوچیک ،
انگشت تخصصیه پاک کردن دماغه؟😝😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋