eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
Asmaolhosna.mp3
7.04M
🌹🍃اسما حسنی 🌹🍃طاعات و عبادات شما گرامیان، مورد قبول حق تعالی ان شاالله.... https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕《خدایــــا یاریم کن در این فضای مجازی نگاهم چیزی را که پسند تو نیست نبیند! و با انگشتانم دروغ و و فحشا منتشر نکنم!...》 🖤شبتون به خیر🖤 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨خدایا بہ حرمت ماه رمضان ✨نیکو ترین سر نوشتها حلالترین روزیها ✨ودلمان را جویبار رحمتت برای ما مقدر کن ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨الهی به امید تو 🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
✨﷽✨ ✨ #پندانـــــــهـــ هوای یکدیگر را داشته باشید دل نشکنید قضاوت نکنید هنجار های زندگی کسی را مسخره نکنید به غم کسی نخندید به راحتی از یکدیگر گذر نکنید آدم ها دنیا دو روز است هوای دلتان را داشته باشید 🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ غمگین نباشید چراکه خوشبختی می‌تواند، از درون تلخ‌ترین روزهای زندگیِ شما، زاده شود♥️ ‌ ‌ِhttps://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
همراهان مه گلی🍀🍀🍀 رمان ناخواسته هم تمام شد و از امروز یه رمان جدید شروع میکنیم رمان جدیدمون خیلی جذابه غم داره شادی داره ثبات داره بالا و پایین داره... و چون بر اساس واقعیته مثل همه ی زندگی های جاری پر از فراز و نشیب و هیجانه... امیدوارم با خوندش انگیزه برای تلاش بیشتر پیدا کنیم و یادمون بمونه ابد در پیش داریم
بوی سدر و کافور که به مشامم می خورد یکدفعه یاد گذشته می افتم... درست چند سال پیش بود وقتی کتاب دا را می خواندم چقدر حس بودن در آن لحظات را وحشتناک و دلهره آور می دیدم! «تاریک بود،چشم چشم را نمیدید اما صدای هس هس زدن را حس می کردم،فانوسی برداشتم تا اگر سگ های وحشی به جنازه ها نزدیک شده باشند دورشان کنم،لابه لای جنازه ها گام بر می داشتم که ناگهان احساس کردم پای راستم خیس شده فانوس را پایین گرفتم، پایم در روده های یک جنازه فرو رفته بود . . . » اینها بخشی از کتاب «دا» خاطرات واقعی دختری را روایت می کند که در زمان جنگ تصمیم می گیرد به غسال های شهر کمک کند تا جنازه ها زود تر دفن شوند. آن لحظه که این جملات را می خواندم احساس میکردم که  کارش از سربازی که خط مقدم جبهه بود کمتر نبوده و چقدر دیدن چنین لحظاتی برای یک خانم سخت است... اما حالا دست روزگار مرا نیز به ورطه ی امتحان کشید و گویا آن کتاب امروز جلوی چشمانم ورق، ورق می خورد! آن روز که این کتاب را می خواندم هرگز گمان نمی کردم خودم در چنین شرایطی قرار بگیرم و اصلا جرات چنین کاری را داشته باشم! من که تا به حال نه مرده دیده بودم! نه غسالخانه! و جز بوی عطرهای خاص خودم چیزی به مشامم نخورده بود حالا دست تقدیر قرار بود مرا با بوی کافور و سدر مانوس کند... اوایل اسفند بود همه جا حرف از بیماری ناشناخته ای به اسم کرونا و دلهره و ترسی که قبل از هر چیز انسان را زمین گیر می کرد... خودم هم مثل همه ترسیده بودم نمی دانستم چه باید بکنم اینکه اصلا می شود کاری کرد یا نه! یا باید با یک ترس و دلهره گوشه خانه بنشینم تا ببینم چه خواهد شد! حس خوبی نبود واقعا بلاتکلیفی و سردرگمی همراه با ترس درد بدتری بود که قبل از مبتلا شدن به کرونا سرازیر وجودم شده بود انگار دست و پایم را بسته بودند و راه نفسهایم از این همه وحشت بند آمده بود! تا اینکه با تماس مرضیه همه چیز عوض شد و حالا من اینجا حضور داشتم جایی که هیچ وقت فکرش را نمی کردم و اتفاقاتی که زندگیم را از یکنواختی نجات داد... همانطور بهت زده محیط را نگاه می کردم... چه جای غریبی! و چقدر حس عجیبی دارم... محو افکارم هستم که زینب ماسکی شبیه ماسک‌های شیمیایی زمان جنگ به دستم می دهد. خوب که دقت می کنم شبیه نیست درست خودش هست! هنوز متحیرانه خیره ی ماسکم که دوباره زینب با لباس مخصوص جلویم ظاهر می شود و می گویید: بِجُنب دختر... و لباسهای آبی رنگی به دستم می دهد سعی می کنم بهت چهره ام نمایان نشود و زود دست بکار می شوم لباسهای مخصوص را که پوشیدم احساس کردم حرارت بدنم چندین برابر شد.... نویسنده: https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
☺️ سلام مجدد به همراهان همیشگی مه گل 🙏 طاعات و عبادات شما مقبول درگاه حق تعالی ان شاالله 📣 خبر خبر ..... چهارشنبه ها زنگ تفریح داریم 😅 🎤 باید اعلام کنیم که مه گل برای دانش آموزان 🎒 فرصتی فراهم کرده که از این به بعد روزهای چهارشنبه کارهای ارسالی شما را با نام زیبای خودتان در کانال بارگذاری کند ✏️ 📆 هر هفته روزهای سه شنبه موضوع مورد نظر خدمت شما اعلام و در کانال سنجاق می شود 📌 و شما فقط تا روز چهارشنبه فرصت دارید که اثرات زیبای خود را برای مه گل ارسال کنید 💌 📋 مه گل تمامی آن‌ها روز چهارشنبه بارگزاری میکند . 🔖پس قرار زنگ تفریح های چهارشنبه هامون یادتون نره ها .... ❓ موضوع این هفته .... ضیافت افطاری 😁 آیدی زیر منتظر آثار شماست 👇 @F_mahdijan 🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اونایی که ‌به سیب زمینی میگید "سیب زَمَنی" تو محلتون زَمَن متری چنده؟🤔😂😂 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه دقیقه در قیامت قسمت بیستم 📌 علت ثبت حج در پرونده اعمال فرد در نوجوانی با اینکه به حج نرفته بود چه بود ؟ 1⃣ اطعام فقرا 2⃣ نگاه از سر مهربانی به پدر و مادر 3⃣ نماز اول وقت گزینه صحیح را به همراه نام و نام خانوادگی تا ساعت ۲۴ روز دوشنبه به آی دی زیر ارسال کنید . @F_mahdijan https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
💢 روزه بیمار 🌹🍃برخی از مردم فکر می‌کنند بر بیمار روزه واجب نیست، در حالیکه طبق فتوای مراجع تقلید یکی از ملاک‌های نگرفتن روزه، ضرر داشتن روز است نه بیمار بودن، بنابراین در صورتی که شخص سالم و تندرست باشد، چنانچه روزه بگیرد و روزه برای او ضرر داشته باشد نباید روزه بگیرد. از سوی دیگر اگر شخصی بیمار باشد، ولی روزه گرفتن برای او ضرر نداشته باشد باید روزه بگیرد. 📚تحریر الوسیله، جلد ۱، صفحه ۲۹۳، مسئله ۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدر به معنای اندازه است مقدرات یعنی اندازه ها و ریاضیاتی که خداوند برای عالمیان رقم می زند. شب قدر آن شبی است که می توانیم ره صدساله را یک شبه طی کنیم. تنها باید یاد بگیریم ازخداوند چه چیزی بخواهیم... خواسته های ابدی داشته باشیم... 🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀🦋 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبهای قدرڪه فرامی‌رسید‌حاج‌آقامجتبی‌تهرانی«ره» همیشه یڪ توصیه‌اۍ داشتند؛می‌فرمودند: - در این شب‌ها درخواست ما از پروردگار دو چیز باشد: ¹ ترمیم‌گذشته🍃 ² ترسیم‌آینده🌱 🖤 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیس عرق می شوم نمی دانم از ترس است یا از گرمای لباس ها! شاید هم از هر دو... هر چه که هست نفس کشیدن را برایم سخت می کند... اما زینب فرز و سریع مشغول است همه را که مجهز کرد و خیالش راحت شد دوباره سراغ من می آید با دست به شانه ام می زند و با صدای نامفهومی از زیر ماسک فیلتردارش می گوید: آماده ای! فقط سرم را تکان می دهم که ضعف و ترس درونم با صدایم آشکار نشود... اولین میت را که می آورند نزدیک است قلبم از جا کنده شود... کمی عقب می روم... دو، سه نفر دیگر هم همراه من می شوند... اما زینب همراه مرضیه برای روحیه دادن به بچه ها نه تنها عقب نمی رود که جلوتر از بقیه میت را تحویل می گیرند... هم زمان که مرضیه زیپ کاور را باز می کند احساس کردم الان است که جان بدهم اما ذکر زینب نجاتم داد یا فاطمه زهرا... متعجب مانده بودم از زینب و مرضیه با اینکه آنها هم تا به حال مثل من جنازه ندیده بودند بدون ذره ای ترس دست بکار شدن! یکی از خواهر ها شروع کرد روضه خواندن کم کم بچه ها روحیه گرفتند و جلو آمدن، اما من همچنان میخکوب سر جایم ایستاده بودم! شاید حق داشتم منی که در تمام طول عمرم کلا جنازه ندیده بودم حالا بماند که کرونایی هم باشد! مرضیه چیزی به رویم نیاورد و همراه زینب با دو تا از خواهرهای دیگر میت را که خانم میانسالی بود غسل دادن و کفن کردند ومن برای اولین بار غسل دادن و کفن کردن یک انسان را دیدم..‌. فقط تماشا کردم و اشک ریختم... شاید حس اینکه یک روز خودم به اینجا برسم مرا متوقف کرده بود! شاید هم کارهای ناتمامی که گمان می کردم هنوز فرصت هست... اما در آن لحظات مرگ را نزدیکتر از تمام ساعاتی که در عمرم گذارندم می دیدم آنقدر نزدیک که میخکوب شده بودم! ذهنم درگیر مرضیه و زینب شد آنها مثل من تاحالا اینجا را ندیده بودند پس چرا... چرا... متوقف نشدن! میان چراهای ذهنم مانده بودم که صدای مرضیه مرا به خود آورد... _خوبی؟ با سر اشاره کردم آره... ولی واقعا حالم خوب نبود شاید از این بدتر نمی شد! پیشنهاد مرضیه حالم را بهتر کرد گفت: برایمان زیارت عاشورا می خوانی؟ بهترین کاری که در آن موقعیت می توانستم انجام بدهم همین بود اصلا حرف دلم را زد... کمی آرامش از جنس عاشورا میان غسالخانه! خواندن زیارت عاشورا که تمام شد میت دوم را آوردند در دلم احساس کردم می توانم! هنوز می ترسیدم اما جلو رفتم... مدام ذکر می گفتم... مرضیه خودش را کمی عقب کشید که من زیپ کاور را باز کنم... نفس در سینه ام حبس شده بود... زیپ را که کشیدم با دیدن صورت خانم جوانی غم تمام وجودم را گرفت! لحظه ای مکث و بعد از حال رفتم...‌ نویسنده: https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
❣ رهبر معظم انقلاب: ✅ معلمان باید به گونه‌ای عمل کنند که؛ ریزش‌ها در برابر تهاجم بیگانگان نزدیک به صفر و رویش ها در حد اعلی باشد.💯💯 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣رهبر معظم انقلاب: 🌹🍃مهمترین موضوع تمدنی ما، تعلیم و تربیت است. معلم، پایه‌ریز تمدن نوین است. ۹۸/۰۲/۱۱ 🌹🍃حوزه بسیج دانش‌آموزی شهیده خوشنویسان گلپایگان، به مناسبت گرامیداشت سالروز شهادت شهید مطهری و هفته معلم برگزار می‌کند: 🌹🍃مسابقه کتابخوانی کلام ماندگار 🌹🍃مسابقه کتابخوانی آثار شهیدمطهری ویژه تمامی مقاطع تحصیلی 🌹🍃مقطع ابتدایی: کتاب داستان راستان 🌹🍃مقطع متوسطه اول و دوم: جاذبه و دافعه حضرت علی(علیه‌السلام) 💢جهت دریافت سوالات به کانال رصداخبار انتخابات در ایتا به آدرس زیر مراجعه کنید:👇👇( آدرس کانال ) https://eitaa.com/joinchat/1043923000C42010e714a 📆مهلت ارسال پاسخنامه تا ۱۸ اردیبهشت ماه 📢📢آیدی ارسال پاسخنامه‌ها: 👇👇 @Shahidkhoshnevisan313
Mohammad-Reza-Shajarian-Rabbana.mp3
4.29M
❣ربنا 🍃🌹🍃لحظات شیرین افطار، التماس دعای فرج https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا امیر المؤمنین علیه السلام بابا اتاق پرشده ازبوی مادرم وقتش رسیده پربکشی سوی مادرم دیگرخجل نباش تو از روی مادرم فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم شهادت امام علی(علیه السلام) تسلیت باد 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋