ترامپ لاستیک ماشینش پنچرشده رفته فوت کرده تو اگزوز!!! بعد دوستش بایدن اومده گفته:تا فردا هم فوت کنی باد نمیشه…
شیشه سمت راست راننده پایینه!!!!!
.
میگن زاپاسه منفجر شده ، کارشناسا گفتن بغضش ترکیده😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋
40.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگو نه!🚭🚭🚭
🎤🎤🎤حامد زمانی
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#رمان_داستانی_مزد_خون
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_دومم
ولی آخه شیخ مهدی بیراه حرف نمیزنه!!!
تو حال خودم بودم که دوباره شیخ منصور با همون شدت زد روی کتفم و گفت: کجایی مرتضی؟!
حدیث حاضر غائب شنیده ای!
او در میان و جمع و دلش جای دیگر است...
حال کتف من دیگه از نقص عضو گذشته بود که از دهنم در رفت و ناخودآگاه گفتم: اخوی اینجوری شما میزنی به جای خانمم الان باید خودم رو ببرم بیمارستان بستری کنم!!!
تا این حرف رو زدم شیخ منصور خیلی سریع و تیز گفت: وااای مرتضی برای چی باید خانمت رو بستری کنی؟
انشاالله که خیره....
بگو چرا اینجا نیستی برادر!
کاری از دست من بر میاد خداوکیلی بگو...
پولی، چیزی کم و کسری نداری ....
اصلا اگه خانمت همراهی چیزی میخواد بگو هماهنگ کنم خانم بچه ها بیان پیشش...
بدون اینکه مجال بده ابراز لطف میکرد...
و من مجبور شدم ماجرای وضعیت خانمم رو شرح بدم البته دست روی دلم گذاشتم و چیزی از اینکه لنگ پولم نگفتم ....
یه کسی تو دلم می گفت: بهش بگو، اینا خدا سر راهت قرار داده...
اما یادآوری حرفهای مهدی بهم می گفت نگو... اگه صبر کنی خدا مسیر رو بهت نشون میده ممکنه به مو برسه ولی نمیذاره پاره بشه!!!
خیلی این کشمکش درونی برام سخت بود خیلی...
رسیدیم به محلی که شیخ منصور جلسه داشت...
شبیه دفتر علما بود...
چند نفری که داخل بودن..
سه و چهار نفرشون وجهه ی مذهبی داشتن، دو، سه نفرشون هم روحانی بودن...
حس کنجکاویم همه جا را بررسی می کرد...
یه آقایی که جوان هم بود و عبا و عمامه ی شیکی هم داشت پشت یه میز نشسته بود توجهم رو جلب کرد...
مشغول صحبت با دو نفر دیگه که خیلی خوش وجهه و چهرشون نور بالا میزدن بود...
ما سرپا ایستاده بودیم و شیخ منصور با رفقاش حال و احوال میکرد، ولی من حواسم به اون آقا بود، یکدفعه رفت سمت گاو صندوقی که کنار میزش بود و درش رو باز کرد...
از دیدن این همه پول و دلار خیلی جا خوردم!!!
جالبتر اینکه مبلغ زیادی پول داد به همون دو نفری که باهاش داشتند صحبت می کردند، اونها هم خوشحال و با کلی اصرار که این مبلغ زیاده با نصفش مشکل ما حل میشه! اما اون آقا هم در نهایت گفت: بقیه اش شیرینی ما برای قدم نورسیده به شما!!!
در حدی متعجب بودم که شیخ منصور متوجه حالت من شد و گفت: شیخ مرتضی این بنده خدا گیره، هر جا رفته به در بسته خورده!
خیلی اسیرش نشو...
داشتم با خودم فکر میکردم گیره!!!
بعد چندین برابر بیشتر بهش دادن!
چقدر دمشون گرم...
با یک چهارم این پول مشکل من هم حل میشد...
درگیر این تناقضات بودم که شیخ منصور گفت: مرتضی یه چیزی میگم نه نگو!!!
میخوام شیرینی عروسیت و بابا شدنت رو یک جا بدم! اگه بگی نه حسابی ناراحت میشم!
بالاخره رفیق باید به فکر رفیقش باشه یا نه!
ما همین روزها به درد هم میخوریم!!!
میدونم الان اینقدر دغدغه سلامتی خانمت رو داری، بذار حداقل فکرت درگیر مباحث مالی نباشه رفیق...
به لکنت کلام رسیده بودم!
فرض کنید با موقعیتی من داشتم این بهترین فرصت بود! اما توی ذهن خراب شدم این ابیات نغزززز شیخ مهدی دست از سرم بر نمیداشت...
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
توی چند دقیقه باید تصمیم می گرفتم ...
وضعیت فاطمه خوب نبود....
اصلا چرا من این قضیه رو اینجوری می دیدم! چه بسا دیدن شیخ منصور یک مسیر جدیدی توی زندگی من بود که خدا سر راهم قرار داده بود!
اومدم دل رو بزنم به دریا و به شیخ منصور بگم که گوشیم زنگ خورد...
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#رهایی_از_رابطه_حرام۱۰
✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✨
برای رهایی از روابط حرام بایدحتما هر نوع راه ارتباطی با طرف مقابل رو برای خودتون ببندید.
هوای نفس طوریه که "هر چقدر احساس کنه که برای راحت شدن سختی کمتری باید بکشه بیشتر ترغیب میشه که این کار رو بکنه".
برای همین اگه با گوشی با طرف مقابل در ارتباط هستید حتما تمام شماره ها و خط هاش رو مسدود کنید. اگه خط جدید هم بگیرید که بهتره. جوری عمل کنید که اگه بعدا هم خودتون خواستید برید سراغش کارتون خیلی سخت باشه.
وقتی آدم در حال و هوا و فضای روابط نفسانی با نامحرم هست بهترین کار اینه که جاش رو عوض کنه. اگه بتونه کلا مهاجرت کنه به یه جای دیگه که خیلی بهتره.
اگه طرف مقابل به راحتی در دسترس باشه واقعا آدم نمیتونه مقاومت کنه و آخرش تسلیم خواهد شد.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
❣خداوندا ...🤲
«فَـهُــوَ حَـسـبُه» کـہ مـے خوانم
• انگار کسے دستے بـہ قلبم میکشد
ومن آرام میشوم
• انگار کسے مےگوید:
" خیالت راحت!من هستم"
🌙شبتون خدایی❤
نگاه و یاد خدا هر لحظه همراهتان🌙
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃الهی به امید تو
🌹🍃سلام روزتون پر از آرامش
🌱نیست بوی آشنا را تاب غربت بیش از این
از نسیم صبح، بوی یار می باید کشید...🌱
🌱اَلــَّلــهُمـــّ؏جــِّلــلــِوَلــیــِڪَالــفــَرَجــ🌱
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
یه دیالوگ نابی داره سریال دارک که میگه:
تا حالا شده فکر کنی که
کجای زندگیت رو اشتباه رفتی
توی کدوم نقطه بود که زندگیت تبدیل شد
دقیقا برعکس چیزی که میخواستی!؟
هر تصمیمی که میگیریم هرکاری که میکنیم ربط مستقیم داره به آیندمون، یکم بیشتر برای هر کاری که میکنیم فکر کنیم بد نیست!
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋
#آموزش
❓اسپم چیه؟
🔹 اسپم یا هرزنامه هر نوع پیام ناخواستهای هست که اغلب از سوی افراد ناشناس به اکانت شخصی افراد یا به گروهها ارسال میشه
🔴در بیشتر موارد، اسپم حاوی یک پیام تبلیغات هست ⛔️
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
⁉️در صورت ارسال هرزنامه یا پیام ناخواسته به سایرین چه اتفاقی میافتد؟
🔹 وقتی با کسی که مخاطب او نیستین (یعنی او شماره شما را نداره) گفتگویی را شروع کنین، گزینه «گزارش هرزنامه» برای گیرنده پیام نمایش داده میشه
🔸 اگر پیام شما از نظر گیرنده، تبلیغاتی یا مزاحم تلقی بشه، اون میتونه پیام شما را به عنوان هرزنامه گزارش کنه
🔹 وقتی گزارش هرزنامه درباره پیامهای شما چند بار تکرار بشه، شما محدود (ریپورت) خواهید شد
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
⁉️در چه صورتی من به عنوان ارسال کننده هرزنامه محسوب شده و محدود میشوم؟😰
🔹 کسانی که شماره تلفن شما را داشته باشن، میتوانند شما را مسدود (Block) کنند؛ ولی هرگز نمیتوانند پیام شما را به عنوان هرزنامه گزارش کنند⭕️
🔸 هیچ کاربری با ارسال یک پیام ناخواسته محدود نمیشه؛ ولی اگر چندین نفر از کسانی که به آنها پیام دادین، پستهای شما را گزارش کنن ممکنه محدود (ریپورت) بشین
🔹 تعداد گزارشهای منجر به محرومیت و نیز مدت زمان محرومیت بسته به سابقه فعالیت و تخلفات کاربر متفاوته
🔸 فرایند تشخیص تخلف، اعمال محرومیت و رفع آن بدون دخالت نیروی انسانی و بصورت خودکار توسط سرورهای ایتا اعمال میشه
🔹 در صورت ریپورت شدن، یک پیام از اکانت رسمی ایتا (دارای نشان تایید) دریافت میکنید که تاریخ و ساعت پایان محرومیت شما در آن قید شده.
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🍀🌸و آخرین نکته در مورد آموزش امروز
برای اون عزیزانی که التماس دعا داشتید که ریپورتتون زودتر تمام بشه😊👇👇
⭕️⁉️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
ارسال هرزنامه منجر به چه محرومیتی میشه⁉️
🔹 اگر شما توسط چندین نفر به عنوان ارسال کننده هرزنامه گزارش بشین، نمیتونید به کسانی که شماره شما را ندارند پیام بدین⛔️
🔸 البته اگر کسانی که شمارهتون را ندارند به شما پیام بدن (یعنی آون ها گفتگو را شروع کنن) میتونید به پیامشون پاسخ بدید
🔹 وقتی با این محرومیت مواجه باشین، هنگام شروع گفتگو با کسانی که شمارهتون را ندارند خطای موجود در تصویر را خواهید دید
🔸 این محرومیت نخستین بار به مدت 24 ساعت اعمال میشه⛔️ ولی در صورت تکرار تخلف، مدت زمان طولانیتری از ارسال پیام محروم خواهید شد📛
🔹 حذف حساب کاربری یا دلیت اکانت موجب رفع این محرومیت نمیشود📛🚫💯
⚠️ تذکر مهم:
❌ ممکن است کاربری که مرتکب تخلف در نشر محتوا شده هم از ارسال به غیرمخاطبین محروم شود
در چنین حالتی کاربر مطلقا نمیتواند به کسانی که شماره او را ندارند پیام دهد. چه خودش شروع کننده گفتگو باشد و چه فرد مقابل
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔴⚠️ تذکر مهم:
❌ ممکن است کاربری که مرتکب تخلف در نشر محتوا شده هم از ارسال به غیرمخاطبین محروم شود
در چنین حالتی کاربر مطلقا 🔴⛔️نمیتواند به کسانی که شماره او را ندارند پیام دهد. چه خودش شروع کننده گفتگو باشد و چه فرد مقابل
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#رمان_داستانی_مزد_خون
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وسوم
نگاهم به شماره افتاد تعجب کردم!!!
من که نیم ساعت بیشتر نیست با فاطمه صحبت کردم!!!!چرا دوباره زنگ زده؟!
سریع گوشی رو وصل کردم...
گفتم: الو... جانم...
صدای یه خانم دیگه از پشت گوشی چنان غافلگیرم کرد که انگار یه پارچ آب یخ ریخته باشند روی سرم!!!
گفت: سلام من همسایه ی طبقه ی بالاتون هستم، نگران نشید ولی خانمتون کمی حالش بد شد بردنش بیمارستان، گفتم در جریانتون بذارم!!!
با حالتی شبیه انسانهای موج گرفته، تنها چیزی که پرسیدم کدوم بیمارستان بود؟
شیخ منصور که متوجه شد یه قضیه ای پیش اومده تا اومدم خداحافظی کنم و برم، دستم رو گرفت و گفت: بیا خودم میرسونمت...
وقت فکر کردن نداشتم...
به سرعت راه افتادیم...
دلم مثل سیر و سرکه می جوشید و داشتم حرص میخوردم و به خودم هر چی بد و بیراه بود می گفتم که اینقدر دست، دست کردم تا اینجوری شد....
در همین حین شیخ منصور مدام دلداریم میداد...
رسیدیم بیمارستان...
بدون اینکه صبر کنم با عجله رفتم داخل...
از پرستار بخش که وضعیت فاطمه رو پرسیدم گفتن: الحمدالله خوبه، خداروشکر به موقع رسید وگرنه معلوم نبود چی میشه و از این حرفها...
گفتم: کی خوب میشن و وضعیتشون مشخص میشه؟!
لبخند تامل برانگیزی زد و گفت: حالا حالا ها پیش ما هستن دست کم، یه هفته ای باید باشن...
بعد هم راهنماییم کرد که کارهای مربوط به پذیرش و اینجور چیزها رو انجام بدم...
تا راه افتادم سمت پذیرش شیخ منصور هم بهم رسید...
گفت: چی شد؟
گفتم الحمدالله بخیر گذشت...
سرش رو برد بالا و خداروشکر کرد...
برای تکمیل پرونده همراهم شد و رسید به جایی که خانم داخل پذیرش گفت: باید پنجاه درصد هزینه رو اول بدید...
مونده بودم چکار کنم مبلغ کمی نبود که!!!
حالا از یه طرفم منصور همراهم بود نمیخواستم بگم ندارم...
خودم رو مشغول نوشتن و تکمیل پرونده کردم اما چاره ای نبود...
انگار باید به شیخ منصور رو میزدم...
اومدم حرف بزنم که صدای پیامک گوشیم بلند شد...
شیخ مهدی بود...
نوشته بود: سلام مرتضی جان خداروشکر پول جور شد واریز کردم انشاالله که کارت راه بیفته...
انگار کل دنیا رو یکجا بهم دادن...
توی دلم گفتم: خدا هر چی میخوای از دنیا و آخرت بهت بده مهدی....
کارتم رو از داخل جیبم آوردم بیرون و دادم سمت مسئول حسابداری، که شیخ منصور دستم رو محکم گرفت و گفت: نه دیگه مرتضی قرارمون این نبود!
گفتم: نه منصور جان دارم الحمدالله...
دست درد نکنه تا همین جا هم زحمت دادم بهت...
گفت: این چه حرفیه شیخ ما از همیم!!!
جمله اش ذهنم رو درگیر کرد: ما از همیم...
یکدفعه فکرم جرقه ای زد و دیدم حالا که فاطمه یه هفته، ده روز باید بیمارستان باشه و من هم راه نمیدن که پیشش باشم، این بهترین فرصته برای جواب به خیلی از سوالهایی که در مورد شیخ منصور داشتم برسم..
لبخندی زدم و گفتم: معلومه که از همیم...
بعد دستی به محاسنم کشیدم و گفتم: حالا مزاحمت میشیم اما توی یه فرصت مناسب!
لبخند خاصی زد و گفت: خلاصه همه جوره روی ما حساب کن مرتضی، من اینجوری بیخیالت نمیشم...
بدون اینکه چیزی بگم لبخندی زدم....
حالا که خیالم از بابت فاطمه و بچمون و هزینه های بیمارستان راحت شده بود، تازه یادم افتاد و گفتم: وای منصور جلسه ات ....
ادامه دارد....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
ژاپنی: ما تلویزیون درست کردیم اندازه قوطی کبریت!
ایرانی:این که چیزی نیس، ما هم کبریت درست کردیم اندازه تلویزیون!
😂😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#دانستنی_ها_و_معماهای_قرآنی
#جنگها_ظالمین_و_شیطان_در_قرآن
📌 از جنگ حمراء الاسد در کجا یاد شده است ؟
از جنگ حمراء الاسد یک روز بعد از جنگ احد رخ داد در سوره آل عمران یاد شده است .
📌 از جنگ حنین در کجا یاد شده است ؟
از جنگ هنر در سه آیه در سوره توبه ، آیات ۲۵ در ۲۶ و ۲۷ یادشده است .
📌 از جنگ طالوت و جالوت در کجا یاد شده است ؟
از جنگ طالوت و جالوت در شش آیه در سوره بقره آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱ یاد شده است .
🌻 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🌻
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋