eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا تقدیردوستانم را زیبابنویس به امیدلبخند روی «لب» شادے توی «دل» استجابت در «دعا» آرامش در «قلب» الهی آمین شبتون خوش و سراسر آرامش ‍‌ https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
﷽❣سلام‌امام‌زمانم ❣﷽ مهر شما همان ڪیمیایے است ڪہ روزگار مرا قیمتے مے‌ڪند... من بہ اعتبار محبت شما نفس مے‌ڪشم اے قرار دل بے قرارم... سلام‌صبحتون‌مهدوے 🦋 اللہم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🦋 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°• مهدی جان... ما منتظریم نمی آیی؟؟ ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 🌹🍃السلام علیک یا زین العابدین (علیه‌السلام) 🎥 انیمیشن: داستان شهادت امام سجاد (علیه‌السلام) ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔥 👣🔥 نوجوان امریکایی . فردا صبح، مرخص شدم ... نمی تونستم بی خیال از کنار ماجرای پسرش بگذرم ... حس عجیبی به حاجی داشتم ... . . پسرش رو پیدا کردم و چند روز زیر نظر گرفتم ... دبیرستانی بود ... و حدسم در موردش کاملا درست ... شرایطش طوری نبود که از دست پدرش کاری بربیاد ... توی یه باند دبیرستانی وارد شده بود ... تنها نقطه مثبت این بود ... خلافکار و گنگ نبودن ... . . از دید خیلی از خانواده های امریکایی تقریبا می شد رفتارشون رو با کلمه بچه ان یا یه نوجوونه و اصطلاح دارن جوانی می کنن، توجیح کرد ... تفننی مواد مصرف می کردن ... سیگار می کشیدن ... به جای درس خوندن، دنبال پارتی می گشتن تا مواد و الکل مجانی گیرشون بیاد ... و ... . این رفتارها برای یه نوجوون 16 ساله امریکایی از خانواده های متوسط به بالای شهری، عادیه ... اما برای یه مسلمان؛ نه... . . من مسلمان نبودم ... من از دید دیگه ای بهش نگاه می کردم ... یه نوجوون که درس نمی خونه، پس قطعا توی سیستم سرمایه داری جایی براش نیست ... و آینده ای نداره ... . . حاجی مرد خوبی بود و داشتن چنین پسری انصاف نبود ... حتی اگر می خواست یه آمریکایی باشه؛ باید یه آدم موفق می شد نه یه احمق ... . چند روز در موردش فکر کردم و یه نقشه خوب کشیدم ... من یکی به حاجی بدهکار بودم ... . . رفتم سراغ یکی از بچه های قدیم ... ازش ماشین و اسلحه اش رو امانت گرفتم ... مطمئن شدم که شماره سریال اسلحه و پلاک، تحت پیگرد نباشه ... و ... جمعه رفتم سراغ احد ... ... نویسنده: ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔥 👣🔥 امتحانش مجانیه . دم در دبیرستان منتظرش بودم ... به موبایل حاجی زنگ زدم... گوشی رو برداشت ... . زنگ زدم بهت خبر بدم می خوام دو روز پسرت رو قرض بگیرم... من به تو اعتماد کردم؛ می خوام تو هم بهم اعتماد کنی... هیچی نپرس ... قسم می خورم سالم برش می گردونم... . سکوت عمیقی کرد ... به کی قسم می خوری؟ ... به یه خدای مرده؟ ... . چشم هام رو بستم و سرم رو به پشتی ماشین تکیه دادم... من تو رو باور دارم ... به تو و خدای تو قسم می خورم ... به خدای زنده تو ... . منتظر جواب نشدم ... گوشی رو قطع کردم ... گریه ام گرفته بود ... صدای زنگ مدرسه بلند شد ... خودم رو کنترل کردم ... نباید توی این شرایط کنترلم رو از دست می دادم ... . . بین جمعیت پیداش کردم ... رفتم سمتمش ... . - هی احد ... . برگشت سمت من ... . - من دوست پدرتم ... اومدم دنبالت با هم بریم جایی ... اگر بخوای می تونی به پدرت زنگ بزنی و ازش بپرسی ... . . چند لحظه براندازم کرد ... صورتش جدی شد ... من بچه نیستم که از کسی اجازه بگیرم ... تو هم اصلا شبیه دوست های پدرم نیستی ... دلیلی هم نمی بینم باهات بیام ... . . نگهبان های مدرسه از دور حواسشون به ما جمع شد ... دو تاشون آماده به حمله میومدن سمت من ... احد هم زیرچشمی اونها رو نگاه می کرد و آماده بود با اومدن اونها فرار کنه ... . . آروم بارونیم رو دادم کنار و اسلحه رو نشونش دادم ... ببین بچه، من هیچ مشکلی با استفاده از این ندارم ... یا با پای خودت با من میای ... یا دو تا گلوله خالی می کنم توی سر اون دو تا ... اون وقت ... بعدش با من میای ... انتخاب با خودته... . - شایدم اونها اول با یه گلوله بزنن وسط مغز تو ... . خندیدم ... سرم رو بردم جلوتر ... شاید ... هر چند بعید می دونم اما امتحانش مجانیه ... فقط شک نکن وسط خط آتشی ... . و دستم رو محکم دور گردنش حلقه کردم ... ... نویسنده: ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواد لازم : بیسکوییت پتی بور پودر شده 3 بسته شیر پرچرب 2 پیمانه شکر یک سوم پیمانه موز کاملا رسیده 2 عدد پنیر خامه ای 100 گرم خامه صبحانه 100 گرم نشاسته ذرت 3 ق غ کره 25 گرم قهوه غلیظ یک چهارم پیمانه ( یک شات اسپرسو) زرده تخم مرغ دو عدد وانیل نصف ق چ گردو خرد شده روش تهیه: ابتدا زرده های تخم مرغ رو با شکر ، نشاسته ذرت و مقداری شیر خوب مخلوط کنید ، برای اینکار از همزن دستی استفاده کنید، ظرف رو بزارید روی حرارت ملایم و مدام هم بزنید ، مابقیه شیر رو اضافه کنید تا غلیظ بشه حدودا 20 دقیقه هم زمان میبره وقتی مایه غلیظ شد کره و وانیل رو اضافه کنید و خوب هم بزنید ، توی ظرف جدا گانه ، پنیر خامه ای و مقداری از مایه رو خوب مخلوط کنید بعد قهوه و خامه رو اضافه کنید و مواد رو به پودینگ برگردونید و خوب هم بزنید تا یکدست بشه بزارید خنک بشه ، توی ظرف سرو ، یک لایه پودینگ ، یک لایه بیسکوییت و موز و گردو و دوباره یک لایه پودینگ تا ظرف کامل بشه بعد از اون چند ساعت بزارید توی یخچال تا خودشو بگیره اشپزی مه گل🦋🦋
‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1