#آشپزی
هویج پلو 🍛
دوتا هویج رنده شده
یه پیاز بزرگ خلالی شده
سینه مرغ ابپز ریش شده
زرشک
ادویه جات زعفرون.نمک.فلفل.زردچوبه.سماق
💢 دونه دونه موادها رو تفت بدید و
برنج رو ابکش کرده و لا به لاش مواد بریزید و بذارید دم بکشه.
آخر سر هم یکم کره بزنید برا روی پلو
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🤓🤓🤓تست هوش این هفته👆
پاسخ هاتون رو تا فردا شب ب این آیدی 👇بفرستین
yahasanmojtabaa
#مناجات_شبانه
قبل از خواب
همه را ببخش ...
و به خــــــدا بسپار
بعد بخواب...
برای شروع یک روز نو
باید آرام و سبک باشی...
بار سنگین اشتباهات
اطرافیان را بر دوش نگیر...
🌹شبتوندرپناهخــــدا✨💫
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام
اولین روز هفته تون بخیر و شادی
🍃امیدوارم
امروز پنجره آرزوهاتون
به سمت باغ اِجابت باز بشه
🌸و امیدوارم
در سایه عنایت حق تعالی
دلهاتون غرق در شادی بشه
🍃الهی آمین
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🔶🔹#ترفندخانه_داری
🔶راههای جلوگیری از سرآمدن شیر در زمان جوش :
🔹بهترین راه جلوگیری از سرآمدن شیر ،استفاده از شعله ی کم میباشد .به هیچ وجه شعله ی زیر شیر را زیاد نکنید .
🔶بهتراست ظرفی که انتخاب میکنید حجمش سه برابرحجم شیر باشد .
🔹میتوانید یک نعلبکی یا یک بشقاب چینی را به صورت وارونه در کف قابلمه ی شیر بگذارید، این کار از سرآمدن شیر جلوگیری میکند .
🔶یکی دیگراز روشها این است که میتوانید لبه ظرف را با کره یا روغن چرب کنید.این روش هم از سرآمدن شیر جلوگیری میکند .
🔹برای جلوگیری از سرآمدن شیر یا هر غذای دیگری ،یک قاشق چوبی روی لبه ظرف قرار دهید یا قاشق چوبی و ملاقه را داخل شیر قرار دهید ،دسته ی قاشق یا ملاقه باید از ظرف شیر بیرون باشد .
🔶اگریک قاشق شکر به شیر روی گاز اضافه کنید از سرآمدن آن درزمان جوش جلوگیری میکند .
🔹روشها را باید با دقت امتحان کنید ممکن است براساس میزان شیر واندازه ی شعله یکی از روشها جواب ندهد وگاز شما کثیف شود .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام
°• نماز احتیاط چیست و چگونه خوانده میشود؟
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#او_را
#رمان📚
#پارت_سی_و_سوم
یدفعه مخم سوت کشید!
فردا عید بود😳
غرق تو افکار خودم بودم که ماشین جلوی یه مغازه ایستاد!
-چندلحظه صبرکنید،زود میام!
بعد حدود سه دقیقه با دو تا کاسه ی آش که ازشون بخار بلند میشد برگشت!!
عطر آش که تو ماشین پیچید دلم ضعف رفت🍲...
-دیشب بعد اینکه رفتین تو یادم افتاد شام نخوردین!!😅
اما راستش نخواستم مزاحم بشم،
گفتم شاید خودتون چیزی از یخچال بردارین و بخورین!
ولی فکرنکنم چیزی خورده باشین!
اینو بخورین ،باز میرم میخرم...
ترسیدم زیاد بخرم سرد بشه!
با نگاهم ازش تشکر کردم و آشو ازش گرفتم.
واقعا تو این سرما میچسبید.
تو سکوت کامل صبحانشو خورد و از ماشین پیاده شد،
و با دو تا کاسه ی دیگه برگشت!
با تعجب نگاهش کردم😳
-من که دیگه میل ندارم!
دستتون درد نکنه...
واقعا خوشمزه بود!
-یه کاسه که چیزی نیست☺️
آش خوبه،
بخورین یکم جون بگیرین.
واقعا هنوز سیر نشده بودم!
روا نبود بیشتر از این مقاومت کنم!!😅
کاسه ی بعدی رو هم ازش گرفتم و این بار با آرامش بیشتری، خوردم.
بازم ماشینو روشن کرد و دور زد،ولی سمت خونه نرفت.
باورم نمیشد که یه روز،
اینقدر بیخیال
سوار ماشین یه غریبه بشم!!
اصلا چرا نمیذاشت برم؟؟
چه فکری تو سرش بود!؟
کجا داشت میرفت...؟
چرا بهش اعتماد کرده بودم؟
سرمو برگردوندم و صورتشو نگاه کردم،
میخواستم یه دلیل برای بی اعتمادی ،
تو چهرش پیدا کنم!!
ولی هیچی نبود...!
چهره ی جالبی داشت!
کاملا مردونه و موقر!
چشم و موهای مشکی
پوست سبزه
و....
حدود دوسانت ریش و سبیل!!
با اینکه از این مورد آخری خیلی بدم میومد،اما واقعا به قیافش میومد!
ترکیب چهرش دلنشین بود...!
هینجوری که به روبهروش رو نگاه میکرد،
قیافش یجوری شد!
تازه فهمیدم یکی دو دقیقست زل زدم بهش!!!
خجالت زده سرمو برگردوندم و خیابونو نگاه کردم.
خورشید اومده بود تا خیسی بارونی که از دیشب کل شهرو شسته بود ،خشک کنه!
همه جا خلوت خلوت بود!
شایدم همه دیشب مثل بارون
مشغول شستن و تمیز کردن بودن و الان خواب بودن...😴
حتما مامان هم چندنفری رو آورده بود تا خونه رو تمیز کنن!
خونه ای که دیگه من توش جایی نداشتم...
یعنی عرشیا میدونست چه بلایی سر من آورده؟!😢
با صدای سرفه های اون،به خودم اومدم!!
-فکرکنم سرما خوردین...!
-به قول خودتون،مهم نیست🙂
-چرا به من دروغ گفتین؟؟
-دروغ!!!
چه دروغی؟؟😳
-دیشب گفتین میرین پیش دوستاتون!
وگرنه من قبول نمیکردم برم خونتون که خودتون بمونین بیرون و سرما بخورین!!
-از کجا میدونین نرفتم؟؟
-از گرفتگی صدا و شدت سرفه هاتون مشخصه کل دیشبو تو ماشین خوابیدین!!
-خب آره،
ولی ...
دروغ نگفتم!
رفتم اما نشد برم بمونم!
-خب میومدین خونه!
منم یه جایی میرفتم!
بالاخره خونه ی شما بود!
چهرش جدی شد و صداشو صاف کرد!
-یعنی منِ مرد میومدم تو خونه
و شما رو میفرستادم تو کوچه خیابون؟؟😒
بعدم من به شما اطمینان دادم که تو این خونه کسی مزاحمتون نمیشه!
حتی خودم!
نمیدونستم چی بگم
بازم چنددقیقه ای تو سکوت طی شد.
احساس میکردم داره بی هدف رانندگی میکنه،
انگار فقط میخواست وقت بگذرونه!
یه حس بدی بهم دست داد...
فکرکردم دیگه زیادی دارم مزاحمش میشم!!
-ممنون میشم نگه دارید.
دیگه باید رفع زحمت کنم!
-ممنون میشم که فکرنکنید مزاحمید!!
با تعجب نگاهش کردم!
-من از دیروز شما رو علاف خودم کرد!
-اینطور نیست!
من دیروز داشتم میومدم پیش شما!
چشمام گرد شد!
-پیش من؟😳
-بله😊
-میشه یکم واضح حرف بزنید،منم بفهمم چی به چیه؟!!
-خب ...
راستش...
بنده تو اون بیمارستان،
به کسانی که نیاز به مشاوره دارن،
کمک میکنم!
مثل...
مثل کسایی که اقدام به خودکشی میکنن!
با این حرفش به شدت عصبانی شدم
-نگه دار😠
با تعجب نگاهم کرد
-چرا؟؟😳
-گفتم نگه دار😡
من نیاز به مشاوره ندارم!
از همه دکترا و روانشناسا حالم بهم میخوره!
چون دقیقا همین خانواده ای که ازشون فراریم،یکیشون دکتره،یکیشون روانشناس!!😡
-ولی من نه دکترم و نه روانشناس!
-چی؟؟پس چجوری میخواستی به من مشاوره بدی؟؟
نکنه روانپزشکی؟!
-خیر😊
-منو مسخره کردی؟؟😠
پس چی؟دامپزشکی؟😒
سرشو برگردوند سمت خیابون،معلوم بود که داره میخنده و میخواد من خندشو نبینم!
-چیز خنده داری گفتم؟؟😠
-نه...
اخه دامپزشک...!!
ببخشید معذرت میخوام...
و تو یه لحظه کاملا جدی شد!😕
-هیچکدوم اینایی که گفتین نیستم!
من طلبه ام!
-ها؟؟😟
چی چی ای؟؟😕
آخوند؟؟😡😡
از عصبانیت میخواستم بترکم...
-نگه دار😡
بهت میگم نگه دار😡
داشتم داد و بیداد میکردم
و سعی داشت آرومم کنه!
وقتی دید دستمو بردم سمت در،
سریع نگه داشت
از ماشین پیاده شدم و دویدم اون سمت خیابون و تو کوچه پس کوچه ها خودمو گم کردم!
نمیخواستم حتی بتونه پیدام کنه!
پسره ی احمق😡
من احمق ترو بگو که سوار ماشینش شدم و دیشبو تو خونه ی یه آخوند گذروندم😡
کاش میشد برگردم و یه دونه بزنم تو گوشش.
به قلم :محدثه افشاری
#ادامهدارد....
#آشپزی
نان باگت 🥖
مواد لازم برای ۵ عدد نان ساندویچی
آرد نون فانتزی ۳ لیوان(لوازم قنادیا دارن) نبود همون آرد سفید هم بریزید اشکالی نداره
آب سرد یک لیوان
نمک یک ق چایخوری
بهبود دهنده یک ق چایخوری
شکر یک ق غذاخوری
مایه خمیر یک ق غذاخوری
کره ۲۵ گرم
💢 ابتدا همه مواد خشک را با هم مخلوط کنید.
آب سرد را اضافه کنید، با نوک انگشتان ورز بدید.
اگر حس کردید خمیر حالت پودر داشت و منسجم نبود دو سه ق آب سرد را با احتیاط ورز بدید
۵ دقیقه روی سطح کار خمیر را ورز بدید
کره نرم شده را به خمیر اضافه کنید ۱۰ دقیقه دیگه ورز بدید
ده دقیقه استراحت اول
از خمیر چونه های ۱۱۰ گرمی درست کنید
ده دقیقه استراحت دوم
داخل سینی فر که کاغذ روغنی چرب شده پهن کردیم بچینید.
روی خمیرها نایلون چرب شده پهن کرده ۱/۵ ساعت استراحت سوم
سینی فر را در فر از قبل گرم شده
فر گازی ۲۲۰ درجه نیم ساعت
فر برقی ۲۰۰ درجه بیست دقیقه
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
°• کار زیبای دختران افغانستان
برای دختر همسایه !!!
#برای_دختر_همسایه
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1