eitaa logo
مَه گُل
664 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
animation.gif
145.4K
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
در زمان حضرت موسی (ع) جوان مغروری بود که همواره مادرش را آزار میداد . بی مهری او نسبت به مادرش به جایی رسید که روزی مادرش پیر و ناتوانش را به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا حیوانات درنده او را بخورند... هنگامی ک مادر را در آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد . مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود یا طعمه درندگان گردد . از این رو برای پسرش چنین دعا کرد : "خدایا ! پسرم را از طعمه درندگان و گزند حوادث حفظ کن تا به سلامت به خانه اش باز گردد! از سوی خداوند به حضرت موسی (ع) خطاب شد : (ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین ) "ببین مهر مادری چه ها میکند جفا دیده اما دعا میکند " حضرت موسی (ع) به آنجا رفت و هنگامی که مهر مادری را دریافت احساساتش به جوش و خروش امد که به راستی مادر چقدر مهربان است ! خداوند به او وحی کرد : "ای موسی ! من به بندگانم مهربان تر از مادر هستم " دوباره خطاب امدی بر کلیم 📿 ز سوی خدای غفور و رحیم که موسی از این مادر دل پریش منم مهربان تر به مخلوق خویش ولی حیف کاو خودستایی کند ندانسته از من جدایی کند در عین بدی من از آن دل خوشم که با توبه ای ناز او میکشم https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
حکایت پند آموز برتری هنر بر ثروت 1. حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد: عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول، اندك اندك آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است، او هر جا رود از او قدرشناسى كنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌷🌷🌷🌷 حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد. بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟ جواب داد: خودم را می‌بینم. دیگر دیگران را نمی‌بینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده‌ی اولیه ساخته شده‌اند، شیشه. اما در آینه لایه‌ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی‌ شیشه‌ای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست‌شان بداری. https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا