کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت یازدهم
راوی : استاد محمد شاهی
من چهار سال از ایشان کوچک تر بودم، اما شخصیت ایشان بسیار در من تاثیر گذاشته بود.توجه او به نماز اول وقت و مناجات عاشقانه او در تمام نوجوان هایی که اطراف او بودند تاثیر گذاشته بود.البته اینها همه از تاثیرات استادی مانند حاج اقا حق شناس بودایشان برای ما داستان ها و روایت های بسیاری در فضیلت نماز اول وقت و با حضور قلب می گفت.
ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و آهسته و به طور خصوصی او را نصیحت می کرد.
ندیده بودم که احمد آقا کسی را در جمع نصیحت کند.به جای این کار کاغذ های کوچکی بر می داشت و معایب اخلاقی ما را داخل آن می نوشت.بعد آن را به طور مخفیانه به شاگرد هایش تحویل می داد.
هر چه جلو تر می رفتیم نماز او معنوی تر می شد..
یک بار وقتی احمد اقا شروع به نماز خواندن کرد رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم، دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم!
احمد اقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد.بدنش میلرزید..گویی یک بندهی حقیر در مقابل یک سلطان با عظمت قرار گرفته.
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند.من به نماز های خودم نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.اما اعتقاد قلبی من و همه شاگردان احمد اقا این بود که تمام نمازهایش مخصوصا در سال های اخر نشان از معراج داشت! یعنی هرنماز احمدآقا یک پله او را به خدا نزدیک تر می کرد.
البته او خیلی کتوم بود، یعنی از حالات درونی خود حرفی نمیزد.
من یک بار از خود ایشان شنیدم که حدیث: « نماز معراج مومن است» را خواند.و بعد خیلی عادی گفت: بچه ها باید نماز شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید.
من آن شب اصرار کردم که: احمد اقا آیا این معراج برای شما اتفاق افتاده؟
معمولا در این شرایط به نحوی زیرکانه بحث را عوض می کرد اما آن شب بعد از اصرار من سرش را به نشانهی تایید تکان داد.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
کتاب عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت دوازدهم
در سررسید به جا مانده از احمد آقا جملات عجیبی به چشم می خورد.
او در این سر رسید کارهای روزانه خود را در سال۱۳۶۳نگاشته است.
دربرخی صفحات آمده:
« امروز نماز بسیار بسیار عالی بود.»
« در نماز صبح حال بسیار خوشی ایجاد شد» و....
فراموش نمی کنم، یک بار آیت الله حق شناس نماز خواندن ایشان را دید.
آن موقع احمد آقا در سنین نوجوانی بود.بعد به
حجت الاسلام حاج حسین نیری( برادر احمد اقا) گفت: من به حال و روز این جوان غبطه می خورم!
و من شک ندارم که همهی این ها از توجه فوق العاده احمد آقا به نماز نشئت می گرفت..
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
پیش نماز:
"جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخاست و گفت: آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا.
پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت: میخواهم تمام آنها را قربانی کنم و بین فقرا پخش کنم و به کمک احتیاج دارم.
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد باز گردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز مسجد دوختند. پیشنماز رو به جمعیت کرد و گفت: چرا نگاه میکنید؟ به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود."
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
"آمریكاییه میخواسته یارو رو ضایع كنه میبرتش تو آمریكا و بهش میگه: زمین را بكن. اونم بعد از100متر كندن به یک سیم میرسه، آمریكاییه بهش میگه: ببین ما از100سال پیش تلفن داشتیم!
طرف هم یارو رو میبرتش تو شهرشون و بهش میگه: بكن، آمریكاییه بعد از100متر كندن به چیزی نمیرسه، بهش میگه ببین ما از100سال پیش موبایل داشتیم😂😂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1