امروز داشتم با ماشین تو خیابون رد میشدم اونطرف خیابون داشتن فیلمبرداری میکردن منم یه بوق زدم ، اگه فیلم سینمایی یا سریال صدای بوق ماشین شنیدین اون من بودم ، به نظرتون الان تو بیو بزنم Actor یا زوده؟😎😄😎
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش
آموزش سنجاق سر زیبا 🌼
🍂 مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍂
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#زیبایی
{ماسک مو 💆🏻♀}
❈-❈-❈-❈-❈-❈-❈-❈-❈-❈-❈
- ژل آلوئه ورای طبیعی رو کاملا هم بزنید و بهش چند قاشق آبلیموی طبیعی اضافه کنید، بزارید یخچال یکم خنک شه و بعد به موهاتون بزنید، کاملا ماساژ بدین و بعد از بیست دقیقه بشورید، این ماسک باعث رفع شوره و ریزش مو و همچنین نرم شدن و براق شدن مو میشه-.-💜
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋
🌱رمان
🌱جانم_میرود
🌱قسمت_۱۱۷
همسایه ها، به پارکینگ آمده بودند و به مهران و بقیه که دستبند به دست به طرف ماشین پلیس می رفتند، نگاه می کردند.
یکی از نیروهای پلیس به سمت شهاب آمد و احترام نظامی گذاشت.
ــ قربان کار ما تموم شد!
ــ خسته نباشید! کسی ازشون بازجویی نکنه، خودم صبح میام. سروان با هیچ وثیقه ای هم آزاد نشند...
ــ بله قربان!
تلفنش زنگ خورد. مریم بود.
ــ جانم؟!
ــ شهاب کجایی؟!
ــ چی شده؟!
ــ مهیا بیدار شده حالش خوب نیست... همش گریه میکنه و سراغ تورو میگیره...
ــ اومدم!
تماس را قطع کرد.
ــ محسن بریم خونه...
سوار ماشین شدند. شهاب نگاهی به اسلحه خودش انداخت، آن را برداشت.
خدا را شکر کرد، که همراه خوش نبرده بود. چون هیچ اطمینانی نبود که مهران را امشب نمیکشت.
چشمانش را بست و به صندلی تکیه داد.
احساس می کرد، الان کمی آرام تر شده... اما، دلش هوای مهیا را کرده بود. با حرف های مریم نگران شده بود. فقط می خواست هر چه سریعتر به خانه برسد و مهیا را آرام کند.
با ایستادن ماشین؛ به طرف محسن برگشت.
ــ ممنونم که اومدی اگه نبودی، مطمئنم یه کاری دست خودم و اونا میدادم.
ــ در دیوانه بودن توشکی نیست اخوی...
لبخندی زد و ادامه داد.
ــ برو کنا زنت؛ الآن خیلی بهت احتیاج داره.
شهاب، سری تکان داد و از ماشین پیاده شد.
آیفون را زد. مریم سریع در را باز کرد. مثل اینکه منتظر آمدنشان بود.
وارد خانه شد. مریم دم در ورودی ایستاده بود. شهاب با نگرانی به طرفش رفت.
ــ مهیا کجاست؟!
ــ خوابید!
ــ حالش چطوره؟!
ــ اصلا خوب نیست! خیلی سراغتو گرفت دید نیستی کلی گریه کرد. معلوم بود از چیزی ترسیده... مجبور شدم بهش یه آرامبخش بدم.
شهاب به سمت اتاق رفت.
مریم، به سمت محسن رفت.
ــ محسن، تو هم نمی خوای چیزی بگی؟!
محسن دستان مریم را، در دست گرفت و فشرد.
ــ شهاب اگه خواست، خودش برات تعریف میکنه! الان اگه لطف کنی به من یه لیوان آب بدی ممنون میشم!
ــ چشم!
ــ چشمت بی بلا خانم!
شهاب، به مهیا که خوابیده بود؛ نگاهی انداخت. کنارش روی تخت نشست. نگاهی به اخم های مهیا، انداخت. حدس می زد، دارد کابوس می بیند. آرام تکانش داد.
ــ مهیا! خانومی! بیدار شو داری خواب میبینی...
ــ مهیا جان! عزیزم!
مهیا با ترس چشمانش را باز کرد و سریع سر جایش نشست.
ــ آروم باش عزیزم! خواب دیدی...
شهاب لیوان آبی که کنار تخت بود را، برداشت و به دست مهیا داد.
ــ یکم آب بخور...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋
#طنز_جبهـــہ😉😄😄
#نامه✉️
.....به سفارشات همه شما مخصوصاً خاله و مامان🧕 اصلاً سعے نمیڪنم به جلو بروم👈
و همهاش سعے میڪنم این عقبها👉 باشم؛😊
هر چند عمر دست خداست و تا خدا نخواهد هیچ اتفاقے نمیافتد.✨
ولے با این همه، من خودم میترسم🤭 برم جلو
این مردک دیوانه شوخیهاے خرڪے میڪنه گلوله توپ💣 میزنه چند مترے آدم 😱
اصلا هم نمیگه، بابا ترڪش داره شاید خدایے نڪرده بخوره به یک بنده خدا مجروح بشه😒
از این شوخیها نڪن خطرناڪه، اصلا حالیش نمیشه😏
صد بار بهش گفتم منو به زور آوردن جبهه🙄🤦🏻♂
مامانم صبح زود با لنگ ڪفش👞 بلندم ڪرد گفت: برو سر صف گوشت
رفتم صف گوشت
اومدن این پاسدارها و ڪمیته چیها به زور برداشتنم فرستادنم جبهه🤭😄
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🦋🦋🦋🦋🦋
🌷سلام گرامیان همیشه همراه مه گلی...😊
🌷با افتخار در خدمتتون هستیم، با کلی مطالب متفاوت، بنا به در خواست شما عزیزان....
🌷لیست رمانهای متنی که تا به حال در کانال مه گل قرار داده شده است...
🌷منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستیم برای هر چه بهتر شدن کانال خودتون... لطفاً نظراتتون را به آیدی زیر بفرستید👇😊😄
🌷@mariamm313
1⃣ #پسرک_فلافل_فروش قسمت اول
2⃣ #بدون_تو_هرگز قسمت اول
3⃣ #ناحله قسمت اول
4⃣ #نسل_سوخته قسمت اول
5⃣ #عاشقانه_دو_مدافع قسمت اول
6⃣ #جانم_میرود قسمت اول
خوابتان آرام
در پناه ایزد مهربان
بدور از هر تنش و اضطراب
تا بامداد فردا
امشب و
هر شب تان
بخیر باد🙌
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
😷