eitaa logo
مَه گُل
663 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻬﻢ ﺷﻨﺎ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻻ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻋﻘﺒﺘﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺪﻩ! ﻣﻦ: 😐 ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺟﻠﻮ: 😳 ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻋﻘﺐ: 😳 ﻓﺪﺭﺍﺳﯿﻮﻥ ﺷﻨﺎ: 😳 قوﺭﺑﺎﻏﻪ: 😳 ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺣﻤﺎیت ﺍﺯ ﺩﻭﺯﯾﺴﺘﺎﻥ: 😳 جراتم ندارم چیزی بگم که، به حول و قوه الهی پاهای عقبمو تکون دادم دیگه... 😂😂😂😂 ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدل بستن شال 🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻 امام حسن علیه السلام: 🍀 من عَدَّدَ نِعَمَهُ، مَحَقَ کَرَمَهُ. 🍀 هر کس احسان های خود را برشمرد ، بخشندگی خود را تباه کرده است.
به روایت حانیه ...................................................... با دستام سرم رو گرفتم و هق هق گریم اوج گرفت ، کاش.....کاش..... اصلا یاداوری نمی‌کردم اون روزهای زجراور رو. اصلا چه ربطی به این ماجرا داشت ؟ تنها ربطش میتونست این باشه که..... که..... نکنه عمو همه اینکارارو به خاطر منافع خودش میکرده؟ نکنه آرمان برگشته باشه؟ نه نه امکان نداره. عمو منو مثله دختر خودش دوست داشت. اره واقعا دوستم داشت. آرمانم که الان نه نه عمرا عمرا نیمده. با صدای در به خودم اومدم. _ کیه؟ امیرعلی: میتونم بیام تو ؟ _ اره. با اومدن امیرعلی سریع پریدم بغلش کردم و به اشکام اجازه باریدن دادم. امیرعلی: به خاطر حرفای عمو انقدر به هم ریختی ؟ اون از دل من خبر نداشت و منم قصد نداشتم که خبردار بشه. پس سکوت کردم و جوابی ندادم. دوباره صبح شد و غرغرای مامان برای بیدارکردن من شروع شد. یه چشم رو باز کردم و به مامان که داشت کمدمو وارسی میکرد نگاه کردم. _ دنبال چیزی میگردی؟ مامان:چه عجب. لباساتو کجا گذاشتی؟ _ لباسایی که برای عید گرفتم؟ مامان: اره. پاشو پاشو دیر میشه هااااااااا . _ کجا؟؟؟؟ مامان : خونه خاله اینا. شبم خونه خاله مرضیه. _ ایول. سریع پاشدم . لباسامو پوشیدم و حاضرشدم. مامان:حانیه بدو دیرشد. _ اومدم همزمان با دیدن امیرعلی دم در اتاق سوت بلندی کشیدم. _ اوف. کی میره این همه راهو؟ خوشتیپ کردی خان داداش. خبریه؟ امیرعلی: شاید.... _ جون مو؟ امیرعلی: ها جون تو. _ راه افتادی داداش. مامان: داریم میریم خاستگاری _ چی؟ مامان: چته تو؟ _ خیلی نامردید. بی خبر؟ اصلا من نمیام. بابا: اخه دخترم با خبر بودی که الان همه جا پر شده بود. _ نمیخوااااااام. اصلا من نمیام. امیرعلی : پس منم نمیرم. با تعجب برگشتم سمت امیرعلی. بی خیال و خونسرد شونشو بالا انداخت. _ مسخره. بریم خب امیرعلی: فدای ابجیم _ حالا چه ذوقیم میکنه. من این فاطمه رو میکشم که به من نگفت مامان : حالا از کجا میدونی فاطمس؟ _ از رفتارای ضایع گل پسرتون . برگشتم سمت امیرعلی دیدم کلا رفته تو زمین. داشتم میترکیدم از خنده. یعنی این حیای این دوتا منو کشته . خاله مرضیه: فاطمه جان چایی رو بیار مادر. _ من برم کمک؟ خاله مرضیه:برو خاله جون. با خنده به امیرعلی نگاه کردم. طبق معمول سرش پایین بود. رفتم تو آشپرخونه. قبل از هرچیزی یه دونه محکم زدم تو سر فاطمه که صداش در اومد بعد سریع دهنشو گرفتم که حیثیتم نره. _ پرو. دیگه من غریبه شدم . ها؟ فاطمه: به خدا خودم امروز صبح فهمیدم. _ اخ الهی بگردم. خودتم که غریبه ای. بابای فاطمه: بچه ها رفتید چایی بسازید _ الان میایم عمو. _ بدو بدو بریز. من رفتم بیرون فاطمه:مرسی که اومدی کمک. _ خواهش فاطمه: روتو برم _ برو از آشپزخونه که اومدم بیرون با نگاه های متعجب جمع به خاطر تاخیرمون مواجه شدم که خودم پیش دستی کردم و گفتم: الان میاد. چند دقیقه بعد فاطمه با سینی چای اومد. شروع عاشقی هایم، سرآغاز غمی جانکاه از آن غم تا به امروزم پر از تشویش و گریانم
مداحی آنلاین - روایتی زیبا از امام حسن - استاد انصاریان.mp3
968.9K
🌹🌹🌹🌹🌹 روایتی زیبا و شنیدنی از امام حسن مجتبی‌علیه‌السلام 🎤حجت الاسلام انصاریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز هم به پایان رسید الهی اگر بد بودیم یاریمان کن تا فردایے بهتر داشته باشیم خدایابه حق مهربانیت نگذار کسی با ناامیدی و ناراحتی‌ شب خود را به صبح برساند.. شبتون بخیر🌙🌺🌼🍃 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
•┈••✾❀🕊﷽🕊❀✾••┈• خـط‌میزنـم‌..! یڪی‌یڪی‌دل‌خواسته‌‌‌های غیـراز را؛🌱 خسران‌زده‌ام‌.. اگرجـزشما ازاجابت‌خانه‌ی‌ "ارباب"چیزی‌طلب‌ڪنم.. '░ (:♥️ 🌱 🌱 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
✨﷽✨ ✨ ✅ در حوالی این دنیا؛ نه صادق به زندگی هدایت شد، نه فروغ از ناامیدی به امید رسید، و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رویاهایش رسد! قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن، تا روزمان را به شب و ماهش دلخوش کنند! خوشبخت باشید... همان باشید که میخواهید. اگر دیگران آن را دوست ندارند. بگذارید دوست نداشته باشند. ولی تو همیشه همانی باش که خودت دوست داری... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1