شانه ات را #دیر_آوردی ســرم را بــــاد برد خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد آه ای گنجشکهای مضطرب #شرمنده_ام لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند نیمم #آتش_سوخت ، نیم دیگرم را باد برد از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا بیت های روشن و شعله ورم را #باد_برد با همین نیمه، همین معمولیِ ساده بساز #دیر_کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد بال کوبیدم قفس را بشکنم #عمرم_گذشت وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد... ✍ #حامد_عسکری 🌱 @mahjur_1390

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر هرشبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر رفته ای... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز... فردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر #هیچ_کس_از_عشق_سوغاتی_به_جز_دوری_ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی : "عاشقم" خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر... ✍ #حامد_عسکری 🌱 @mahjur_1390

هیچ کس از #عشق سوغاتی به جز دوری ندید! هر قدر یعقوب تنها شد، زلیخا بیشتر... ✍🏻 #حامد_عسکری . . . 🌱 @parvaz_90

مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم، با دل‌های تنها بیشتر...! ✍🏻 #حامد_عسکری . . . 🌱 @mahjur_1390

بر بخار پنجره یک شب نوشتی عاشقم خون شد انگشتم به آجر حک کنم ما بیشتر... ✍🏻 #حامد_عسکری . . . 🌱 @mahjur_1390

محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است رمقِ ناله کم و کوه و کمر بسیار است ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید بنویسید که اندوهِ بشر بسیار است... ✍🏻 #حامد_عسکری . . . 🌱 @mahjur_1390

عشق رازی‌ست به اندازه‌ی آغوش خدا عشق آنگونه که می‌دانم و می‌دانی نیست... ✍🏻 #حامد_عسکری . . . 🌱 @mahjur_1390