برای آمدنش ، انتظار کافی نیست
سری خمیده و چشمانِ زار، کافی نیست
اگرچه دست تضرع به سر نهی خوب است
ولی نشسته به منبر، دچار؛ کافی نیست
غمِ بزرگِ دلش فهمِ اندکِ من و توست
شعور خود برسان، چون شعار کافی نیست
بسنجد او چو تمنا ز روی اعمالت
بدان دعای فرج بی شمار، کافی نیست
بدونِ اذنِ نگاهش اجابتی نرسد
به ندبه ای که در آن جان نثار، کافی نیست
بساطِ جشنِ تولد به نیمه ی شعبان
برای جلبِ رضای نگار، کافی نیست
به این رویه چو عزمی بر ارتباط کنی
تو را خبر برسد، اعتبار کافی نیست
برای رؤیتِ سیمایِ منجیِ عالم
بجز تنی که شده بی قرار، کافی نیست
چهار فصل وجودت شود چو بی تابَش
رسد گلی که برایش بهار، کافی نیست
غزل سروده دلِ شاعرِ گنه کاری
ز نرگسی که به دیوان هزار کافی نیست
به یک کرشمه ی چشمش گِره گشا گردد
کسی که بر قدمش روزگار کافی نیست
✍🏻 #مهدی_امیری
🌱 @mahjur_1390