eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.5هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
7.1هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت شهید سلیمانی بر کتاب «از راست نفر سوم»؛ زندگینامه شهید حمید قلنبر 🔸شاید بتوان گفت اگر بخواهیم پاسدار تربیت کنیم باید از شیوه و روش اخلاقی و رفتاری شهید حمید قلنبر بهره‌برد، خداوند متعال ما را از اخلاص او بهره‌مند فرماید. ۹۶/۱۲/۷
اۍشَهید! دست در بَدن داشتۍ و اینگونه بر زَمین اُفتادۍ...🥀 واۍ به آن لحظه که حضرت ابوالفضل‌العباس بدون دَست بر زمین اُفتاد...🖤°•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅دیدن کربلا ✍از روزی که جنگ آغاز شد تالحظه ای که خرمشهر سقوط کردمن یک ماه بطور مداوم کربلا رامیدیدم هرروز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم ،گریه می کردم وفریاد می زدم رب العالمین برما ذلت وخواری را مپسند. 📚قسمتی از وصیت نامه شهید جهان آرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سلام بر مهدی صاحب الزمان(عج) 🌷سلام بر سید علی نائب بر حق امام عصر 🌷 سلام بر ۳۱۳ فرمانده حضرت 🌷 سلام بر لشکر بزرگ دهه نودی ها 🌷 امام زمان شاهد باش همگی پای کار این نظام ایستاده ایم 🤚✨🌱
کاش پیش شهدا بودم ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
والله من فقط میتوانم برادر قجه ای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که اسطوره مقاومت بود.
🍃 یک‌روایت‌عاشقانہ💍 مهریه ما یك جلد کلام الله مجید بود و یك سکه طلا سکه را که بعد عقد بخشیدم اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خـرید و در صفحه اولش اینطور نوشت : امید به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر ؛ که همه چیز فنا پذیر است جز این کتاب حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه می کند این نوشته ها را می خوانم و آرام می گیرم. 🍂 روایتی از همسرشهید ❤️شهید محمد علی جـهان ‌آرا❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 این همه لشکر آمده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 اجرای سرود «ای لشگر صاحب زمان» ورزشگاه آزادی تهران در تسخیر دهه نودی ها الان شبکه سه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکهای نرم کوشک۵۱.m4a
5.68M
📔کتاب : خاکهای نرم کوشک🌹 ❇️ سرگذشت . زندگی نامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی🌹 🖌 نویسنده : سعید عاکف🌹 قسمت : پنجاه و یکم🌹 🌙@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا قُطْبَ الْعالَمِ...🤚💫 🌱سلام بر تو ای مولایی که همه کائنات بر مدار تو می‌چرخد. سلام بر تو و بر روزی که قبله‌ی دلهای اهل عالم خواهی شد! 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها 🤲✨ (عج)💚🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◇🕊 نام تو را، دو بار قــرعه ڪشیدن.. یکبار براے در آمد بار دیگر براے گمنام مثل حضرت‌زهراسلام‌الله‌علیها ♥️
🍂 لب به کمپوت نزد! 👈 بیمارستان شلوغ بود. گرمای هوا همه را از پا انداخته بود. دکتر سِرُم وصل کرد و گفت: «بهش برسید، خیلی ضعیف شده.» براش کمپوت گیلاس آورده بودند. هر کاری کردند، نخورد. 👈 گفت: «این‌ها که تو بیمارستان‌اند، همه مثل من گرمازده شده‌اند.» به همه داده بودند، باز هم نخورد. 👈 گفت: «هروقت همه‌ی بچه‌های لشکر کمپوت گیلاس داشتند بخورند، من هم می‌خورم.» 📚 کتاب فرمانده؛ خاطراتی از سردار شهید حاج حسین خرازی🍃
انسان تا جوینده خدا نباشد او را نمےشناسد و تا او را نشناسد دوست دار او نمی شود و تا محبوب او نشود عاشق نمی شود و تا نباشد نمے شود۔۔۔۔
از آشنایی با تو دانستم در مسیر دلدادگی باید باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت او باش او دنیا و خَلقش را می کند باش، عزیزت می‌کند 🕊🌷
📝 صبح های برنامه والیـ🏀ـبال داشتیم توی پارک. قانون هم گذاشته بودیم که هر کس،دیر بیاید باید همه بچه را بسـ🍦ـتنی بدهد.😁 یک روز،بـ🌧ـاران شدیدی می بارید.خیلی شدید.با این وجود گفتیم برویم.😅 من و چند تا از بچه ها با ماشیـن رفتیم پارک.چون باران‌خیلی تند و رگباری می بارید توی ماشـ🚗ـین نشستیم و بیرون نیامدیم.منتظر ماندیم تا محسن بیاید.اما خبری ازش نبود.😕 مقداری که گذشت،سر و کله اش پیدا شد.بنده خدا با مـ🏍ـوتور آمده بود.آب شرشر داشت ازش می بارید،انگار که از توی استخر درآمده بود.😄 از توی ماشین بهش نگاه کردیم و اشاره کردیم به سـ🕗ـاعت:《بله دیر آمده ای و بستنی رفت تو پاچت》😂 از روی موتور پیام داد:《 نامردا من توی بارون دارم شرشر آب می ریزم.رحم و مروت داشته باشید.》🙁 سر موتورش را برگرداند و رفت سمت بستنی فروشی و ما هم دنبالش.😅 ... .... :) 🦋