قسمتهایی از آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان:
(صبح روز ۲۸ خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در میدان صبحگاه پادگان زبدانی سوریه)
🌷 آمریکا آرام نمی نشیند و هر روز توطئه ای جدیدتر و خدعه آمیزتر از قبل را بر ملت های مسلمان تحمیل می نماید.
غافل از آنکه تا در اقصی نقاط جهان گوینده "لا اله الا الله" است، همانجا نیز مرز اسلامی ماست.
🌷 برادر ها! تمامی مردم لبنان شما را مرجع و ملجأ خود میدانند و معتقدند که فقط شما می توانید آنها را نجات دهید.
🌷 با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد.
هر کس با ماست بسم الله هرکس با ما نیست خداحافظ!
🌷 بگذار بوقهای تبلیغاتی رسانه های صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمدهاید.
ما ثابت میکنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین های مقدس اسلامی ازدست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.
🌷 روزی را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان به جای گلوله پاسدار بیرون بیاید.
🌷 باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیستها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمانمان مىجنگیم؛
نه به اتکاى هواپیما، نه با موشکهاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگافزارهاى مادىمان، انشاءالله.
#حاج_احمد_متوسلیان
20.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 رمز ماندگاری احمد متوسلیان!
🎬 برشی از روایتگری حاج مجتبی عسگری ( همرزم حاج احمد متوسلیان ) در بزرگترین گلزار شهدای جهان
🗓 ۵شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰ ، قطعه ۴۰
#اطلاع_نگاشت
سردار رشید سپاه اسلام و دیپلمات جاویدالاثر 🌺، حاج #احمد_متوسلیان یزدی
فرزند مرحوم حاج میرزااحمد
🗓ولادت : طبق شناسنامه ۱۵ فروردین ۱۳۳۲
واقعی ۱ بهمن ۱۳۳۱
(تهران، محله امامزاده اسماعیل)
👈دیپلم فنی از هنرستان صنعتی تهران
👈دانشجوی رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه علم و صنعت ایران
👈از مبارزان و زندانیان سیاسی دوران ستمشاهی
👈رابط و هماهنگ کننده قیام های مردمی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در جنوب تهران
👈از اولین افراد مبارز علیه ضدانقلاب داخلی در کردستان
👈از همرزمان سردار شهید #محمد_بروجردی و سردار شهید #اصغر_وصالی
👈دارای نقش محوری در آزادسازی و پاکسازی محور کرمانشاه-پاوه و شهرهای بوکان، سقز، بانه، سنندج و مریوان از ضدانقلاب داخلی
👈فرمانده سپاه پاوه
👈فرمانده سپاه مریوان
👈از فرماندهان شاخص در دفاع علیه تجاوز ارتش بعثی عراق در جنگ تحمیلی
👈مؤسس و اولین فرمانده تیپ (لشکر) ۲۷ محمد رسولالله (صلوات الله علیه) در دفاع مقدس
👈فرمانده قوات محمد رسول الله (ص) در سوریه
👈وابسته نظامی جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 در لبنان
🗓اسارت : ۱۴ تیر ۱۳۶۱
📌لبنان، به دست حزب كتائب، گروه شبه نظامی فالانژها، قواة اللبنانی (نیروهای سمیر جعجع)
👈تحویل به رژیم صهیونیستی
📌یادمان : مرز جنوب لبنان با فلسطین اشغالی
27.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
🎞 #نماهنگ #خبري_هست
🔴 بمناسبت چهلمين سال از ربوده شدن دیپلماتهای ایرانی در لبنان
🌿✨#حاج_احمد_متوسلیان
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿✨🤲ما منتظريم
ما منتظریم که آقای #حاج_احمد_متوسليان إن شاءالله بیاید؛نگویید شهید،ما که خبر نداریم از شهادت ایشان.خداوند إن شاءالله که فرزند شما را،هر جا که هست،هر جور که هست،مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد.
ما که آرزو میکنیم إن شاءالله خداوند این جوان مومن و صالح را برگرداند.
«مقام معظم رهبری » ۷۵/۹/۲۵
✅✨مبین قرآن
به خدا قسم هیچ کس باطن قرآن را برای شما روشن نمی کند و تفسیرش را برایتان آشکار نمی نماید مگر کسی که اکنون دستش را گرفته و او را به سوی خود بالا می آورم،بازویش را بلند می کنم و به شما اعلام می دارم که :«هر که من مولا و صاحب اختیار او هستم ،این علی مولا و صاحب اختیار اوست»
🌱بخشی از فراز ۳خطبه #غدیر🌱
🌹💫13روز تا#عید_غدیر_خم
🔰 سبک زندگی شهدا
🔻 توي يکي از مأموريت هاي شناسايي اش در کردستان، يکي از نیروهای ضد انقلاب را اسير کرده بود. چند ساعت که راه مي آيند، هوا تاريک مي شود. تا مقر نيروهاي خودي فاصله زياد بوده است. ابراهيم جاي امني را پيدا مي کند. تصميم مي گيرد شب را آن جا استراحت کند و صبح دوباره بزند به راه. دست و پاي آن اسير را مي بندد و مي خوابد.
نيمه هاي شب از خواب بلند مي شود. وضو مي گيرد و مشغول خواندن نماز شب مي شود.
صبح آن اسير، مي گويد: «حال و هواي ديشبت، و آن گريه هاي سر نمازت، من را زير و رو کرد؛ راستش را بخواهي، من اصلاً فکر نمي کردم، شماها اين قدر روح لطيفي داشته باشيد.»
چند روز بعد، آن اسير پيش بروجردي توبه کرده بود؛ همان روز هم رفته بود جزء نیروهای مردمی.
🌷 #شهید_ابراهیم_امیرعباسی
#معجزات_شهدا
📒از طرف بنیاد شهید دفترچه بیمه درمانی داده بودند. تاریخ دفترچه ام تمام شده بود که بردم عوضش کنم. دفترچه دست نخورده بود.
🧔🏻مسئول تعویض با تعجب نگاه کرد و گفت : در اینجا که هیچ چیز ننوشته ای؟
گفتم : سواد ندارم
گفت : تو سواد نداری، دکتر چطور؟
گفتم : دکتر من در قبرستان است خط هم نمی نویسد.
‼️بنده خدا فکر کرد از مردن حرف می زنم. فکر کرد دوست دارم بمیرم.
گفت : خدا نکند پدرجان اِن شاءالله صد سال عمر کنی، این چه حرفهایی است که می زنی؟
😊گفتم : من که از مردن حرف نمی زنم، گفتم دکترم در قبرستان است، وقتی مریض می شوم می روم آنجا و پسرم علی شفایم می دهد...
✨علی واقعاً چنین قدرتی داشت...
#شهید_علی_محمدی_پور🌷