eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴۵۰۰ هزار نفر عازم شدند ♦️جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین: هرسال تا این تاریخ معمولا ۱۷۰ هزار زائر عازم مناطق عملیاتی می‌شدند، اما امسال بیش از ۵۰۰ هزار نفر داوطلبانه عازم اردوی راهیان نور شدند. ♦️حدود ۷۰ درصد زائران نوجوانان و جوانان هستند. ♦️امسال تمرکز برگزاری اردوی راهیان نور از انتها و ابتدای سال برداشته شده و شاهد برگزاری آن در تمام طول سال هستیم. @mahman11
🌹امشب شب یلداست.. 🦋وقتی با آرامش‌خاطر کنار خانواده مشغول خوردن 🍉 بودید... یادمون باشه که این آرامش را مدیون چه کسانی هستیم.. 🙂🌷 🌹شادی روح‌شان @mahman11
شب يلدا چه شبي!!! پر نقش است و نگار شب سيب است و انار! همه‌اش خاطره و مهماني شب حافظ‌خواني! شب دورهمي و عشق و غزل گرم و شيرين چو عسل شب يلدا يعني: «شب برفي که زند طعنه به مستي بهار» هرچه گفتم به کنار؛ فرصت خواندن شعر فرجش بيشتر است!!!💖 اَللّهُمَّ عَجِّلِ لِوَليِّکَ الفَرَج..🤲 بحق زینب کبری سلام‌الله‌علیها یلداتون پربرکت💌 @mahman11
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موزیک ویدیوی یلدای_مهدوی با هوش‌مصنوعی 🎙خواننده: سید محمد صادق آتشی 😍😍😍 ‌‌‎‎‎‎‌ ‎ •••┈✾~☃️ 🍉 ☃️~✾┈••• عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شصت ثانیه دیرآمدن صبح زمستان باعث شده " " همه بیدار بمانیم 🌹چهارده قرن نیامد پسر فاطمه؛ اما شد ثانیه ای تشنه دیداربمانیم؟ عج @mahman11
🍀بهار مومن از آغاز میشود ‌ 🌹پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : ‌ ♦️زمستان بهار مؤمن است، از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد. ‌ 📚 وسائل الشیعه،ج7،ص302 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس و استوری شهدایی با یاد شهدا به یاد شهدا @mahman11
بچه‌ها در منطقه معمولاً سراغ خوراکی‌هایی که خوردنش دنگ و فنگ داشت و بایستی پوست می‌ کَندی و کثیف کاری هم می شد ، نمی‌رفتند. سال ۱۳۶۵ و قبل از عملیات ڪربلای چهار بود ، در پادگان شوشتر از پشت‌ِجبهه کلی انار رسیده بود؛ ولی به همان دلیل که عرض ڪردم، ڪسی طرفشان نمی رفت. آماده ڪردن این همه انار ، خودش احتیاج به یک عملیات داشت. از طرفی دیدیم حیـف‌ اسـت این هـمه میـوه کـه مردم با عشق‌وانگیزه برای ما فرستاده بودند خراب‌شود بنابراین باتعدادی از بچه‌ها که«شهید عبدالرحمن عبادی» هم جزوشان بود، نشستیم و با حوصله، طی عملیاتی وقت‌ گیر، چند جعبه انار را پاک و دان کردیم و فرستادیم برای بچه‌هایی که خسته و کوفته از عملیات برگشته بودند. از آن عملیاتِ به یادماندنی همین عکس به یادگار مانده است. راوی: محسن کریمی از بسیجیان شهر قزوین @mahman11
📌 سید جعفر شب ها از عراقی ها غنیمت نظامی می‌گرفت و روزها بر سر خودشان آوار می‌کرد 🔷️ طی آن چندروزی که داخل کـانال کمیـل درگیر محاصره و نبرد با دشمن بودیم؛ خـاطره رزم و رشادت سـید جعفـر طـاهری هـرگز از صفحه ذهن من پاک نمی شود. ◇ گویی خـدا به او یک نیروی خـارق العاده و تمـام ناشدنی داده بود. هرگـز ندیدم بخوابد! از سـر صبـح که حملات دشمن شروع می شد، مدام می دوید به این طرف کـانال و آر پی جی میزد. ◇ می دوید به آنطـرف و با دوشـکا شلیک میکرد. دوباره می دوید به سویی دیگر و اسلـحه دیگری برمی داشت و می جنگید. تا شب کـارش همین بود. نمیدانم چـرا خسته نمیشد؟! ◇ با لبهـایی ترک خورده از عطـش و شـکم گرسـنه، واقعاً یک تنه با آنها می جنگید. یعنی نبرد این یک نفر یکطرف و درگیری بقیه ی ما با دشمن هم یکطرف. ◇ شب هنگـام از کـانال خـارج می شد و به سمت دشـمن میرفت تا از سـربازان کشـته شده ی بعثی مهمـات به دست بیاورد. 🎙 راوی: احـمد بویانی 🔻 تصویـر فـوق، آخــرین قـابی است کـه از لبهـای خشکیده و چهـره خسته اما مقـاوم سـید جعـفرطـاهـری، ساعاتی قبل از شهادت در کانال آسمانی کمیل، به حـافظه تاریـخ اسـاطیر ایــران سپـرده شده. 📚 زمینهای مسلح / گلعلی بابایی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهید علی شفیعی، شهیدی که در خرابه بزرگ شده بود. 🔷️ بی بی سکینه مادر شهید علی شفیعی می‌گوید: من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ شد. ◇ هم مادر خانه بودم هم مرد خانه! شوهرم و دخترم سه سال مریض بودند و هردو در یک سال مردند. ◇ در کل شهر کرمان کسی را نداشتیم من بودم همین یک پسر. ◇ میرفتم سر کوره آجرپزی و بعداز ظهرها که از سرکار برمی گشتم توان راه رفتن نداشتم ◇ حتی گاهی زندگی چنان سخت می شد، از خستگی از خدا می خواستم جان مرا هم بگیرد! ◇ بعد از شهادت علی پسرم، حاج قاسم می آمد و به من سر می‌زد @mahman11