eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس و استوری شهدایی با یاد شهدا به یاد شهدا @mahman11
بچه‌ها در منطقه معمولاً سراغ خوراکی‌هایی که خوردنش دنگ و فنگ داشت و بایستی پوست می‌ کَندی و کثیف کاری هم می شد ، نمی‌رفتند. سال ۱۳۶۵ و قبل از عملیات ڪربلای چهار بود ، در پادگان شوشتر از پشت‌ِجبهه کلی انار رسیده بود؛ ولی به همان دلیل که عرض ڪردم، ڪسی طرفشان نمی رفت. آماده ڪردن این همه انار ، خودش احتیاج به یک عملیات داشت. از طرفی دیدیم حیـف‌ اسـت این هـمه میـوه کـه مردم با عشق‌وانگیزه برای ما فرستاده بودند خراب‌شود بنابراین باتعدادی از بچه‌ها که«شهید عبدالرحمن عبادی» هم جزوشان بود، نشستیم و با حوصله، طی عملیاتی وقت‌ گیر، چند جعبه انار را پاک و دان کردیم و فرستادیم برای بچه‌هایی که خسته و کوفته از عملیات برگشته بودند. از آن عملیاتِ به یادماندنی همین عکس به یادگار مانده است. راوی: محسن کریمی از بسیجیان شهر قزوین @mahman11
📌 سید جعفر شب ها از عراقی ها غنیمت نظامی می‌گرفت و روزها بر سر خودشان آوار می‌کرد 🔷️ طی آن چندروزی که داخل کـانال کمیـل درگیر محاصره و نبرد با دشمن بودیم؛ خـاطره رزم و رشادت سـید جعفـر طـاهری هـرگز از صفحه ذهن من پاک نمی شود. ◇ گویی خـدا به او یک نیروی خـارق العاده و تمـام ناشدنی داده بود. هرگـز ندیدم بخوابد! از سـر صبـح که حملات دشمن شروع می شد، مدام می دوید به این طرف کـانال و آر پی جی میزد. ◇ می دوید به آنطـرف و با دوشـکا شلیک میکرد. دوباره می دوید به سویی دیگر و اسلـحه دیگری برمی داشت و می جنگید. تا شب کـارش همین بود. نمیدانم چـرا خسته نمیشد؟! ◇ با لبهـایی ترک خورده از عطـش و شـکم گرسـنه، واقعاً یک تنه با آنها می جنگید. یعنی نبرد این یک نفر یکطرف و درگیری بقیه ی ما با دشمن هم یکطرف. ◇ شب هنگـام از کـانال خـارج می شد و به سمت دشـمن میرفت تا از سـربازان کشـته شده ی بعثی مهمـات به دست بیاورد. 🎙 راوی: احـمد بویانی 🔻 تصویـر فـوق، آخــرین قـابی است کـه از لبهـای خشکیده و چهـره خسته اما مقـاوم سـید جعـفرطـاهـری، ساعاتی قبل از شهادت در کانال آسمانی کمیل، به حـافظه تاریـخ اسـاطیر ایــران سپـرده شده. 📚 زمینهای مسلح / گلعلی بابایی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 شهید علی شفیعی، شهیدی که در خرابه بزرگ شده بود. 🔷️ بی بی سکینه مادر شهید علی شفیعی می‌گوید: من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ شد. ◇ هم مادر خانه بودم هم مرد خانه! شوهرم و دخترم سه سال مریض بودند و هردو در یک سال مردند. ◇ در کل شهر کرمان کسی را نداشتیم من بودم همین یک پسر. ◇ میرفتم سر کوره آجرپزی و بعداز ظهرها که از سرکار برمی گشتم توان راه رفتن نداشتم ◇ حتی گاهی زندگی چنان سخت می شد، از خستگی از خدا می خواستم جان مرا هم بگیرد! ◇ بعد از شهادت علی پسرم، حاج قاسم می آمد و به من سر می‌زد @mahman11
26.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
! 📌 همینجوری که انار دون میکنی یاد کن از اون دونه انارایی که توو جبهه‌ها یکی یکی روو زمین افتادن تا شب ما صبح بشه ◇ همینجوری که انار دون میکنی توو دلت بگو این دونه‌دونه‌ش به نیت ظهور بعد برو به اهل خونه تعارف کن و بگو بفرما انار بهشتی! @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍉 ◇ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی چطور شب یلدا را کنار خانواده می گذراند و جشن می گرفتند... @mahman11
💔🍉 هر کس شبی بی یار بنشیند، شبش یلداست... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🕸🕷🦋🕸🕷🦋🕸 مشخص بود ناریه اردوگاه راکامل میشناسد ,محلی رانشان داد که تعداد زیادی کانکس بود وگفت :اینها سویتهای قابل حمل هستند که توسط دولتهای حامی داعش,برایشان فراهم شده وهرکدام ازاین واحدها به مسولین داعش که باخانواده هستندیازن جهادی دارند, تعلق دارد ویک طرف هم سوله های بزرگی شبیهه سوله هایی که ما درانجا اسیربودیم ,وجودداشت که ناریه انها رانشان داد وگفت ,اینها هم محل استراحت سربازان داعشی است,ازبیرون مثل سوله است اما داخلش زیادی لوکس است ودراخر چادرهایی رانشان دادوگفت ,معمولا برای اموزش دادن بچه ها چادرهای کوچک تر وبرای اموزش بزرگترها,چادرهای بزرگتر رااستفاده میکنند یعنی اینها یه جورمدرسه هستند . ماشین را نزدیک کانکسها پارک کرد وگفت:من فیصل را به سوییت خودم میبرم ویک چادر رانشان داد وگفت:ان چادر رامیبینی,محل اموزش کودکان چهار تا ده ساله است,اگر پسرت زنده گیرمامورین افتاده باشد,احتمال زیاد باید درانجا باشد... ناریه به سمت کانکس رفت,اما من دیگر طاقت نداشتم به سمت چادری که اشاره کرده بود رفتم,تقریبا دویست ,سیصدمتری با کانکسها فاصله داشت. چندتا پسربچه اطراف چادربودند...حرکاتم قابل کنترل نبود,نزدیک چادر شدم دوپسربچه ایستاده بودند ویک پسربچه هم پشت سرشان نشسته بود وسرش روی زانوهایش درحال گریه بود. رفتم جلو... روبنده ام رابالازدم ونشستم تا قدم هم قد پسربزرگتر,شود,دستش را دردستم گرفتم وگفتم:بزرگتر اینجا کیست؟یعنی معلمتان کیست عزیزم؟تا این حرف از دهانم خارج شد,ناگهان.... ادامه دارد... @mahman11
❤️گࢪ دࢪد دل از غم حبیب است مࢪا غم نیست که هم غمش طبیب است مࢪا ساعت ۱:۲۰ به وقت حاج قاسم ❤️ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شهید سلیمانی : ستمگرانِ عالَم عاقبتی جز نابودی ندارند. ظالمان مانند برفی که بر بلندای کوه جلوه‌گری میکند و عمری ندارد، میروند و در حقیقت این کوه است که با صلابت پابرجا میماند ... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝طلوع جمعه ای دیگر از کرانه‌های انتظار و تابش آفتاب محبتتان بر قلب‌های ما و در پناه زلال عنایتتان دویدن‌های ما و با تکیه بر دعای روز و شبتان تلاش‌های ما ... هفته ها می‌گذرند و آتش فراق شما، روز به روز، جگرسوزتر و خانه براندازتر می‌شود خدا شما را برساند🏝 💞سلامتی امام زمان صلوات ؏َجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا