🌹سالروز شهادت امیرکبیر
♦️امام خامنه ای: ۴سال برای دولت زمان کمی نیست، امیرکبیر آنهمه کار را در ۳سال صدارت انجام داد، امروز کشور به کارهایی ازجنس امیرکبیر نیازدارد
🌹مزار، کربلا
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حاج حسین یکتا: دیروز پشت دیوارهای بصره و تنگه هرمز می جنگیدیم، امروز به پشت دیوار های بیت المقدس و تنگه باب المندب رسیدیم.
♦️پارسال میخواستند ایران را به آتش بکشند امروز تمام سرزمین های اشغالی به آتش کشیده شده است.
👌حتما ببینید
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حرفهای شنیده نشده از شهادت مظلومانه شهید آرمان علی وردی
💥از عطش و تشنگی و فیلم گرفتن با گوشی خودِشهید علی وردی توسط اغتشاشگران تا هلهله و رقصیدن پای پیکر بیجان شهید
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
روایت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و سردار قربانی از امدادهای الهی قبل و حین عملیات کربلای ۵
📎به مناسبت ۱۹ دی، سالروز #عملیات افتخار آمیز کربلای ۵ با #رمز یا زهرا(س) در منطقهٔ شلمچه و شرق بصره.
🔷 پیچیدهترین و گستردهترین عملیات دفاع مقدس
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 فرماندهی در جنگ ما
«امامت» بود نه هدایت.
«برو» نبود بلکه «بیا» بود؛
میان این دو کلمه فرق است
آنها در نوک بودند!
و فریادشان «بیا» بود
نه این که «برو» ...
"شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔹 آری...
فرماندهان ما اینگونه بودند، بیهیچ تعلق
و منیّتی ، ساده و بیآلایش ...
◇ فیلمی زیبا و باصفا از روحیههای عالی
در منطقه عملیاتی شلمچه،
ساعتی قبل از عملیات کربلای ۵،
کادر فرماندهی گردان امام مهدی، لشکر فجر،
سردار حاح علی قنبرزاده،
سردار حاج منوچهر رنجبر،
مهدی امینی...
🩸شهیدان :
#جعفر_عباسی،
#ناصر_ورامینی،
#جعفر_عوضپور...
#شهدای_فارس
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 لحظاتی جانسوز از بیتابی و وداع شهید حاج قاسم سلیمانی با پیکر مطهر یار خود #شهید_حاج_احمد_کاظمی
🔹 حاج قاسم ارادت ویژهای به شهید حاج احمد کاظمی داشت و همیشه به او میگفت:
الهی دورت بگردم!
الهی درد و بلات بخوره تو سرم!
سردار سرلشکر حاج احمد کاظمی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقاد به ضعفهای موجود آری یا خیر؟
🔰 قابل توجه افرادی که انتقاد به دولت و مجلس انقلابی را نفی میکنند...
🔹 بعضیها میگن آقا از زخمهای موجود در سیستم چیزی نگید. چرا نگیم؟!!
🔹 یکی دشمن نظام هست. دنبال زخم میگرده تا نمک بپاشه!
یکی میخواد جای زخم را پیدا کنه و اصلاحش کنه!
🔸 مصلحت اندیشی غیر از محافظه کاری است!
🔸 مصلحت نظام؛ مصلحت مسئولین نظام نیست! مصلحت امت است
🔸 این ها تقویت نظام هست نه تضعیف!
بله تضعیف موقعیت من و تو هست!
@mahman11
"رمان #اسطورهام_باش_مادر💞
#قسمت_سیزدهم
مهدی نگاهی به مادرش و احسان انداخت. از آشپزخانه خارج شد و
همانجا ایستاد.
احسان گفت: دلم میخواد منم مثل مهدی سرم و بذارم روی پاهات و تو موهامو نوازش کنی. دلم میخواد با منم شوخی کنی و برام بخندی. دلم میخواد مادرم باشی رهایی! میخوام مامان صدات کنم.
رها به هق هق افتاد.
احسان ادامه داد: دوست دارم دوتایی بریم بیرون و تو برام غرغر کنی این لباس رو نخرم و اون غذارو نخورم. دوست دارم پسرت باشم رهایی!
دوست دارم شبها که خوابیدم مثل مهدی و محسن، به منم سر بزنی و پتو روم بکشی. دوست دارم مریض بشم و نازمو بکشی و برام سوپ درست کنی و مثل محسن لوسم کنی و قاشق قاشق دهنم بذاری! میخوام اذیتت کنم و تو دنبالم کنی و من فرار کنم و مثل مهدی بخندم و بگم مامان غلط کردم. رهایی! مادرم شو! بذار منم مثل مهدی پسرت باشم.
رها روی زمین نشست و شانه هایش از گریه به لرزه افتاد: همیشه پسرم بودی احسان! همیشه!
احسان کنار رها روی زمین نشست: خیلی پر توقع شدم مگه نه؟ شما به من طعم داشتن خانواده رو چشوندین و من زیاده خواه شدم. ببخش رهایی.
احسان گوشه چادر رها را بوسید و رفت.
صدای بسته شدن دروازه بلند شد. مهدی رها را در آغوش گرفت. زینب سادات و سایه و زهرا خانم با بغض و صورتهای خیس همانجا در نشیمن باقی ماندند تا رها در آغوش پسرش آرام گیرد. احسان در خیابان قدم میزد. نمیدانست چرا آن حرف را زده بود. از رها خجالت میکشید. نباید آن حرف را میزد. رها چه گناهی کرده بود که درگیر عقده های او شود؟ لعنت به تمام عقده ها! لعنت بر دهانی که بی فکر گشوده شود!
هوا تاریک شده بود که خود را مقابل شرکت پدرش دید. با تمام خشم و نا امیدی هایش، در شرکت را باز کرد. طبق معمول تا دیر وقت کار می کرد. کار و کار و کار! همه زندگی اش کار بود! کاش کمی برای پسرش وقت میگذاشت!
امیر با تعجب به احسان نگاه کرد: اینجا چکار میکنی؟ چی شده؟
احسان پرسید: مگه پسرت نیستم؟ تعجب داره دلم برای پدرم تنگ بشه؟
میدونی چند وقت میشه که همدیگه رو ندیدیم؟
امیر از پشت میزش بلند شد و عینک را از چشم برداشت و روی میز گذاشت، مقابل احسان ایستاد: تو خودت این روزها از من هم پر مشغله تر شدی آقای دکتر! شب و روزت به هم ریخته!
احسان: این هم تقصیر شماست که بچه دکتر میخواستید!
امیر ابرو در هم کشید: چی شده شاکی اومدی سراغ من؟
احسان: داری خونه رو میفروشی؟
امیر: صدرا گفت بهت؟
احسان: چرا به من نگفتی؟
امیر: به صدرا گفتم به تو بگه.
احسان: سخته با پسرت حرف بزنی؟
امیر: تو از خونه رفتی!
احسان: تو بودی که من رفتم؟ تو رفتی، شیدا رفت، من تو اون خونه چکار میکردم؟ عمو صدرا باید بهم بگه داری ازدواج میکنی؟
امیر: حرف زدن با تو سخته احسان!
احسان: پس چرا عمو صدرا میتونه با من حرف بزنه؟
امیر: چون اون شرمنده نیست! نه من برات پدر بودم نه شیدا مادر! گاهی فکر میکنم که اگه وقتی بچه بودی، جدا شده بودیم، کمتر به تو آسیب میزدیم.
🌷نویسنده:سنیه_منصوری
ادامه دارد ....
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 لالايی مادر بزرگوار شهيد سلطانی برای فرزند شهيدش اين لحظه چند؟
#شهید_حاجروحالله_سلطانی🌷
#شبتون_شهدایی_
@mahman11
#سلام_امام_زمانم 🥀
📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ...
🌱سلام بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین تنهایی!
سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@mahman11
✍ "فَـهُــوَ حَـسـبُه"که می خوانم
انگار کسی دستی به قلبم می کشد و
من #آرام می شوم...
انگار کسی می گوید خیالت راحت من هستم
و من تمام ِ دلشوره هایَم را می سپارم به باد...
انگار همه برایم می شود #تـــو
و تو می شوی همه ی من....
عشق یعنی تپش این دل بارانی من
لطف پیدای #تو و گریه ی پنهانی من
📎پ ن : دلتنگی بیداد میکند
خدایا دلم آرامشی میخواهد از جنس خودت..
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_هادی_طارمی
#صبحتون_شهدایی_🌷
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا