eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
7.3هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۲.mp3
8.49M
[تلاوت صفحه پنجاه و دوم قرآن کریم به همراه ترجمه] @mahman11
• امیرالمومنین(علیه السلام): مومن کسى است که آزار مردم را تحمل مى کند و کسى از او آزار نمى بیند @mahman11
مصطفی همیشه به بچه ها میگفت: یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش بشناسیدش، باهاش ارتباط برقرار کنید، شبیهش بشید، حاجت بگیرید، شهید میشید.... ‌ شهید 🌷 شهید 🕊 @mahman11
از شب قبل عملیات میگفت من شهید میشم... یادم میاد یک شب قبل عملیات تو جلسه زیارت عاشورا خیلی عجیب گریه کرد وقتی بهش گفتم: همه رفتن بیا بریم... گفت: شما برید منم میام؛ اون شب مطمئنم بین شهید و مولایش حسین (ع) ارتباطی شکل گرفته بود... 🥲 راوی: دوست شهید 💚 🕊🌱 @mahman11
آقــاابراهیـم‌مــےگفت: هـروقت‌نـمره‌مـا،پیـش‌خــدابیست‌شـد، آن‌مـوقـع‌شھیدخـواهیم‌شـد❤️‍🩹 - شهید‌ابراهیم‌هادے @mahman11
هم قد گلوله توپ بود. . گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟ گفت: با التماس! گفتم: چه جوری گلوله رو بلند می‌کنی میاری؟ گفت : با التماس! به شوخی گفتم، می‌دونی آدم چه جوری شهید میشه؟ لبخندی زد و گفت: با التماس! . تکه های بدنش رو که جمع می‌کردم فهمیدم چقدر التماس کرده ... @mahman11
~🕊 🌴✨ ‍وقتے قرار شد برويم؛ محمد گفت : اول نمازمان را بخوانيم.. ما كہ خوانديم و برگشتيم ، محمد هـنوز در گوشہ حياط سپاہ مشغول نماز بود . او نماز را هـميشہ خوب مے خواند . اغلب ، در جمع هـا ، او را بہ دليل تقوايش ، پيش نماز مےكردند . با اينهـمہ ، اين بار نمازش حال ديگرے داشت . بعد از آنكہ تمام شد يكے از برادرهـا بہ شوخے گفت : " نماز جعفر طيار مے خواندے ؟ " او با خوشحالے پاسخ داد: " بہ جنگ آمريكا مے رويم. شايد هم نماز آخرمان باشد " ♥️🕊 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قسم های حاج قاسم تو وصیت نامه اشون فهمیدم یکی از راه های عاقبت بخیری، عشقِ شماست سید !💚 شما امر کن ، ما با سر براتون فدایی میدیم ✌️🏻🇮🇷 @mahman11
با پیڪر بنـد بنـد برگشتـی با عطـر گل و سپنـد برگشتی ای حجت سربہ زیرِ ایران حججی بے سر شده سر بلند برگشتـی شبتون شهدایی @mahman11
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹
✋💞 🌸🕊 🌷 شیعه از هجرِ رُخت جامِ بلا می نوشد 🌾 خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد 🤲 بار الها ..همه یِ عمر سلامت دارش 💐 کوثری را که از آن آبِ بقا می جوشد. 🕊💞 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 💞🕊 🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀 ◾▪◾▪ 🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃 صبحتون امام زمانی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۳.mp3
10.52M
[تلاوت صفحه پنجاه و سوم قرآن کریم به همراه ترجمه] @mahman11
تو حلب شب‌ها با موتور، حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش می‌رسوند. ما هر وقت می‌خواستیم شب‌ها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش می‌رفتیم. یک شب که با حسن می‌رفتیم غذا به بچه‌هاش برسونیم چراغ موتورش روشن می‌رفت! چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص‌ها بزنند. خندید. من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم: مارو می‌زنند. دوباره خندید و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی که گفته شب روى خاکریز راه می‌رفت و تیرهاى رسام از بین پاهاش رد می‌شد نیروهاش می‌گفتن فرمانده بیا پایین تیر می‌خورى در جواب می‌گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده و شهید مصطفى می‌گفت: حسن می‌خندید و می‌گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده. و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق هایى براش افتاد و بعد چه خوب به شهادت رسید... راوی: شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده 💚 🕊 @mahman11
✍🏻می‌خواست برود سرڪار از پله‌هاے آپارتمان، تندتند پایین می‌آمد! آنقدر عجلہ داشت ڪه پلہ ها را دوتا یڪی رد می‌ڪرد! جلوے در خانه ڪه رسید، بهش سلام ڪردم‌ گفتم: آرام‌تر فوقش یڪ دقیقه دیرتر میرسـی سرِڪارٺ! سریع نشست روی موتور، روشن کرد و گفت علی‌آقا! همین یڪ دقیقه یڪ دقیقه‌ها شهادٺ آدم را یڪ روز به یڪ روز به عقب می اندازد! @mahman11
بعضۍ وقت‌ها هیچ‌ڪس مثلِ خدا بہ فڪر آدم نیست حاج آقا سعادت‌فر می‌گفت: قبل از اینڪہ شـما از خدا یاد ڪنید خدا از شما یاد ڪرده ڪہ به یاد خدا افتادید 🌱 @mahman11
nodbeh mirdamad.mp3
12.07M
🌹 دعای ندبه روز جمعه» بخوانیم.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🥀✨🖤 🎧 صوت با صدای حاج قاسم سلیمانی عزیز... ناگهان باز دلــ💔ــم یاد تو افتاد شکست... 🏴❥لبیــــڪ یـــا حســــین❥🏴 @ranggarang
⚫️ ①① 🖤شهید مدافع‌حرم ▪️روز عاشورا، وقتی که با بچه‌های هیئت، سرگرم پذیرایی از دسته‌جات عزاداری بودیم، وسط هیئت زنجیرزنان چهره‌ای آشنا دیدم! باورم نمی‌شد که خودش باشد اما نزدیکتر که رسیدم، خودش بود. با شال عزا چشمانش را بسته بود و با چشمِ دل راه می‌رفت. ▪️بغلش کردم و گفتم «امین جان! چشمانت؟» خندید و گفت «کُلُّنا عبّاسکِ یا زَینب» و رفت! بعد از شهادتش فهمیدم که در سوریه، آنها را کنار حرم عمه‌ی سادات، جا گذاشته بود. @mahman11
فقط نخل‌های خوزستان می‌دانند چه‌ها به خدایتان گفتید... 🌴 التماس دعا 🦋 @mahman11
گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش، اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه. ❤️☘❤️دمی با شهید ❤️☘❤️یادشهداباصلوات ❤️☘❤️شهیدمهدی باکری ‌ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙مناجات سیدشهیدان اهل قلم* ؛ ◽️چه جنگ باشد و چه نباشد ، راہ من و تو از کربلا می گذرد... ◽️باب جهاد اصغر بسته شد ، باب جهاد اکبر که بسته نیست!! *شهید سیدمرتضی آوینی* 🥀شادی روحشان صلوات 🥀 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍوَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🥀 @mahman11