✨✨✨
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری❤️
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
یاد شهدا با ذکر صلوات🌹
✨✨✨
مدافع_حرم
#شهید_اسماعیل_زاهدپور❤️
🔺از تڪاوران یگان صابرین تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان آموزش پاراگلایدر و چتربازے و تخریب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️خواب دیدم پدرم و چند نفر از همرزمانش در محاصره قرار گرفتند و نیروهاے بے دین و وحشے داعش به آنها حمله میڪنند و پدرم شهید میشود.
◽️فرداے آن روز حاج اسماعیل با خانواده تماس میگیرد تا بچهها از راه دور به بے بے زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظے ڪرد.
◽️علے خوابش را تعریف میڪند و از پدر میخواهد ڪه به این عملیات نرود اسماعیل میخندد و میگوید نگران نباش پسرم من هیچیم نمیشه و جام خیلے خوبه. علے هم پدر را به حضرت زینب (سلام الله علیها) میسپارد.
راوے فرزند شهید
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
🖌 #برگی_از_خاطرات
دیدم سرباز سوری رو سینش عکس حاج عمار رو چسبونده
ازش پرسیدم این کیه
میشناسیش؟؟
گفت این حاج عمار خدا بیامرزه
گفتم چرا عکس یه ایرانی رو روی سینت زدی
گفت حاج عمار خیلی انسان درست و فرمانده شجاعی بود
براش ایرانی و سوری و عراقی فرقی نداشت
شب ها توی پست های شبانه
میومد پیش ما و با ما حرف می زد و ما رو تحویل می گرفت
خیلی به ما احترام می گذاشت
تو فرمانده ها مخصوصا فرمانده های سوری اصلا همچین رفتاری وجود نداره
تا وقتی که اون بود هیچ کم و کسری نداشتیم
یه بار تو عملیات یکی از بچه ها شهید شد و کسی جرأت نداشت بره جنازه شهید رو به عقب بیاره
با اینکه اصلا اون شهید ایرانی نبود خودش رو به خطر انداخت و رفت تو دل دشمن و شهید ما رو به دوش انداخت و چند صد متر به عقب آورد..
@mahman11