انتشار برای نخستین بار:
دوم فروردین ۱۳۶۱ روز دوم عملیات #فتحالمبین ارتفاعات علی گره زد
۱۲۳ قبضه توپ عراقی ها پشت این ارتفاعات بود و با اینها منطقۀ رودخانه کرخه و دزفول و اطراف شوش را می زدند و طی حمله شب اول، ما همۀ اینها را سالم گرفتیم...
#حاج_احمد_متوسلیان برای بازدید به خط مقدم نبرد آمده است آن کسی هم که با سر توی شکم حاج احمد رفته است، حاج حمیدرضا فرزاد می باشد به محض اینکه حاجی از ماشین پیاده می شود، رزمندهها به سمت ایشان می روند تا با ایشان روبوسی بکنند آقای فرزاد می گوید: «با هجوم شدید بچه ها بنده با سر رفتم تو شکم حاج احمد»...
منبع تصویر: آلبوم تصاویر «حاج حمیدرضا فرزاد»
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان #عملیات_فتحالمبین
#لشکر۲۷محمدرسولالله
#باید_بروی_عیادت_مادرت 😠
💨
🚙
حاجمحمود شهبازی وابستگی عاطفی بسیار شدیدی به مادرش داشت. چند روز مانده به عملیات فتحالمبین از اصفهان تماس گرفتند و به او گفتند حال مادرت اصلا خوب نیست و اگر میتوانی، حتما بیا عیادت مادر.
حاجمحمود هم مدام به تعویق میانداخت و هرگاه بحث این قضیه میشد، طفره میرفت.
دست آخر، وقتی #حاج_احمد_متوسلیان از این قضیه مطّلع شد، آمد و با یک تاکید شدیدی به او گفت:
«حاجآقا شهبازی! شما هرچه سریعتر، شده برای ۴۸ ساعت، برو سری به اصفهان بزن و از مادرت عیادت کن.»
امّا حاجمحمود زیر بار نرفت و گفت:
«الآن حضور من در تیپ، ضرورت بیشتری دارد. اگر بروم، تو و #حاج_همت تنها میمانید. بعدِ عملیات میروم.»
#حاج_احمد این بار گفت:
«باباجان! حرف گوش کن. شما برو، من از شرفم ضمانت میدهم به محض این که از ردهی بالا خبر قطعی روز و ساعت شروع حمله را به ما بدهند، خبرش را تلفنی به تو در اصفهان میدهم تا هرچه سریعتر، خودت را به ما برسانی.»
هرچه حاجی به او تاکید کرد، قبول نکرد. طوری شد که در آن چند روز، حاجی با شهبازی قدری با دلخوری صحبت میکرد.
حاجمحمود هم با آن شیطنت و بازیگوشی خاص خودش میگفت:
«اشکال ندارد! فعلا کسی بهونه دست احمد نداده که سرش یه دادی بکشه!! قول میدم بهتون همچین که سر یکی دو نفر هوار بکشه، تنگی خُلقِش درست میشه!...»😅
👈 برگرفته از متن مصاحبهی با سردار #شهید_حاج_حسین_همدانی در کتاب ارزشمند و فاخر #مهتاب_خین ، صفحات ۴۷۱ و ۴۷۲ با تخلیص و اختصار.
#شهید_محمود_شهبازی نفر اول ایستاده از سمت راست
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#شهید_همدانی
علمدار لشگر رسول الله (ص)
شیعه مولا علی {ع}
عشق ما، سردار جاویدان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
نمک نشناس نباشیم
بقیه را بگذار وقت تلف کنند
ما باید راه #حاج_احمد را ادامه بدهیم...
امام خامنه ای :
« اگر شهیدان عزیزند، که عزیزترینند
اگر برای ما گرامیند، که گرامیترینند
گرامیداشت آنها به معنای این است که
ما راهشان را ادامه بدهیم
و اهدافشان را دنبال کنیم
دنبال کردن راه آنها یعنی بایستی
اهداف جمهوری اسلامی و ارزش های اسلامی
این پایههای مستحکم و این شاخص های نمایان
که می تواند این ملت را به اوج افتخار دنیوی و اخروی برساند
در نظر داشته باشیم و دنبال کنیم
زن و مرد در این جهت یکسانند
پسران و دختران شهید، برادران و خواهران شهید
و آنهایی که نسبتی با شهید دارند در این جهت یکسانند
هر چه به شهید نزدیکترید، افتخارتان بیشتر
و مسئولیتتان سنگینتر است
کشور مال شماست
کشور مال جوانهاست
آینده مال شماست
آنهایی که رفتند، رفتند
و راهها را گشودند
من و شما که ماندیم
باید از این راههای گشوده
حرکت کنیم
و پیش برویم
اگر آنها
راه را باز کنند و ما بنشینیم
و دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم
این قدرنشناسی و نمک نشناسی است »
#حاج_احمد_متوسلیان 🌷
@mahman11
مجبور شدیم برای حل قضیهای سراغ حاجاحمد برویم تا بلکه ایشان مساعدتی کنند، وقتی به مقر فرماندهی رسیدیم، یکی از برادران مسئول گفت: چرا اومدین اینجا؟
حاجاحمد گرفتاره، وقت نداره شما رو ببینه، هرچه به او اصرار می کردیم، اجازه ملاقات نمیداد، ناگهان دیدیم حاجاحمد از سنگر بیرون آمد، هیچوقت فراموش نمیکنم، او یک عصا در دست داشت و پایش را گچ گرفته بودند، با دیدن حاجی، با آن رنگ و روی پریده، جا خورده و تعجب کردم، به همان برادر مسئول گفتم:
این هم حاجاحمد! پس چرا نمیذاشتی بریم پیش ایشون؟
گفت: شما که میدونین، ترکش بزرگی به پای حاجی اصابت کرده و تازه اونو بیرون آوردن، چندین آمپول آنتیبیوتیک بهش تزریق کردن و حالا هم که میبینین، پاشو گچ گرفتن، گفتم: خب، با این حال خراب، چرا اونو به عقب نفرستادین؟ گفت: کجای کاری برادر! قبول نمیکنه میگه امدادگرها اگه میتونن همین جا این پا رو مداوا کنن وگرنه من آدمی نیستم که بچه ها رو اینجا زیر آتیش دشمن ول کنم و برگردم عقب!
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@mahman11