eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاه به نگاهم که می‌شوی هوای باغ‌های سیب از سرم می‌افتد جاذبه قانون چشم‌های تو بود ... عکاس نوشت : "خردادماه سال ۱۳۶۱ بود که برای بچه‌های خط مقدم یک وانت سیب آورده بودند. چهره‌ٔخاص، کلاه گشاد، معصومیت نگاهِ یکی از رزمنده‌ های جـوان و حالتی که دست‌هایش با گرفتن سیب‌ها پیدا کرده بود، من را تحت تأثیر قرار داد و علاقه‌مند شدم که از او عکس بگیرم این عکس مرا یاد پرتره های نقاشی دوران کلاسیک می‌اندازد انگار کسی به او گفته بود چگونه در مقابل دوربین ژست بگیرد! گویا اینجا استودیوی عکاسی است نه عملیات بیت‌المقدس، آرام و راحت به دوربین نگاه می‌ کند و می‌توانیم از عمق چشمانش داستان های زیادی را بخوانیم" عکاس : مجید دوخته‌چی زاده
به ایستگاه صلواتی خوش آمدید! پیروزی رزمندگان اسلام «صلوات » ✍ عکاس نوشت : در عملیات والفجرهشت بعداز اینکه بچه‌ها دلیرانه اروند را طی کردند و به خط دشمن زدند،شهر فاو را تصرف کردند، که موقعیتی بسیار مهم داشت و صدام تا مدت‌ها امکان دسترسی به آب های آزاد را نداشت. این‌هم یک عکس از ایستگاه‌صلواتی در فاو که جای شما خـالی بساط چایی و هنـدوانه به‌راه بود. و من هـم به قصد روحیه‌ بخشی یک کاریکاتور سریع از چهره‌صدام کشیدم و هم‌این عکس‌را در دریچه‌ دوربینم ثبت‌کردم. " سیدمسعود شجاعی طباطبایی"
🍒 گیلاس ، کمپوت پُرطرفدار ... در سال‌های دفاع مقدس ... در گرمـای طاقت فـرسای جبهه های جنوب ، کـمپوت میوه‌ جات طرفداران بسیاری داشت خصوصا ڪمپوت گیلاس ؛ به سبب بالا بودن طالبانِ ڪمپـوت گیــلاس و ڪم بـودن آن در محموله‌ های ارسالی ، معمولا در هنگام توزیع، به نفرات‌ آخر کمپوت سیب و گلابی می‌رسید. در چنین مواقعی و در فضایی خیلی دوستانه کِش رفتن کمپوت گیلاس از بچه های دیگر یا مبادله‌ٔ یک کمپوت گیلاس در ازای چند کمپوت سیب یا گلابی بالا میگرفت‌و خلاصه‌ رزمنده‌ها بازار بورس کمپوت تشکیل می‌دادند و صفایی می‌کردند. گاهی نیروهای یک دسته یا گروهان، ڪمپوت های سیب و گلابی خـود را روی هـم می‌ گذاشتند و با تعداد کمتری کمپوت گـیلاس همرزمان دیگر معاوضه می‌کردند و کمپوت‌های گیلاس را در ظرف‌های کوچکتر تقسیم کرده و بین هم توزیع می کردند. در عکسی که می بینید ... رزمنده ای با ظاهر شیطنت آلود ، شش عدد کمپوت گیلاس در دست دارد که معلوم نیست در بازار بورس کمپوت، باچند کمپوت سیب و گلابی معاوضه کرده است.😅😅 یاد آن روزهای خوب بخیر ....
🌹شهدا، مرگ را به سخره گرفته‌اند تا ما به حقارت دنیا بخندیم .... سال ۱۳۶۳ در زمان عمليات بدر ؛ ما جزو رزمندگان گردان حضرت‌رسولﷺ از لشكر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بوديم. بچه‌های كادر گردان، از جمله شهيدان امير جوادی و فرمانده گردان، سیدمصطفی حاج سيدجوادی، آماده عزيمت به منطقه برای شناسايی شدند. آن ها هنگام اعزام، سخت همديگر را در آغوش گرفتند. هر دو جزو بچه‌های خنده‌رو، مهربان و صميمی لشکر بودند. هنگام خداحافظی در اصل مرگ را به سخره گرفته بودند !! امير جوادی با خنده گفت: « سيد اگر شهيد شدی كه می‌شوی، ما را در آن دنيا شفاعت كن. » سيدمصطفی هم به امير همين را گفت و امير هم خندید تا رد گم كرده باشد! آن دو نفر خيلی زود به شهادت رسيدند. راوی: سيدابراهيم موسوی منبع: کتاب ماندگاران ،۱۳۹۰ حسن شكيب‌زاده / نشر شاهد @mahman11
🌹پایی که بسته شد !تا بماند و بایستد و بجنگد ... "علی‌حسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه می‌شود نیروهای خودی در کمین و محاصره‌ی دشمن قرار گـرفته‌ اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به پایه‌‌ی دوشکا می‌بندد تا بایستد و بجنگد ، تا یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند. از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها ۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود، در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است. مهرماه ۱۳۶۳ ؛ ایلام منطقه عمومی میمک عکاس: محمود عبدالحسینی @mahman11
🌹زمان، ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۱ است... 🌹مردهایی در تصویرند، همگی با سربند قرمزِ «نصر من ‌الله و فتح قریب» دو نفرِ پشتی کنجکاوند! تا حدی که زل زده‌اند به دوربین، اما نوجوان کنارشان، نگاه به نقطه‌ای دیگر دارد مظاهری (همان اسمی که روی لباسش نوشته شده) باید تویِ کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها درحال بازی باشد، چه چیـزی او را به دارخوین کشانـده ..!! جز جنگیدن برایِ وطن؟ اینجا بارها توسط دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت... عکاس: محمدرضا شرف‌الدین @mahman11
🌹زمان، ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۱ است... 🌹مردهایی در تصویرند، همگی با سربند قرمزِ «نصر من ‌الله و فتح قریب» دو نفرِ پشتی کنجکاوند! تا حدی که زل زده‌اند به دوربین، اما نوجوان کنارشان، نگاه به نقطه‌ای دیگر دارد مظاهری (همان اسمی که روی لباسش نوشته شده) باید تویِ کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها درحال بازی باشد، چه چیـزی او را به دارخوین کشانـده ..!! جز جنگیدن برایِ وطن؟ اینجا بارها توسط دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت... عکاس: محمدرضا شرف‌الدین @mahman11
رزمنده‌ای که ۲۴ ساعت در سرمای استخوان سوز و سنگری از برف ماند..!! این عکس مربوط به عملیات «والفجر ۷» منطقه‌ حاج عمران در سال ۱۳۶۳ است. در این محل با وجود برف بیش از ۲متری، رزمندگان عملیات پیروزمندانه‌ای انجام دادند. وقتی در کوهای پُر از برف راه می‌رفتم، چشمم به سنگری از برف افتاد که رزمنده‌ای در آن آتش روشن کرده است. به او گفتم: «چطوری این همه سرما را تحمل می‌کنید؟» سرباز رزمنده گفت: «وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم، کشته شویم یا زنده بمانیم باید به وظیفه‌مان عمل کنیم». این رزمنده در ادامه به شدت سرمای منطقه اشاره کرد و گفت: «۲۴ساعت در اینجا ماندن مثل یک سال زمستانِ تهران است» راوی و عکاس: اباصلت بیات @mahman11
🌹زمان، ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۱ است... 🌹مردهایی در تصویرند، همگی با سربند قرمزِ «نصر من ‌الله و فتح قریب» دو نفرِ پشتی کنجکاوند! تا حدی که زل زده‌اند به دوربین، اما نوجوان کنارشان، نگاه به نقطه‌ای دیگر دارد مظاهری (همان اسمی که روی لباسش نوشته شده) باید تویِ کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها درحال بازی باشد، چه چیـزی او را به دارخوین کشانـده ..!! جز جنگیدن برایِ وطن؟ اینجا بارها توسط دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت... عکاس: محمدرضا شرف‌الدین @mahman11
🌹زمان، ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۱ است... 🌹مردهایی در تصویرند، همگی با سربند قرمزِ «نصر من ‌الله و فتح قریب» دو نفرِ پشتی کنجکاوند! تا حدی که زل زده‌اند به دوربین، اما نوجوان کنارشان، نگاه به نقطه‌ای دیگر دارد مظاهری (همان اسمی که روی لباسش نوشته شده) باید تویِ کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها درحال بازی باشد، چه چیـزی او را به دارخوین کشانـده ..!! جز جنگیدن برایِ وطن؟ اینجا بارها توسط دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت... عکاس: محمدرضا شرف‌الدین @mahman11
🌹زمان، ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۱ است... 🌹مردهایی در تصویرند، همگی با سربند قرمزِ «نصر من ‌الله و فتح قریب» دو نفرِ پشتی کنجکاوند! تا حدی که زل زده‌اند به دوربین، اما نوجوان کنارشان، نگاه به نقطه‌ای دیگر دارد مظاهری (همان اسمی که روی لباسش نوشته شده) باید تویِ کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها درحال بازی باشد، چه چیـزی او را به دارخوین کشانـده ..!! جز جنگیدن برایِ وطن؟ اینجا بارها توسط دشمن مورد حمله هوایی قرار گرفت... عکاس: محمدرضا شرف‌الدین @mahman11