eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 : یکم فروردین ۱۳۶۷_خرمال . ▪️برادر شهید: در یکی از شب ها متوجه شدم برق اتاق برادر شهیدم روشن و خاموش شد به طرف پنجره اتاق رفتم، صدای گریه اش را شنیدم. کمی جلوتر رفتم از پنجره به داخل اتاق نگاه کردم دیدم ایشان با دست سالم خود قرآن را گرفته و مشغول قرائت قرآن است و گریه می کند. کمی از پشت پنجره من هم گریه کردم دوباره به داخل اتاق نگاه کردم دیدم برادرم مشغول خواندن نماز شب است. خیلی شگفت زده شدم، چون ایشان قبل رفتن به سربازی به نماز یومیه اش آن چنان اهمیت نمی داد. حتی برای رفتن به خدمت، من خیلی به او اصرار می کردم می گفت عجله نکن نوبت من شد خودم می روم تا این که حدود 6 ماه بعد دفترچه گرفت به خدمت رفت و از همان شب به من الهام شده بود که او راه شهادت را در پیش گرفته است. @mahman11
💢 علی اکبر اسحاقی سید علی کیا ( سن ۱۷ سال) : ۱ ۱۳۶۴ ... . ▪️وصیت نامه ی شهید : امیدوارم که در کارهایتان فقط رضای خدا را در نظر بگیرید اگر برای رضای خدا باشد همیشه کامیاب هستید .برادر و دوستانم ! اسلحه آغشته به خون مرا لحظه ای بر زمین نگذارید و از قرآن و این انقلاب دفاع کنید . @mahman11
با این که مدام به جبهه میرفت، خیلی اصرار داشت تا ازدواج کند. روزی یکی از اقوام به او گفت: «شما با این حضور دائمت در جبهه، معلوم نیست عمری طولانی داشته باشی ... آن وقت میخواهی داماد شوی؟» محمدرضا جواب داد: «شهیدی که متاهل باشد در لحظه‌ی شهادت، سرش بر دامان امیرالمومنین (ع) خواهد بود؛ در حالی که شهدای مجرد، فقط موفق به رویت آقا میشوند. میخواهم بعد از شهادت، سر بر دامان مولایم بگذارم.» تازه آن وقت بود که دلیل اصرارش را فهمیدم ... وقتى من در هنگام عزيمتش به جبهه گريه مى‏ كردم، مى‏ گفت: مادر، مگر در زيارت عاشورا نمى‏ خوانيد: كاش بودم و ياريت مى‏ كردم. امروز روز يارى امام خمينى، فرزند حضرت زهرا(س) است، چگونه مى‏ خواهى من دست از يارى او بردارم.» ✍به روایت مادربزرگوارشهید 📎معاون طرح‌وعملیات و قائم‌مقام تیپ‌جوادالائمه 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۱۸ مشهد ●شهادت : ۱۳۶۴/۱/۲ هورالعظیم ، عملیات بدر @mahman11
●وقتے ضارب علی رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم، یک پیرمرد اومد گفت: خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟ علی با همان بدن بی جان گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم. 📎پ ن : 3 فروردین، سالروز آسمانی شدن شهید امر به معروف و نهی از منکر، را گرامی می داریم. 🌷 @mahman11
"شہـداےمدافع حرم" با یڪـ تیــــر دو نشــــان زدند! هم عباس صفتــ مدافع حرم شدند هم حسین وار مدافع حریم دین جد سادات.. 🌷 @mahman11
🔹جانش رهبر و ولایت بود. در صورتی که لبخند روی لب‌های آقا دیده می‌شد می‌خندید و می‌گفت: جانم به فدایت. هیچ‌گاه از نماز و قرآن به وقت خود نمی‌گذشت و آن را به تاخیر نمی‌انداخت و همیشه در مسجد محل اذان می‌گفت و قرآن می‌خواند. 🔸صدایش بسیار دلنشین و دلگرم بود و هر چند وقت یکبار صدای خود را در اذان گفتن تغییر می‌داد و می‌گفت: عزیزم این سبک که اذان می‌گویم چگونه است. قبل از رفتن به سوریه نیز در آخرین نماز جماعتی که با همکارانش برپا شد، اذان می‌گوید و به همکاران خود سفارش می‌کند که فیلم مرا گرفته و صدایم را ضبط کنید که این آخرین اذان و قرآنی است که برایتان می‌خوانم. 🔹همرزم ایشان می‌گفت: وقتی برای زیارت به حرم رفتیم او بعد از زیارت با تمام وجودش از حضرت زینب(س) خواست که مرگ او را شهادت قرار دهد. تا اینکه صبح جمعه 13 فروردین 95 ابتدا غسل جمعه و سپس غسل شهادت را انجام می‌دهد و در عصر جمعه به آرزویش که شهادت بود، رسید. 🌷 @mahman11
از عــراق برڱشت .گفت: بابا من برگشتـم تا به سوریہ بروم؟! گفـتم :با چه خـاطرجمعے چنین حرفی می‌زنے؟؟ گفـت: بابابه من الهام شده که اگر اعزامی صورت بگیرد من در اعزام هستم. می‌گفت: یک روز ، بـعداذان صبح به حرم حضـرت عـباس (ع) رفتم. خیلی دور ضـریح خـلوت بود. با قمر بنی‌هاشم (ع) عهـد کردم. از او که اولین مدافع حرم حضرت زینب (س) در این کره خاکی بودند خواستم که اگر مرا قابل بدانند اجازه بدهند راهی دفاع از حرم حضرت زینب شوم. مردد بودم اینجا بمانم یا به سوریه بروم. عاجزانه خواستم. در حرم را بسته بودند. ارتباطی قلبی برقرار شد خواب نبودم، اما الهامی به من شـد که دعوت شدم و آقا مرا پذیرفــت. 📎پ ن : تروریست ها در خان طومان جگرش را بیرون کشیدند و به حمزه شهدای مدافع حرم معروف شد.. . 🌷 @mahman11
💠یکی از دوستان محمدرضا ، خوابی که از شهید دیده بود را تعریف کرد وگفت: شهید به خوابم آمده بود باشهید شیبانی دردل وگلایه کردم که تورفتی ومن ماندم.الان که جنگ در سوریه تمام شده دیگه راه شهادت بسته شده است چکار کنم؟؟ 💠محمدرضا جواب داد :چند کار را انجام بده هرکجا باشی شهادت به دنبالت می آید شما بهترین دوستان من بودید اگر صبر کنید خداوند اجر دوشهید که به ما داده به شما اجربیشتری خواهد داد من‌خوشحال شدم وگفتم داری شکسته نفسی می کنی محمدرضا ماکجا وشما کجا بعد گفتم چکار کنم ، شهید گفت: اول: کاری کنید خدا از شما راضی باشد دوم: نماز اول وقت ترک نشود سوم: به نامحرم نگاه نکنید چهارم: به کودکان با مهربانی رفتارکنید "خدایامن سوریه نیامدم جز به اختیار ونظر حضرت زینب (س)، ان شاءالله که شرمنده علمدار کربلا نباشم" 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۶/۴/۱۷ فاضل‌آباد ، گلستان ●شهادت : ۱۳۹۶/۱/۱۶ حماه ، سوریه @mahman11
🔸بچه های زینبیون میگفتند: پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا و جانبازان مشکلی پیش می آمد، این حیدر بود که وسط می آمد. 🔹آنها میگفتند: هیچ فرمانده ای به خوبی حیدر با آنها برخورد نکرد او در کنار یک سفره با انها هم غذا میشد و مراقب خانواده هایشان بود. 🔸استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق حسنه‌اش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود. 🔹بسیار متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمی‌دانستند که فرمانده گروه‌های مقاومت را بر عهده داشته است. محمد جنتی در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد.. 🔸سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: «حیدر یکی از بهترین‌هایم بود.» 📎فرماندهٔ تیپ زینبیون 🌷 @mahman11
●دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت؛ قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت. آنچه را خداوند تقدیر می‌نماید کسی قادر به آن نخواهد بود. خداوند دقیقه و ثانیه‌ای مرگ کسی را به تأخیر نمی‌اندازد پس چه بهتر که انسان زندگی‌اش را در مسیر طاعت الهی و در جهت کسب رضایت خداوند قرار دهد وهمواره به یاد او باشد. ● به همه شما توصیه می‌‌کنم که در برابر تمامی مصائب وارده، به خداوند پناه ببرید و به یاد حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) خودتان و قلبتان را آرامش ببخشید چون این بزرگواران بیشترین مصائب را در طول تاریخ اسلام برای رضای خداوند به جان و دل خریدند. 📎 قائم‌مقام لشگر ۲۵ کربلا 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۷ نکا ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۶/۱/۱۸ شلمچه ، عملیات کربلای ۸ @mahman11
علی صدای خوبی داشت، دعا ها و مداحی هایی که بلد بود را بلند می خواند و ما هم کیف می کردیم، یکی از شعرهایی که می خواند: می دونم با نگاه تو روسفید میشم ایشالله آخرش یه روز شهید میشم 🔹منم به شوخی بهش گفتم مگه شهادت الکیه که نصیب هر کسی بشه، ولی دوباره بیت دوم شعر را خواند” ایشاالله آخرش یه روز شهید میشم” ✍به روایت خواهر بزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۷۰/۵/۱۵ باخرز ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۹۴/۱/۱۷ کمین اشرار ، نوارمرزی ایران و پاکستان @mahman11
. ▪️یک روز در یکی از قرارگاه‌ها ، شهید صیاد شیرازی از بهادری پرسید که فلانی میزان شرکت رزمنده‌ها در نماز جماعت به چه صورت است؟ بهادری گفت اکثر رزمنده‌ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می‌کنند ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است. . ▪️در این زمان شهید صیاد به من گفت به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند و من این کار را کردم. صبح همه در حسینیه حاضر شدند و شهید صیاد بلند شد و گفت: برادران، شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان شما را به نماز جماعت می‌خواند، توجه نمی‌کنید! @mahman11
☘ محمدم و شال سبزش ... چندماہ بعد عقدمون من ومحمدم رفتیم بازار من دوتا شال خریدم. یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت: اون شال سبزت و میدیش بہ من؟ حس خوبی بہ من میده ... شما سیدی و وقتی این شال سبزت هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم ... خودش هـم دوردوزش ڪرد و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست یا دور گردنش مے انداخت ... و در ماموریت آخرش هـم هـمون شال دور گردنش بود ڪہ بعد شهادتش برام آوردن ... ✍ بہ روایت همسر شهید 🌷 ‌● ولادت :۱۳۶۵/۱۰/۱‌، مازندران ●شهادت:۱۳۹۵/۱/۲۱، خانطومان @mahman11
امضایش این بود؛ مَن کانَ لله کانَ الله لَه هرکس برای خدا باشد خدا با اوست ... . ▪️۲۱ فروردین سالروز شهادت صیاد دلها امیر سپهبد صیاد شیرازی گرامیباد.🇮🇷 @mahman11
می گفت : خیلی دوست داشتم مرگم را خودم انتخاب کنم و چه مرگی بهتر و بالاتر از شهـادت و جهـاد در راہ حـرمِ حضرت زینب(س) و رقیه(س) و چه زیبا به آرزویش رسید .... 🌷 @mahman11
و اما شما ای دولتمردان که چه در حال و چه در آینده بر این جامعه حکومت خواهید کرد مسئولیت شما سنگین است . آیا می دانید که پرچمدار پرچمی هستید که از دست ابا عبدا... و فرزندانش در طول تارخی افتاده و تا به امروز به دست شما سپرده شده است. آیا می دانید ناخدای کشتی هستید که براقیانوس امواج از خون شهدا در حال حرکت است، امانت را حفظ کنید مبادا به دلایلی طفره رفته و از اصل جریان تداوم انقلاب باز ایستید... 📎معاون فرمانده گردان لشگر ویژهٔ شهدا 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۰/۸/۲۵ گناباد ، خراسان رضوی ●شهادت : ۱۳۶۵/۱/۲۴ مریوان ، عملیات والفجر۹ @mahman11
یکبار به اوگفتم تو ۵ سال در جبهه بودی؛ دیگر بس است. گفت؛ عمر دست خداست، ممکن است در شهر به دلائل دیگری بمیرم پس چه بهتر که مرگم ختم به شهادت شود. در یکی از عملیات‌ها مجروح شده بود او را به اصفهان منتقل کرده بودند. برادرم از اصفهان زنگ زد و گفت علیرضا اینجا پیش ماست. گفتم دلمان برایش تنگ شده بگویید بیاید. وقتی آمدند متوجه شدیم علیرضا مجروح شده و با عصای زیر بغلش آمد. هنوز کاملا خوب نشده بود که مجددا به جبهه رفت. پس از چند روز زنگ زد و از جراحت‌هایش پرسیدم، گفت: خودشان خوب میشوند؛ جای مردان جنگ، جبهه است، این جراحت‌ها نباید ما را خانه نشین کند. همیشه گله مند بود و می‌گفت من از همه بیشتر جبهه بودم ولی لیاقت شهادت ندارم. هر وقت از او می‌پرسیدم در جبهه چکار میکند؟ برای اینکه من نگران نشوم، می‌گفت من در آشپزخانه خدمت می‌کنم. در صورتی که او فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان‌رزمی ۴۱۳ لشگر ۴۱ثارالله 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۱ کرمان ●شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۶ فاو @mahman11
محسن یکی از فعالین فرهنگی مسجد رجایی شهر بود و جوانان زیادی را جذب میکرد، در آن محل همه محسن را میشناختند و محسن جایگاه ویژه ای داشت. محسن اردوهای فرهنگی و رزمی بسیاری برگزار میکرد و از این طریق جوانان زیادی را باخود همراه میکرد، با شروع شدن حمله داعشی به مردم مظلوم و بی پناه سوریه و عراق و برای دفاع از حرم اهل بیت در قالب مستشار نظامی برای آموزش نظامی و رزمی به نیروهای مردمی و وطنی سوریه و عراق چندین بار به این دو کشور اعزام شد. بعد از اعزام، محسن دیگر آن محسن نبود، مدام از آنجا میگفت و از مظلومیت مردم سوریه حرف میزد، حتی زمانی هم که پیش ما بود روحش آنجا بود. محسن مجرد بود چندین بار برایش خانوم های متعهد زیر نظر گرفته بودم و تا میخواستم با محسن راجع به ازدواج صحبت کنم میدیدم که تمام فکرش شهادت است، تمام فکر محسن کمک به مردم مظلوم سوریه بود. می گفت: مادر من معلوم نیست وضعیتم چطور میشود فعلا صبر کن. محسن بیشتر حقوقش را صرف خانواده های بی سرپرست میکرد، محله های فقیر نشین کرج محسن را خوب میشناختن و هنوز هم حقوق محسن صرف خانواده های نیازمند میشود. یک روز با محسن به بهشت زهرا رفته بودیم، مادر شهیدی را دیدیم که همسرش نیز به رحمت خدا رفته بود و فرزندی نداشت، محسن آنقدر پای صحبتش و دردودلش نشست که متوجه شد سقف منزل آن مادر در اثر باران خراب شده و کسی را ندارد که تعمیرش کند ، محسن برای تعمیر منزل پیش قدم شد و آن مادر همیشه دعا گوی محسنم بود. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۳/۱۱/۹ کرج ، البرز ●شهادت : ۱۳۹۴/۱/۲۷ حلب ، سوریه @mahman11
●آگاه باشيد كه بازگشت همه به سوى خداست پس باز گرديد به سوى خودتان و خودتان را دريابيد تا خداى خود را بشناسيد. وظيفه سنگينی داريم، بايد از خون بيش از 70 هزار نفر پاسدارى كرد. بايد اسلام عزيز را زنده نگه داشت. ● ببينيد كه چه گرگهائى براى نابودى اسلام و ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دندان تيز كرده اند، شما را به خدا قسم مى دهم كه به رهنمودهاى امام گوش كرده و آنها را در عمل و زندگى سرمشق قرار دهيد 🌷 @mahman11
💢 . ▪️حسن فدایی ؛ بچه ی فریدونکنار بود.، و در بین ، مثال‌زدنی بود. دعای همیشگی‌اش، آرزوی سلامتی برای امام و بعد، به رسیدن خودش بود. تا جایی‌که هر وقت مادرش می‌خواست قرآن بخواند، می‌گفت: «مادر جان! برایم دعا کن که شهید شوم.» . ▪️او در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶، در 10، در شهد شیرین را لاجرعه نوشید. پیکرش بر اثر تهاجم دشمن، به مدت 45 روز در همان منطقه عملیاتی باقی ماند و بعد توسط همرزمانش پیکرش به عقب انتقال داده شد.شادی روحش صلوات. @mahman11
مرا به بوی خوشَت جان ببخش و زنده بدار که از تو چیزی ازین بیشتر نمی خواهم 🌷 @mahman11
● من گاهی می‌دیدم که ایشان نیتشان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان(عج) عنوان می‌کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و بالاترین مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. ●امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد. این مسئله برای ما هم عادت شده و حتی بچه‌ها نیز از ایشان یاد گرفته‌اند که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای سلامتی امام عصر(عج) آغاز کنیم. ●بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به امام زمان(عج) سلام می‌داد. نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال، ارتباطشان برقرار است. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت(عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد. ✍راوی؛همـسر شـ‌هید 🌷 @mahman11
⭕️ خدایا ...! مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرتِ عقل توجیه‌ شان می‌ کنم ببخش .... 👤 شهید دکتر مصطفی چمران @mahman11
🦋 نابغه خلبان سید علی اقبالی دوگاهه 🌿 جوان‌ترین استاد خلبان جنگنده در نیروی هوایی ارتش، بلایی بر سر ارتش بعث عراق آورد که بدستور صدام پیکرش را به دو نیم تقسیم کردند. @mahman11