eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ #پیام_شهید همیشه میگفت: بعد از توکل به خداوند، توسل به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا حضرت زهرا(س) حلال مشکلات است... 🌹 #شهیدابراهیم_هادی 🌹
🍁 همیشه میگفت: بعد از به خداوند، به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا (س) حلال مشکلات است🌷 🥀 ❤️ یاد شهدا باصلوات🌹 ☘☘☘🌸☘☘☘
همیشه میگفت: بعد از توکل به خداوند، توسل به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا حضرت زهرا(س) حلال مشکلات است... 🌹 🌹
جاے شهید هادی خالی ڪه😔 همیشه میگفت: مشڪل کار ما این است که برای رضای همه کار میکنیم جز رضای خدا.....🌷
🌷# معرفی شهید 🍃نام : 🍃تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۲/۱ 🍃محل تولد:محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان شهر تهران 🍃 تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ 🍃محل شهادت:در عملیات والفجر مقدماتی به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانال های فکه 🍃محل مزار شهید: مزار یاد بود این قهرمان شهید در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا (س)تهران 🍃روحشان شاد ویاد ونامشان گرامی🕊✨🌹 《 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 》 @mahman11
جاے شهید هادی خالی ڪه😔 همیشه میگفت: مشڪل کار ما این است که برای رضای همه کار میکنیم جز رضای خدا.....🌷 @mahman11
🌷# معرفی شهید 🍃نام : 🍃تاریخ تولد: ۱۳۳۶/۲/۱ 🍃محل تولد:محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان شهر تهران 🍃 تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲ 🍃محل شهادت:در عملیات والفجر مقدماتی به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانال های فکه 🍃محل مزار شهید: مزار یاد بود این قهرمان شهید در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا (س)تهران 🍃روحشان شاد ویاد ونامشان گرامی🕊✨🌹 《 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 》 @mahman11
🌱| ونجات معجزه آساے یکے از دوستان 🌹هوا تاریڪ شده بود ، جوانے خوش سیما و نورانے بالاے سرم آمد، چشمانم را به سختے باز کردم ، مرا به آرامے بلند کرد ، دردے حس نمیکردم ، از میدان مین خارج شد در گوشه اے امن آهسته و آرام مرا روے زمین گذاشت .🌹 🖋|به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مصطفے هرندے مے گوید: خیلے بے تاب بود ، ناراحتے در چهره اش موج میزد . پرسیدم چیزے شده !؟ ابراهیم با ناراحتے گفت : دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایے ، تو راه برگشت ، درست در کنار مواضع دشمن ، ماشاا... عزیزے رفت روے مین و شهید شد . عراقے ها تیر اندازے میکردند و ما هم مجبور شدیم برگردیم . علت ناراحتیش را فهمیدم ، هوا که تاریڪ شد حرکت کرد ، نیمه هاے شب هم برگشت ،خوشحال و سر حال ، مرتب فریاد میزد امدادگر امدادگر ، سریع بیا ، ماشاا... زنده است ! بچه ها خوشحال بودند ، ماشاا... را سوار آمبولانس کردیم ، اما ابراهیم در گوشه اے نشسته بود و غرق در فکر بود . کنارش نشستم ، با تعجب پرسیدم در چه فکرے هستے ؟ مکثے کرد و گفت : ماشاا... وسط میدان مین افتاده بود ، کنار سنگر عراقے ها ، اما وقتے به سراغش رفتم آنجا نبود ! کمے عقب تر پیدایش کردم ، دور از دید دشمن ! در مکانے امن نشسته بود و منتظر من بود ! ✨✨ خون زیادے از پاے من رفته بود ، بے حس شده بودم ، عراقے ها مطمئن بودند که زنده نیستم ، حالت عجیبے داشتم ، زیر لب میگفتم : یا صاحب الزمان ادرکنے ... هوا تاریڪ شده بود ، جوانے خوش سیما و نورانے بالاے سرم آمد ، چشمانم را به سختے باز کردم ، مرا به آرامے بلند کرد ، دردے حس نمیکردم ، از میدان مین خارج شد در گوشه اے امن آهسته و آرام مرا روے زمین گذاشت . گفت : کسے مے آید و تو را نجات میدهد ، او دوست ماست ! لحظاتے بعد ابراهیم آمد با همان صلابت همیشگے ، مرا به دوش گرفت و حرکت کرد . آن جمال نورانے ، ابراهیم را دوست خود معرفے کرد ، خوشا به حالش . اینها را ماشاا... در دفتر خاطراتش از جبهه ے گیلانغرب نوشته بود. 📚کتاب سلام بر ابراهیم – ص 117 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید ابراهیم هادے🌱 @mahman11
ڪسـانی ڪہ بـــــرای هـدایت دیـگـــران تــلاش مـی ڪنـنـد؛ بہ جای مردن، شهید می شوند..♥️ @mahman11