📌 رفتار و منش فرمانده لشکر عاشورا،
سردار شهید مهدی باکری در هنگام مواجهه با جنازه دشمنان..
🔹 مهدی از کشتن نفرت داشت. هدف او پیروزی بر صدام و سران حزب بعث بود نه بر سربازان و مردمانش.
◇ از کشته شدن کسی خوشحال نمیشد. از آن طرف اگر یک عراقی برای بچه ها ایجاد خطر می کرد هر طوری بود او را می زد تا آسیبی به بچه ها نرساند.
◇ طوری طراحی میکرد و نقشه میکشید که دشمن در محاصره بیفتد و مجبور به تسلیم شود.
🔹 میگفت: تا دیدین تسلیم شدن، دیگه شلیک نکنید. دیدن کشته های عراقی ناراحتش میکرد طوری که روی جنازه های آن ها پا نمیگذاشت.
◇ گاها میآمد که مجبور بودیم از داخل کانال که پر از جنازه های دشمن بود عبور کنیم. آقا مهدی آرام میآمد و به هیچ عنوان روی این جنازه ها پا نمیگذاشت
◇ و میگفت: هر کدوم از اینها عزیز یه خانواده هستند. خدا میدونه زن و بچه هاشون و پدر و مادرشون الان در چه حالی هستن و چه حالی میشن وقتی بفهمن ما داریم از روی جنازه عزیزانشون رد می شیم و پا روی اونا میذاریم.
👤 به نقل از محمد جعفر اسدی
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر_عاشورا
@mahman11
.
گاهی قصه ها را باید از چشمها
خواند ، همان چشمهایی که
جز عشق چیزی ندیدند...
#شهید_مهدی_باکری🌷
فرمانده لشکر عاشورا
#شهید
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
@mahman11
🌹گاهی قصه ها را باید از چشمها
خواند ، همان چشمهایی که
جز عشق چیزی ندیدند...
#شهید_مهدی_باکری🌷
فرمانده لشکر عاشورا
#شهید
#شهادت
#نخل_ناخدا
#شهید_و_شهدا
#شهدای_نخل_ناخدا
#عاشقان_شهید_و_شهدا
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایید ای شهیدان خدایی؟
وصیت #شهید_مهدی_باکری
@mahman11
✌️ اینم به عشق فرمانده لشکر!
میگفت: داشتم تو جاده میرفتم، دیدم یه بسیجی کنارِ جاده داره میره، زدم کنار سوار شد، سلام و علیک و راه افتادیم، داشتم میرفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰تا، بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشینها حق ندارن از ۸۰تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر :)✌️😃
تو راه که میرفتیم دیدم خیلی تحویلش میگیرن!! میخواست پیاده بشه بهش گفتم: اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز میکنن لااقل یه اسم و نشانی بهم بده شاید یه جایی بهدردت خوردم؛ یه لبخندی زد و گفت: همونکه به عشقش دنده چهار رفتی...🙂✌️
🦋 لبخندهای خاکی
🌷 #شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر۳۱عاشورا
🌷 یاد شهدا با هدیه #صلوات
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 برادران باکری در یک قاب
🌹آنها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچهای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها میمانند.
🌹 حمیدی که در خیبر سینه به سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شحیطاط ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد...
فرماندهان
لشکر ۳۱ عاشورا
افتخار آذربایجان
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_حمید_باکری
@mahman11
📌 روایت آخرین ساعات شهادت مهدی باکری از زبان شهید قتبرلو
🔷️ روایت سردار شهید محمد قنبرلو آخرین ساعات شهادت مهدی باکری: «دشمن تا روی سیل بند رسید و من به برادر باکری گفتم: به خاطر اسلام شما برگردید ، دیگر خواهش کردن من تا حد گریه رسیده بود که قبول کرد سکان دار تنها قایق باقی مانده که زخمی شده بود را به عقب ببرد
◇ رفت و سریع برگشت ،هرچه مدارک در جیب داشت را به داخل دجله انداخت
◇ با خوشحالی برادران را به مقاومت، دعا خواندن و سرودخوانی تشویق کرد. گاهی تکبیر می گفت، لحظاتی امام زمان(عج) را صدا می زد، انگار می دانست که شهید خواهد شد
◇ در یک لحظه ترکش کوچکی به بدنم اصابت کرد که او آمد و آر.پی.جی را از من گرفت
◇ هرکسی زخمی می شد را به داخل قایق می بردیم، آقا مهدی پی در پی تیراندازی می کرد که یک دفعه ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، با عجله او را برگردانده و در بغل گرفتم.
◇ دیدم که از پیشانی او خون بیرون می آید. هرچه او را صدا زدم ، فقط نگاهم می کرد.
◇ با قایق به همراه مهدی، سایر شهدا و زخمی ها به طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم
◇ دشمن قایق را زیر رگبار گرفت و با شلیک یک آر.پی.جی موتور قایق آتش گرفت،بنزین داخل قایق شد و آتش همه قایق را در برگرفت.
◇ ما که به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، در حالی که نمی توانستیم کاری انجام دهیم
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_محمد_قنبرلو
@mahman11
📌 نانی را که شهید باکری بر اهل خانه حرام کرد
🔷️ همسر شهید مهدی باکری می گوید: ایشان در ارتباط با بیتالمال خیلی حساس و سختگیر بودند
◇ ما در زمانی که در اهواز بودیم مسئولیت اداره خانه به من محول شده بود، یک روز قرار بود بچههای لشکر به عنوان مهمان به خانه ما بیاید.
◇ بعضی وقت ها جلسات تحلیل جنگ را منزل برگزار میکردند
◇ من از آنجا که فرصت نکرده بودم نان تهیه کنم به مهدی گفتم که وقتی عصر میآیید نان هم تهیه کنید
🔸️ مهدی که هم طبق معمول عصرها دیر به خانه میآمدند -بنابه شرایط کاری- از آنجا که نانواییها بسته بودند نتوانسته بود نان تهیه کند زنگ زدند که از لشکر نان بیاورند
◇ البته از امکانات لشکر هیچ وقت استفاده نمیکردند ولی چون مجبور بودیم این کار را کردند.
🔻 نان را که آوردند مهدی پنج، شش تا برداشت و آورد بالا با تأکید گفت که تو حق نداری از این نان استفاده کنی چون که اینها را مردم برای رزمندگان اسلام ارسال کردهاند.
◇ مهدی تاکید داشت که چون تو رزمنده نیستی پس حق خوردن از این نانها را نداری، من هم مجبور شدم از خرده نانهایی که قبلاً در سفر مانده بود استفاده کنم.
◇ البته این مراعات ایشان را میرساند نسبت به بیتالمال والا خدای ناکرده سوء برداشت نشود.
#شهید_مهدی_باکری
@mahman11
برادران!
فرماندهی اصلی ما ؛
خدا و امام زمان (عج) است
اصل آنها هستند و ما موقت هستیم
وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس
و اطاعت از فرماندهی است...
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر31عاشورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahman11
برادران!
فرماندهی اصلی ما ؛
خدا و امام زمان (عج) است
اصل آنها هستند و ما موقت هستیم
وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس
و اطاعت از فرماندهی است...
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر31عاشورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@mahman11