eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
11.2هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
8.2هزار ویدیو
276 فایل
🔮 بالاتر از نگاه منی آه #ماه_من دستم نمی‌رسد به بلندای چیدنت ای #شهید ...🌷کاش باتو همراه شوم دمی...لحظه ای ✔️گروه مرتبط با کانال👇🏻😌 http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 تبلیغات،تبادل 👈🏻 @tablighat_mahman11 خادم الشهدا 👈🏻 @zsn2y00
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خامنه ای(حفظه الله): ما به مدت هشت سال از حیثیت، ناموس، دین، تمامیت ارضی، مردم، انقلاب، حکومت، نظام اسلامی و قرآن دفاع کردیم و چنین دفاعی،مقدس است. #هفته_دفاع_مقدس🌹
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙مداحی خاطره‌انگیز مرحوم حاج در جبهه ▪️حاج «بیوک آسایش» مداحی که زیر تابوت فرزند شهیدش می‌خندید 👈حاج بیوک آسایش از مداحان و حسین‌چی‌های بزرگ تبریز بود که صدای سوزناک و ساده‌زیستی‌اش زبانزد بود، اما بزرگ‌ترها او را با یک خاطره یاد می‌کنند. او زیر تابوت فرزند ش.ه.ی.د.ش جای گریه، لبخند می‌زد و می‌گفت: خدایا! این قربانی را از من قبول کن. 👈مرحوم حاج بیوک آسایش، از کودکی در مراسم مذهبی و محرم و صفر و هیأت‌ها مداحی و نوحه‌خوانی می‌کرد و نوای سوزناک او در فضا عطرآگین می‌شد. آسایش، یکی از بزرگان عرصه مداحی تبریز بود که سال‌ها خادمی دستگاه اباعبدالله را کرد و نوحه‌هایش در رسای سیدالشهدا (ع) خاطرات زیادی را برای علاقه‌مندانش رقم زده بود. 🌺روحش شاد و یادش گرامی🌺 🌷 🍃 @mahman11
✌️😍 حرکتی زیبا از مادران یزدی درآغاز رژه کالسکه بچه‌ها در مراسم دیروز رژه نیروهای مسلح در با شعار جهاد 🌹 👶🏻👧🏻👦🏻🧒🏻 👤 پوربافرانی @mahman11
❤️تصويری از رهبر معظم انقلاب در دوران دفاع مقدس @mahman11
در قاموس شما حرف اول را می‌زند نه و ... سایز لباس خاڪی‌ ات گـواهِ حـرف من اسـت و نگاهــی که شایــد هرگز نتوانم تفسیرش کنم امـا سربند اتمـام حجـت تـو با مـن است ... @mahman11
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 جهان هرگز باور نداشت، که این‌چنین روزهایی را ببیند... @mahman11
2.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | بغض پدر شهید هویزه 🔸 در فیلم پیش رو که اسفند 1360در آستانه عملیات فتح‌المبین، در منطقه عمومی غرب رودخانه کرخه، حوالی رقابیه توسط مرحوم محمود اصفهانی (باهنر) ضبط شده، جمعی از رزمندگان لشکر ۸ نجف و جهاد سازندگی سمنان نشان داده می‌شوند. 🔸 بخشی از این فیلم به مصاحبه با رزمنده‌ای میان‌سال اختصاص دارد که خود را حاج «ابوطالب قزوینی» با هجده ماه سابقه حضور در جبهه معرفی می‌کند. او با حالتی بغض‌آلود می‌گوید که پسر بیست ساله پاسدارش (به نام خالق یا نامی بر همین وزن) در شهید شده است. 🔸 در حماسه ۱۶ دی ۵۹ شهدای هویزه با محوریت شهید حسین علم‌الهدی، تعدادی از نیرو‌های لشکر ۱۶ زرهی قزوین هم به شهادت می‌رسند. احتمال دارد شهید مورد اشاره، جزو همین شهدا یا دیگر گروه های حاضر در عملیات بزرگ نصر باشد. @mahman11
📌 وقتی که ورقه های امتحانی شهید شدند 🔹️ مقطع سوم راهنمایی که آن موقع می‌گفتند سیکل درس می‌خواندم. ◇ قرار شد همراه تعداد دیگری از رزمندگان امتحان بدهیم امتحان به اصطلاح امروز دانشجویان به صورت «اُپِن بُوک» به معنی اجرای آزمون جزوه باز بود. ◇ البته جبهه معلم نداشت و بچه های قدیمی و کلاس بالایی در سنگرها برای سال پائینی ها کلاس درس می‌گذاشتند ◇ خلاصه با این سلیقه های مختلف تدریس و معلم های جورواجور ، امتحان را دادیم و ورقه ها را جمع کردند و بردند . ◇ موقعی که می خواستند ورقه ها را به پشت جبهه به مدرسه ای در اهواز منتقل نمایند، یک خمپاره روی ماشین حامل ورقه ها اصابت می‌کند و ورقه ها آتش می گیرند . ◇ وقتی برای گرفتن نتیجه به مدرسه مراجعه کردیم ، گفتند ورقه های شما همگی شهید شده اند و همانجا امتحان دیگری از ما گرفته شد. @mahman11
💔 نمے‌شناسمِ‌تـان امّـا... در این قاب تصــویر نگاه‌تـان خیلـے آشناست اینقدر کہ دلتنـگ‌تان مے‌شوم😔 کاش شرمنـده نگاه آشنایتـان نباشم😭 @mahman11
🕊 آخرین‌باری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت، نیمه‌شب با صدای ناله‌اش از خواب پریدم رفتم پشت در اتاقش سرگذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه میکرد می‌گفت: خدایا اگرشهادت را نصیبم کردی می‌خواهم مثل مولایم امام حسین علیه السلام سر نداشته باشم مثل حضرت عباس علیه السلام بی‌دست شهید شوم. دعایش مستجاب شد و یکجا سر و دستش را داد. 🌷 📎 به روایت پدر شهید @mahman11
9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 در ؛ یادی کنیم از 🌹 🔰مداحی زیبا و حزن انگیز "حاج حسین سازور" در بیان اوصاف پادگان دوکوهه و خاطرات رزمندگان و شهدایی که پیش از عملیات ها، چندی را در این مکان مقدس می گذراندند... دوران @mahman11
📌 وقتی که ورقه های امتحانی شهید شدند 🔹️ مقطع سوم راهنمایی که آن موقع می‌گفتند سیکل درس می‌خواندم. ◇ قرار شد همراه تعداد دیگری از رزمندگان امتحان بدهیم امتحان به اصطلاح امروز دانشجویان به صورت «اُپِن بُوک» به معنی اجرای آزمون جزوه باز بود. ◇ البته جبهه معلم نداشت و بچه های قدیمی و کلاس بالایی در سنگرها برای سال پائینی ها کلاس درس می‌گذاشتند ◇ خلاصه با این سلیقه های مختلف تدریس و معلم های جورواجور ، امتحان را دادیم و ورقه ها را جمع کردند و بردند . ◇ موقعی که می خواستند ورقه ها را به پشت جبهه به مدرسه ای در اهواز منتقل نمایند، یک خمپاره روی ماشین حامل ورقه ها اصابت می‌کند و ورقه ها آتش می گیرند . ◇ وقتی برای گرفتن نتیجه به مدرسه مراجعه کردیم ، گفتند ورقه های شما همگی شهید شده اند و همانجا امتحان دیگری از ما گرفته شد. @mahman11