eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.5هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
7.4هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀خواب داریم تا خواب ✨کجا دنبال مفهومی برای ایثار می‌گردی؟ که من این واژه را تابی نهایت معنا می‌کنم هرروز... شهادت آرزومه🌷⃟💚🕊⃟🖤
🌸🍃 ✨؛ احترام به زن! حجابی که در اسلام عرض کردم زن سرش را بپوشاند، تنش را بپوشاند، دست و صورتش باز باشد، بیاید بیرون؛ این حجاب را هم اسلام به عنوان احترام به زن مقرر کرده است. صریح قرآن این است. اصلا صریح دین ما این است. 📚موقعیت زن از نظر اسلام، ص128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴: معلم نمونه🌴 🌸راوی:عباس هادی ابراهيم می‌گفت: اگر قرار اســت انقلاب پايدار بماند و نسل‌هاي بعدي هم انقلابي باشند. بايد در مــدارس فعاليت کنيم، چرا كه آينده مملکت به كســاني ســپرده ميشودکه شرايط دوران طاغوت را حس نكرده‌اند! وقتي ميديد اشــخاصي که اصلاً انقلابي نيســتند، به عنوان معلم به مدرسه ميروند خيلي ناراحت ميشد. ميگفــت: بهترين و زبده‌ترين نيروهاي انقلابي بايد در مدارس و خصوصاً دبيرستان‌ها باشند! براي همين، کاري کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاري پر دردسر رفت، با حقوقي کمتر! امــا به تنها چيــزي که فکر نميکرد ماديات بود. ميگفــت: روزي را خدا ميرساند. برکت پول مهم است. کاري هم که براي خدا باشد برکت دارد. به هر حال براي تدريس در دو مدرســه مشــغول به کار شــد. دبير ورزش دبيرســتان ابوريحان(منطقه14) ومعلــم عربي در يکي از مــدارس راهنمائي محروم (منطقه 15) تهران. تدريس عربي ابراهيم زياد طولانی نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه راهنمائي نرفت! حتی نمی‌گفت که چرا به آن مدرسه نميرود! يک روز مدير مدرسه راهنمائي پيش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادر آقاي هادي هستيد با ايشان صحبت کنيد که برگردد مدرسه! گفتم: مگه چي شده؟! کمي مکث کرد و گفت: حقيقتش، آقا ابراهيم از جيب خودش پول ميداد به يکي از شاگردها تا هر روز زنگ اول براي کلاس نان و پنير بگيرد! آقاي هادي نظرش اين بود که اين‌ها بچه‌هاي منطقه محروم هســتند. اکثراً سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس را نميفهمد. مدير ادامه داد: من با آقاي هادي برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ريختي، در صورتي که هيچ مشکلي براي نظم مدرسه پيش نيامده بود. بعد هم سر ايشان داد زدم و گفتم: ديگه حق نداري اين‌جا از اين کارها را بکني. آقاي هادي از پيش ما رفت. بقيه ساعت‌هايش را در مدرسه ديگري پرکرد. حاال همه بچه‌ها و اوليا از من خواستند که ايشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدريس ايشان تعريف ميکنند. ايشان در همين مدت كم، براي بسياري از دانش آموزان بی‌بضاعت و يتيم مدرسه، وسائل تهيه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم. با ابراهيم صحبت کردم. حرف‌هاي مدير مدرسه را به او گفتم. اما فايده‌اي نداشت. وقتش را جاي ديگري پر کرده بود. ابراهيم در دبيرستان ابوريحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمي براي اخلاق و رفتار بچه‌ها بود. دانش‌آموزان هم که از پهلوانی‌ها و قهرمانی‌هاي معلم خودشان شنيده بودند شيفته او بودند. در آن زمان كه اكثر بچه‌هاي انقلابي به ظاهرشان اهميت نميدادند ابراهيم با ظاهري آراسته و كت وشلوار به مدرسه می‌آمد. چهره زيبا و نوراني، کلامي گيرا و رفتاري صحيح، از او معلمي کامل ساخته بود.
در کلاس‌داری بســيار قوی بود، به موقع می‌خنديد. به موقع جذبه داشت. زنگ‌هاي تفريح را به حياط مدرسه می‌آمد. اکثر ‌در كنارآقاي هادی جمع می‌شدند. اولين نفر به مدرسه می‌آمد و آخرين نفر خارج می‌شد و هميشه در اطرافش پر از دانش‌‌آموز بود. در آن زمان که جريانات سیاسی فعال شده بودند، ابراهيم بهترين محل را براي خدمت به انقلاب انتخاب کرد. فرامــوش نميكنم، تعدادی از بچه‌ها تحت تاثير گروه‌های سیاسی قرار گرفته بودند. يك شب آن‌ها را به مسجد دعوت كرد. با حضور چند تن از دوســتان انقلابی و مســلط به مســائل، جلسه پرسش و پاســخ راه انداخت. آن شب همه سئوالات بچه‌ها جواب داده شد. وقتي جلسه آن شب به پايان رسيد ساعت دو نيمه شب بود! ســال تحصيلي 58-59 آقــاي هادي به عنوان دبير نمونه انتخاب شــد. هر چند سال اول و آخر تدريس او بود. اول مهر 59 حكم اســتخدامي ابراهيم برای منطقــه 12 آموزش و پرورش تهران صادر شد، اما به خاطر شرايط جنگ ديگر نتوانست به سر کلاس برود. درآن سال مشغوليت‌هاي ابراهيم بسيار زياد بود؛ تدريس در مدرسه، فعاليت در کميته، ورزش باســتاني و كشتي، مسجد و مداحی در هيئت و حضور در بسیاری از برنامه‌هاي انقلابی و...که براي انجام هر كدام از آن‌ها به چند نفر احتياج است! 📚 کتاب سلام بر ابراهیم۱
یا صاحب الزمان (عج) ❤️ 💫 سرمان را به تو دادیم که سامان بدهی 🌾 درد‌ها را به تو گفتیم، که درمان بدهی 💫 جانمان برکف دست است،فقط لب‌تر کن 🌾 گوشمان را به تو دادیم که فرمان بدهی 💫 ما دعای فرجت را همه دم می‌خوانیم 🌾 ما همه منتظر آمدنت می‌مانیم ❤️🌿 ارواحنا له الفداه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤚 ❣ ❤️ 🌿دوباره صبح شد و طلوع دوباره ی زندگی از نو... دست به سینه بذاریم و امروزمان را با سلام به ولی نعمتمان آغاز کنیم ❤️🌱 (عج)
👌🌿صدای شهیدان را بشنویم... نطق شهداء بعد از شهید شدن باز میشود و با مردم حرف می زنند
✍️دست نوشته ✨ بر سر مزارش: 👇 « هیـچ بدنی درمقـابل آنچہ روح اراده آن را می کند ناتوان نیست، الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐مراسم تشییع و تدفین دو شهید گمنام دفاع مقدس ⏰چهارشنبه ١۵ تیرماه ١۴٠١ از ساعت ٩ صبح 📍مسیر تشییع از وزارت ورزش و جوانان تا مجموعه فرهنگی ورزشی انقلاب
✳️ نصف، نصف! 🔻 مهربانی و دلسوزی شاید بسیار قوی‌تر از شجاعت و جسارت او بود. حسین، برادرش می‌گوید: پدرم دو تا دفتر چهل برگ برای ما دو نفر می‌خرید. قاسم دفتر خودش را ده برگ، ده برگ به دانش‌آموزانی می‌داد که پول خرید دفتر نداشتند و دفتر چهل‌برگ مرا نصف می‌کرد و با هم استفاده می‌کردیم. مداد خود را از وسط می‌برید و نصف آن را به دانش‌آموز هم‌کلاسی بی‌بضاعت می‌داد. حاج قاسم نصف غذایش را می‌خورد و نصف آن را برای هم‌کلاسی فقیرش می‌برد. 👤 راوی: محمدرضا حسنی سعدی، دوست و همرزم سردار 📚 برگرفته از کتاب «هزار و دوازدهمین نفر» 📖 ص ۲۲ ❤️
🔴 : ♦️باید به سال ۵۵-۵۶ باز گردید و جنایت‌های هویدا را ببینید.هویدا در تمامی جنایت‌های ساواک دست داشته است. شما معنای جنایت را نمی‌توانید بفهمید مگر اینکه به آن دچار شده باشید. این شعر یادتان باشد، «به دریا رفته می‌داند مصیبت‌های طوفان را.» ♦️آب در ۱۰۰ درجه به نقطه جوش می‌رسد و دمای سیگار ۴۰۰ درجه سانتی گراد است. بدن من پر از جای سیگار است، هنوز سیاهی برخورد سیگار بر بدنم پاک نشده است. وقتی سیگار روی بدن من روشن می‌کردند و صدایی بدتر از حیوان از من خارج می‌شد. ♦️افرادی که از شاه و هویدا دفاع می‌کنند این چیز‌ها را ندیدند و اظهار نظر می‌کنند. «آپولو» را ندیده اند. ظرف یا استوانه مسی بزرگ روی سر می‌انداختند و با چوب یا آهن به آن می‌زدند، بطوری که صدایی شبیه انفجار بمب اتم در گوش شما طنین افکن می‌شد! ♦️آقایانی که امروز از عملکرد رژیم گذشته دفاع می‌کنند به پنکه بسته نشده اند تا ۱۰-۱۵ روز ادرارشان دست خودشان نباشد. ۶ ماه شما را حمام نبرند تا بدنتان بوی عفونت و نجاست بگیرد. روزی هر چقدر ناله کردم که اسهال گرفته ام و نمی‌توانم خودم را نگه دارم اجازه ندادند به دستشویی بروم در کاسه‌ای مدفوع و ادرار کردم. نیم ساعت بعد در همان کاسه غذا خوردم...! ✍🏻 (خاطراتی از زبان فرزند شهید غفاری)
◽️۱۴تیر ماه سالروز آغاز یکی از طولانی ترین گروگان گیری های قرن حاضر و اسارت مظلومانه دیپلمات های جمهوری اسلامی ایران : سردار رشید سپاه اسلام، (وابسته نظامی جمهوری اسلامی ایران در لبنان) (کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان) (عکاس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی) و (کارمند سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت) به دست عوامل شبه نظامی وابسته به رژیم صهیونیستی، در ۴۰ کیلومتری شمال بیروت، هنگام عزیمت از بعلبک به سفارت جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۱ ه.ش.)
🔹در چهاردهم تیر ۱۳۶۱ برابر با چهارم ژوئیه ۱۹۸۲، خودرو چهار دیپلمات ایرانی به نام‌های «سید محسن موسوی»، «حاج احمد متوسلیان»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» که در حمایت پلیس دیپلماتیک قرار داشت، برخلاف ضوابط و کنوانسیون‌های بین‌المللی، توسط مزدوران مسلح تحت امر رژیم صهیونیستی در منطقه «برباره» لبنان متوقف شد و دیپلمات‌های گرانقدر ما ربوده شدند. ♦️اکنون در سی و نهمین سالگرد این جنایت که به دست عوامل تروریست وابسته به رژیم صهیونیستی رخ داد، خانواده این عزیزان با تحمل دردها و رنج‌های فراوان، همچنان امیدوار به آزادی و چشم به راه بازگشت عزیزان خود هستند. جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است، شواهد و مستنداتی وجود دارد مبنی بر اینکه دیپلمات‌های ایرانی مذکور پس از توقیف غیرقانونی، به نیروهای اشغالگر تحویل داده شده و متعاقباً به زندان‌های رژیم صهیونیستی منتقل شده‌اند. 🔹از زمان وقوع این حادثه تروریستی، جمهوری اسلامی ایران با توجه به ابعاد انسانی، حقوقی و سیاسی آن، اقدامات گسترده‌ای انجام داده و پیگیری این مساله را از سوی نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای در دستور کار قرار داده است. ♦️با توجه به اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال ۱۳۶۱، مسئولیت سیاسی و حقوقی ربایش دیپلمات‌ها و این اقدام تروریستی، متوجه رژیم صهیونیستی و حامیان تروریست پرور این رژیم بوده و متاسفانه پاسخگو نبودن رژیم صهیونیستی سبب شده روند کشف حقایق و ابعاد این حادثه بسیار کند شود.
قسمت‌هایی از آخرین سخنرانی حاج احمد متوسلیان: (صبح روز ۲۸ خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در میدان صبحگاه پادگان زبدانی سوریه) 🌷 آمریکا آرام نمی نشیند و هر روز توطئه ای جدیدتر و خدعه آمیزتر از قبل را بر ملت های مسلمان تحمیل می نماید. غافل از آنکه تا در اقصی نقاط جهان گوینده "لا اله الا الله" است، همانجا نیز مرز اسلامی ماست. 🌷 برادر ها! تمامی مردم لبنان شما را مرجع و ملجأ خود می‌دانند و معتقدند که فقط شما می توانید آنها را نجات دهید. 🌷 با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیات مان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست بسم الله هرکس با ما نیست خداحافظ! 🌷 بگذار بوقهای تبلیغاتی رسانه های صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمده‌اید. ما ثابت میکنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین های مقدس اسلامی ازدست امپریالیزم آمریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود. 🌷 روزی را نزدیک خواهیم کرد که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان به جای گلوله پاسدار بیرون بیاید. 🌷 باشد آنجایى به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیست‏‌ها به جهانیان ثابت کنیم که ما به اتکا به سلاح ایمان‏مان مى‏‌جنگیم؛ نه به اتکاى هواپیما، نه با موشک‏‌هاى سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگ‏‌افزارهاى مادى‏‌مان، ان‏شاءالله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 رمز ماندگاری احمد متوسلیان! 🎬 برشی از روایتگری حاج مجتبی عسگری ( همرزم حاج احمد متوسلیان ) در بزرگترین گلزار شهدای جهان 🗓 ۵شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۰ ، قطعه ۴۰
سردار رشید سپاه اسلام و دیپلمات جاویدالاثر 🌺، حاج یزدی فرزند مرحوم حاج میرزااحمد 🗓ولادت : طبق شناسنامه ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ واقعی ۱ بهمن ۱۳۳۱ (تهران، محله امامزاده اسماعیل) 👈دیپلم فنی از هنرستان صنعتی تهران 👈دانشجوی رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه علم و صنعت ایران 👈از مبارزان و زندانیان سیاسی دوران ستمشاهی 👈رابط و هماهنگ کننده قیام های مردمی در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در جنوب تهران 👈از اولین افراد مبارز علیه ضدانقلاب داخلی در کردستان 👈از همرزمان سردار شهید و سردار شهید 👈دارای نقش محوری در آزادسازی و پاکسازی محور کرمانشاه-پاوه و شهرهای بوکان، سقز، بانه، سنندج و مریوان از ضدانقلاب داخلی 👈فرمانده سپاه پاوه 👈فرمانده سپاه مریوان 👈از فرماندهان شاخص در دفاع علیه تجاوز ارتش بعثی عراق در جنگ تحمیلی 👈مؤسس و اولین فرمانده تیپ (لشکر) ۲۷ محمد رسول‌الله (صلوات الله علیه) در دفاع مقدس 👈فرمانده قوات محمد رسول الله (ص) در سوریه 👈وابسته نظامی جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 در لبنان 🗓اسارت : ۱۴ تیر ۱۳۶۱ 📌لبنان، به دست حزب كتائب، گروه شبه نظامی فالانژها، قواة اللبنانی (نیروهای سمیر جعجع) 👈تحویل به رژیم صهیونیستی 📌یادمان : مرز جنوب لبنان با فلسطین اشغالی
27.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🔴 بمناسبت چهلمين سال از ربوده شدن دیپلمات‌های ایرانی در لبنان 🌿✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✨🤲ما منتظريم ما منتظریم که آقای إن شاءالله بیاید؛نگویید شهید،ما که خبر نداریم از شهادت ایشان.خداوند إن شاءالله که فرزند شما را،هر جا که هست،هر جور که هست،مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد. ما که آرزو میکنیم إن شاءالله خداوند این جوان مومن و صالح را برگرداند. «مقام معظم رهبری » ۷۵/۹/۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅✨مبین قرآن به خدا قسم هیچ کس باطن قرآن را برای شما روشن نمی کند و تفسیرش را برایتان آشکار نمی نماید مگر کسی که اکنون دستش را گرفته و او را به سوی خود بالا می آورم،بازویش را بلند می کنم و به شما اعلام می دارم که :«هر که من مولا و صاحب اختیار او هستم ،این علی مولا و صاحب اختیار اوست» 🌱بخشی از فراز ۳خطبه 🌱 🌹💫13روز تا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 سبک زندگی شهدا 🔻 توي يکي از مأموريت هاي شناسايي اش در کردستان، يکي از نیروهای ضد انقلاب را اسير کرده بود. چند ساعت که راه مي آيند، هوا تاريک مي شود. تا مقر نيروهاي خودي فاصله زياد بوده است. ابراهيم جاي امني را پيدا مي کند. تصميم مي گيرد شب را آن جا استراحت کند و صبح دوباره بزند به راه. دست و پاي آن اسير را مي بندد و مي خوابد. نيمه هاي شب از خواب بلند مي شود. وضو مي گيرد و مشغول خواندن نماز شب مي شود. صبح آن اسير، مي گويد: «حال و هواي ديشبت، و آن گريه هاي سر نمازت، من را زير و رو کرد؛ راستش را بخواهي، من اصلاً فکر نمي کردم، شماها اين قدر روح لطيفي داشته باشيد.» چند روز بعد، آن اسير پيش بروجردي توبه کرده بود؛ همان روز هم رفته بود جزء نیروهای مردمی. 🌷
📒از طرف بنیاد شهید دفترچه بیمه درمانی داده بودند. تاریخ دفترچه ام تمام شده بود که بردم عوضش کنم. دفترچه دست نخورده بود.  🧔🏻مسئول تعویض با تعجب نگاه کرد و گفت : در اینجا که هیچ چیز ننوشته ای؟ گفتم : سواد ندارم   گفت : تو سواد نداری، دکتر چطور؟  گفتم : دکتر من در قبرستان است خط هم نمی نویسد. ‼️بنده خدا فکر کرد از مردن حرف می زنم. فکر کرد دوست دارم بمیرم. گفت : خدا نکند پدرجان اِن شاءالله صد سال عمر کنی، این چه حرفهایی است که می زنی؟ 😊گفتم : من که از مردن حرف نمی زنم، گفتم دکترم در قبرستان است، وقتی مریض می شوم می روم آنجا و پسرم علی شفایم می دهد... ✨علی واقعاً چنین قدرتی داشت... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا