eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
9.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی با صلوات آزاد»
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺هرگاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید ، آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند.🌺 🌹سردار شهید مهدی زین الدین🌹 🌷فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️تنگ است دلم برای حرمت 🕌ای جان دو عالم به فدای حرمت آواره و دلتنگ و هوایی کرده 🕌ما را شب جمعه ای،هوای حرمت السَّلامُ علیک یٰا اباعَبْدِاللّٰه الْحُسَیْنِ بار دیگر آمدم پشت درت راهم بده در زدم گفتم رسیده نوکرت راهم بده دست خالی آمدم رو برنگردان از گدا آرزو دارم بمانم در برت راهم بده من شکستم زیر بار معصیت شرمنده ام سر به زیر آقا میایم محضرت راهم بده خاطرت آزرده شد از دست اعمال بدم گرچه بودم دائما درد سرت راهم بده مانده ام بی سرپناه و التماست میکنم امشب آقا جانِ زهرا مادرت راهم بده دوست دارم من هم آخر در رکابت جان دهم منجیِ عالم بیا در لشکرت راهم بده همسفر کن با خودت یک شب مرا تا کربلا گوشه ای در صحن جدّ اطهرت راهم بده شب جمعه ‌ای دیگر از راه رسید و معلوم نیست که آیا ما شب جمعه بعدی هستیم یا نه؟ چقدر دلمان میخواست که کربلا باشیم و از نزدیک به مولایمان عرض ادب کنیم و بگوییم : السلام علیک یا اباعبدالله الحسین،😭 حضرت مهدی علیه السلام می فرمایند: آري زيارت حسين علیه السلام در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قيامت خواهد بود. بحار الانوار ، جلد 53 ، صفحه 315 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید مهدی زین الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. 💠شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢یک روز بهش گفتم، پسر تو دانش آموز هستی ، درست نیست بری جبهه ،درستو بخون ، برگشت گفت:« طاقت ندارم نامحرم دست به من بزنه.»... برای کارگری رفتم سرزمین برگشتم دیدم سبحان نیست ، گفتم سبحان کجا رفت ،گفتن رفت . . 🚩 سبحان جنت صادقی( )_ ۱۳۶۵ ام الرصاص_سن سال. @mahman11
💢 چه گل هایی که تو پرپر نشدند... . ▪️ ابراهیم برزو ( اهل روستای فیروزکنده ) : ۱۳۶۵/۱۱/۱۲ ... @mahman11
💢 . ▪️سردار شهید صفر روحی (مسئول طرح خودکفایی لشکر ویژه ۲۵ کربلا)، متولد ۱۳۳۷ قائم شهر مازندران.دیپا پس از دريافت مدرك ديپلم، در سه رشته علوم پزشكي، داروسازي و كشاورزي قبول شد ولي به خاطر اينكه دو رشته علوم پزشكي و داروسازي متعلق به ارتش شاهنشاه بود به تحصيل در رشته كشاورزي پرداخت، اما بعد از مدتی به دليل انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه‌ها از تحصيل دور ماند.يك بار مورد ترور ناموفق منافقين قرار گرفت. در سن 21 سالگي ازدواج كرد. بعد از 7 سال دوري از دانشگاه به اصرار همسرش به ادامه تحصيل در شهر مشهد پرداخت. . ▪️وقتي امام (ره) دستور فرمودند كه دانشجويان به جبهه بروند، درس و دانشگاه را رها كرد و عازم مناطق جنگي شد. در آن زمان حدود 8 ماه در جبهه بود و درعمليات‌هاي والفجر 4 و 6 و كربلاي 4 و 5 شركت كرد. در آخرين عمليات يعني عمليات كربلاي 5 بود كه به عنوان مسئول طرح خودكفايي لشكر 25 كربلا منصوب گرديد و آن طور كه همرزمانش مي‌گفتند به كشت برخي محصولات پرداخت و تا 3 روز قبل از شهادتش مشغول برداشت آنها بود و جالب است كه همان محصولات براي تمام سال لشكر كفايت مي‌كرد. سرانجام این سردار سرافراز اسلام در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه ( کانال پرورش ماهی) بشهادت رسید. @mahman11
💢خدایا منو ببر پیش رفقام... دیگه بدرد این دنیا نمی‌خورم.... @mahman11
💢 شلمچه و ساکنانش چقدر بوی خدا می‌دادند... @mahman11
💢 وَ او که عزیز همه ی دل های عاشق و شهدا بود آمد وَ چه خوش آمد ...🇮🇷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱:۲۰ تو دستت عقیقه ...❤️‍🩹💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❤️❤️ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"رمان 💞 صدرا ادامه داد: چند تا مورد خوب اومدن برای خواستگاری که من بخاطر تو دست به سرشون کردم. تصمیمت چیه؟ اگه میخوای، بسم الله. اگر هم نه، بگو که با سیدمحمد صحبت کنم که خواستگارها رو ببینه و اونوقت هر چی خیره! احسان بلند شد. دستانش مشت شده و صورتش کبود بود: فردا میرم دفتر امیر، تا راجع به خواستگاری صحبت کنیم. قرار خواستگاری رو بذارید. از خانه بیرون زد. دلش میخواست کمی قدم بزند اما بیشتر از همه دلش برای قرآن یادگاری ارمیا تنگ بود. خود را به واحدش رساند و وارد شد. در را تازه بسته بود که در واحد بغلی باز شد. صدای آرام زینب سادات را شنید و گامهایی که روی پله برداشته شد. زینب سادات: کجا میری ایلیا؟ ایلیا: صدای داد و فریاد مهدی بود. برم ببینم چی شده خب. زینب سادات پر حرص گفت: مگه فوضولی؟ ایلیا دیگر جواب نداد و رفت. در بسته شد. احسان همانجا نشست. شاید گاهی ما نیاز به تلنگر داریم تا از قافله عقب نمانیم و این تلنگر برای احسان شبیه به مشتی بود که ناغافل خورد... مقابل پدرش نشست. حرفهایش را بالا و پایین کرد: خیلی برای مقدمه چینی فکر کردم. اما دیدم فایده نداره. ما نه اونقدر صمیمی هستیم که حرف نگفته هم رو بفهمیم، نه اونقدر غریبه که مقدمه چینی لازم باشه. میخوام ازدواج کنم و اومدم که یک بار هم شده برام پدری کنید. شنیدم شیدا هم ایران هست. فردا شب قرار خواستگاری گذاشتیم. امیر به صندلی اش تکیه داد: مبارکه! باید با آزاده هماهنگ کنم که کاری نداشته باشه. با اینکه در شرایط خوبی نیست اما حتما سعی میکنیم بیایم. احسان اخم کرد: اونم میخوای بیاری؟ امیر روی میز خم شد و آرنجش را به آن تکیه داد و با اخم گفت: اون نه و آزاده! و البته که میاد. من بدون آزاده جایی نمیرم. حالا کی هست عروس من؟ احسان مردد گفت: زینب سادات. دختر آیه خانم، دوست رهایی. امیر خشمگین ایستاد و صندلی اش با شتاب عقب رفت: چی؟ دیوانه شدی؟ میفهمی چی میگی؟ اون صدرای احمق مغزتو شستشو داده! دیوانه شدی! من هیچ وقت به خواستگاری اون نمیرم! شیدا هم نمیاد! تو عقل نداری؟ ازدواج باید چیزی به تو اضافه کنه احمق! توی این ازدواج چی به دست میاری؟ جز مثل صدرا پشت پا زدن به خانواده ات؟ جز عقب افتادگی و مسخره شدن؟ احسان هم ایستاد: تجددتون برای خودتون! من به عقب افتادگی علاقه دارم. به زنی که زنانه باشه و زنیت بلد باشه. به مردی که غیرت داشته باشه. به خونه گرم و پر محبت. به اینکه خونه من گرم باشه مثل خونه همون صدرایی که مسخره میکنی! میدونی مهدی شب به شب با پدرمادرش میشینه و از کارهای روزانه اش میگه؟ میدونی مشکلاتشون رو با هم حل میکنن؟ میدونی با هم غذا میخورن و با هم خونه تمیز میکنن و باهم میخندن؟ میدونی چقدر به هم وابسته هستن؟ میدونی خونه ای که مهمون میاد چه شکلیه؟ میدونی اونها خدایی دارن که هیچ وقت نمیذاره کم بیارن؟ هیچ وقت پدر نبودی! وگرنه زینب سادات بهترین انتخاب برای همسری هست. کفش آهنی پوشیدم برای به دست آوردنش و هرگز نمیذارم جلوم رو بگیرید 🌷"نویسنده:سنیه_منصوری " ادامه‌ دارد ... ‎‎‌‌‎‎@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸آه ، مرگ خونین من ! عزیز من ! زیبای من ! کجایی ؟ مشتاق دیدارت هستم... 🔹 وقتی بوسهٔ انفجارِ تو ، تمام وجود مرا در خود محو می‌کند ، دود می‌کند و می‌سوزاند چقدر این لحظه را دوست دارم آه ، چقدر این منظره زیباست .... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🍁
ای یوسف‌ گمگشتۀ‌ غایب‌ ز‌ نظرها جان‌ بر‌لب‌ عشاق‌ رسیدست‌ کجایی؟! باز‌ آی‌ و نظر‌ کن‌ به‌ منِ‌ خستۀ‌ بیمار جانم‌ به‌ فدایت‌ که طبیب‌ دل‌ مایی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا