eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.9هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
7.6هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روایت آخرین ساعات شهادت مهدی باکری از زبان شهید قتبرلو 🔷️‍ ‍ روایت سردار شهید محمد قنبرلو آخرین ساعات شهادت مهدی باکری: «دشمن تا روی سیل بند رسید و من به برادر باکری گفتم: به خاطر اسلام شما برگردید ، دیگر خواهش کردن من تا حد گریه رسیده بود که قبول کرد سکان دار تنها قایق باقی مانده که زخمی شده بود را به عقب ببرد ◇ رفت و سریع برگشت ،هرچه مدارک در جیب داشت را به داخل دجله انداخت ◇ با خوشحالی برادران را به مقاومت، دعا خواندن و سرودخوانی تشویق کرد. گاهی تکبیر می گفت، لحظاتی امام زمان(عج) را صدا می زد، انگار می دانست که شهید خواهد شد ◇ در یک لحظه ترکش کوچکی به بدنم اصابت کرد که او آمد و آر.پی.جی را از من گرفت ◇ هرکسی زخمی می شد را به داخل قایق می بردیم، آقا مهدی پی در پی تیراندازی می کرد که یک دفعه ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، با عجله او را برگردانده و در بغل گرفتم. ◇ دیدم که از پیشانی او خون بیرون می آید. هرچه او را صدا زدم ، فقط نگاهم می کرد. ◇ با قایق به همراه مهدی، سایر شهدا و زخمی ها به طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم ◇ دشمن قایق را زیر رگبار گرفت و با شلیک یک آر.پی.جی موتور قایق آتش گرفت،بنزین داخل قایق شد و آتش همه قایق را در برگرفت. ◇ ما که به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، در حالی که نمی توانستیم کاری انجام دهیم @mahman11
🌹جاذبه ها همیشه به سمت پایین نیستند،کافیست پیشانیت به خاک باشد.... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید علی قوچانی در سال ۱۳۴۲ در شهرستان اراک چشم به جهان گشود. وی شش سال بیشتر نداشت که به همراه خانواده از اراک به اصفهان نقل مکان کردند و در محله‌های مختلفی اجاره نشین بودند، وضعیت معیشتی مناسبی نداشتند، علی طعم سختی‌ها و مشقت‌ها را می‌چشید و آماده می‌شد تا در آینده سختی‌ها و ناملایمات زیادی را به جان بخرد. دوران نوجوانی او مقارن بود با ایام انقلاب، کم سن و سال بود اما بسیار پر تحرک ، چالاک ونترس، مثل بقیه مردم در تظاهرات شرکت کرده و اعلامیه‌های حضرت امام راپخش می‌کرد. چشیدن طعم محرومیت‌ها باعث شد که پس از انقلاب برای کمک به نقاط محروم سمیرم وبوئین و میاندشت عازم آن مناطق شود. درگیری‌های غرب کشور بالا گرفته بود، علی که حالاجوانی ۱۷-۱۶ ساله بود برای گذراندن دوره آموزش نظامی ثبت‌نام کرد، و بلا فاصله پس ازآموزش با گردان حضرت مسلم عازم دهگلان کردستان شد. هنوز غائله کردستان ادامه داشت که دشمن بعثی مرزهای کشور را آماج گلوله‌های خود قرار داد. ضرورت جنگ باعث شد بچه‌های گردان مسلم که همه اصفهانی بودند عازم دار خوئین وخط شیر شوند. علی سخن گوی گردان مسلم شده بود و سوالات و کنجکاوی‌های خود و دیگران رابه فرماندهان خط دارخوئین منتقل می‌کرد، همانجا بود که حسین خرازی جوانی را یافته بود که علاوه بر گذراندن دوره آموزش نظامی عمومی و تکاوری از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود، جوانی رشید با قامتی بلند و پر جذبه… @mahman11
خصوصیات و فضائل اخلاقی شهید علی قوچانی   شهید همیشه تجربیات خود را جمع‌آوری می‌کرد و می‌نوشت و آنها را به دیگران منتقل می‌کرد، حاج علی معتقد بود این تجربیاتی که ما کسب کردیم از خودمون نیست، ثمره‌ی خون شهداست که باید نسل‌های آینده منتقل شود. بچه‌های رزمنده کمتر خوابیدن حاج علی را دیده بودند، همیشه در تلاش و تکاپو بود و خودش را به کاری مشغول می‌کرد، بعضی شب‌ها وقتی همه می‌خوابیدند، بلند می‌شد و زباله‌ها را جمع می‌کرد وبه محل جمع‌آوری زباله‌ها می‌برد. در ایام نوروز که لباس برایش می‌خریدیم، نمی‌پوشید و می‌گفت: شاید بچه‌های فقیر و یتیم ببینید و آه بکشند، لباس‌های نو را می‌گذاشت و چند ماه بعد می‌پوشید. هر وقت مرخصی می‌آمد پیگیر کارهای جنگ و شناسایی منافقین و عوامل ضد انقلاب بود که در داخل شهرها فعالیت می‌کردند. با اینکه جنگ بود ولی از وضعیت شهر غافل نبود می‌گفت: وقتی به مرخصی می‌آییم نباید در خانه بنشینم، بچه‌های رزمنده راجمع کرده و گروه‌های امر به معروف و نهی از منکر راه انداخته بود. حاج علی به بیت المال خیلی اهمیت می‌داد، از طرف سپاه یک سفر به مشهد مقدس رفت ولی وقتی برگشت نصف هزینه‌ها را محاسبه کرد و پرداخت کرد. بچه‌های لشکر حاج علی را بارها با تن مجروح و عصا به دست در عملیات‌ها دیده بودند به او گفتند: ظاهرا زخمی شدن و درد کشیدن برایتان مهم نیست؟ می‌گفت:چرا! ولی صبر وتحمل مشکلات در راه خدا، در نظر وی محفوظ است و نیازی به آشکار کردن آن نیست، به قول خودش مجروحیت‌ها باعث سستی او نشد. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات مادر سردار جاویدالاثر شهید حاج علی قوچانی   پس از بازگشت از مکه از او پرسیدم از خدا چه خواستی؟ او در جواب گفت: پشت قبرستان بقیع که رفتم از خانم فاطمه زهرا  سلام‌الله‌علیها خواستم این دو متر زمینی که در این دنیای فانی به عنوان قبر برای همه قرار گرفته، شامل حال من نشود! چون نمی‌خواهم این دو متر زمین را هم اشغال کنم. او اصلا به دنیا وابستگی نداشت، حتی از این دنیا دل کنده بود و همین امر باعث رشد اندیشه‌ی او شد. علی فقط خدا را می‌دید، اهل ریا نبود، می‌خواست اگر کار خیری انجام می‌دهد، خالصانه فقط به دست خدا برسد. او از ده سالگی معلم خانه‌ی ما بود و من از حرف‌هایش بسیار لذت و استفاده لازم را می‌بردم. @mahman11
نقش سردار شهید قوچانی در دفاع مقدس سردار شهید قوچانی، مالک اشتر لشگر 14 امام حسین(ع) در دوران دفاع مقدس، اولین عملیاتی که سردار قوچانی 18 ساله در آن شرکت داشت، عملیات فرمانده‏ی کل قوا بود.در جبهه تکیه گاه خوبی برای رزمنده‌ها بود، شجاعت و جذبه اش دلگرمی خاصی به بچه ها می‌داد. وی در مدت شش سال حضور در جنگ تحمیلی در عملیات های ثامن الائمه ، طریق القدس،علی بن ابی طالب(ع) ، فتح المبین و بیت المقدس ، فرماندهی گروهان را بر عهده داشت یا فرماندهی گردان. در عملیات رمضان به عنوان فرمانده محور عملیاتی و فرمانده تیپ انتخاب شد و همچنان در عملیات محرم ، والفجر1 ، والفجر 2 و والفجر4 بر این مسئولیت بود . در عملیات خیبر در مرحله دوم در طلائیه به علت حساسیت منطقه و نقش کلیدی که این محور در کل عملیات داشت ، به دستور سردار خرازی ، ،قوچانی 20ساله به فرماندهی یک گردان خط شکن پیشتاز ، منصوب شد. @mahman11
  شهادت حاج علی قوچانی عملیات والفجر ۸ برنامه‌ریزی شده بود. قبل از عملیات برای بچه‌ها سخنرانی کرد، برادران توجه داشته باشید که در این عملیات باید با نهایت کوشش تا سرحد شهادت بجنگیم. من در عملیات‌های گسترده‌ای شرکت کرده‌ام ولی اکنون احساس آرامش عجیبی دارم و یقین دارم پیروزی از آن ماست. روز چهارم عملیات والفجر ۸ بود، همین که متوجه شد ظهر شده، رو به بچه‌ها کرد و گفت: وقت نماز است. یکی یکی نمازتان را بخوانید و از نماز غافل نشوید، انگار نمی‌خواست بچه‌ها نماز نخوانده شهید شوند. حملات شیمیایی و بمباران‌های دشمن بسیار شدید بود، حاج علی که مسئولیت محور را بر عهده داشت با کمک فرمانده گردان حضرت ابوالفضل ع به نیروها برای استقرار در موقعیت جدید کمک می‌کرد، او می‌خواست تا آخرین نفرات را به عقب برگرداند، همه جا را سرکشی کرد تا مطمئن شود کسی جا نمانده است، لحظاتی بعد تانک‌های دشمن آخرین نفری که قصد عقب نشینی از خط را داشت مورد هدف قرار دادند. او مردانه ایستاد، مشقت‌ها را تحمل کرد و روح و جسم خود را نثار دوست کرد و به آرامش ابدی و قرب الهی رسید. @mahman11
📜وصیتنامه شهید قوچانی هر موقع كه دلتان گرفت، براي سرور همه ما اباعبدالله الحسين (ع) گريه كنيد، مطلب در مورد همسرم است. او را در تصميم گيري آزاد بگذاريد، بگذاريد راه جديد خود را انتخاب كند، اگر فرزندم به دنيا آمد و پسر بود، كاري كنيد كه وقتي بزرگ شد ادامه دهنده راه من باشد. و اسمش را حسين بگذاريد. مادر و پدر عزيزم! امانتي كه به شما داده شده بود، به صاحب اصلي آن بازگردانيده شد، كسي كه چيزي را امانت مي گيرد موقع پس دادن هيچ گاه ناراحت نمي شود، مادرم! من شما را خيلي دوست داشتم، همچنين پدر، همسر، خواهر و برادرانم، شما تنها كساني بوديد كه به آنها علاقه داشتم، ولي مادر جان من خدا را بيشتر از شما دوست دارم، و براي همين است كه قريب شش سال از شما جدا شده ام. هر موقع كه دلتان گرفت، براي سرور همه ما اباعبدالله الحسين (ع) گريه كنيد، مطلب در مورد همسرم است. او را در تصميم گيري آزاد بگذاريد، بگذاريد راه جديد خود را انتخاب كند، اگر فرزندم به دنيا آمد و پسر بود، كاري كنيد كه وقتي بزرگ شد ادامه دهنده راه من باشد. و اسمش را حسين بگذاريد. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا