فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتم پست رو تحویل بگیرم ازش دیدم تیر خورده افتاده کف سنگر...
🎙#حاج_حسین_یکتا
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلام شهـید
🌱خدایا معیار سنجش اعمال ، خلوص است من میدانم اخلاصم کم است، اما اگر مخلص نیستم امیدوارم...
#شهیدمحمدرضا تورجی زاده
@mahman11
جان را سپردید و رفتید
عقیده تان این بود
از سر مَباد کم شودش
تارِ مویِ وطن ...
@mahman11
🌹در محضر شهیدان:
🔸از شما می خواهم ، به جان امام زمانمان مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) پشت ولایت را خالی نکنید.
گوش به امر رهبر انقلاب و دنباله رو ایشان،
هر چه امر می کنند بی چون و چرا بپذیرید،که والله سعادتتان در همین است.
🌷فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم احمد اعطایی..
@mahman11
🌹 این تصویر را قاب کنیم بالای سرمان ، در محل کار بگذاریم تا فراموش نکنیم ، میزی را که بر آن تکیه کرده ایم به برکت جانفشانی مردان میدان است.
🇮🇷 مردانی که رفتند تا راه گم نشود ، مردانی که رفتند تا معنی دیگری را از خدمت ارائه دهند 🌷
🌹🌺 یاد شهداء..
@mahman11
#خاطرات_شهید
●خیلی درس می خواند، هلاک می کرد خودش را. هربار که بهش می گفتم:
بسه دیگه. چرا این قدر خودت رو اذیت می کنی؟
●می گفت: اذیتی نیست. اولا خیلی هم کیف میده، ثانیا وظیفمونه. باید این قدر درس بخونیم که هیچ کس نتونه بگه بچه مسلمون ها بی سوادند.
#شهید_دکتر_محمدعلی_رهنمون 🌷
📎پ ن : برادر و خواهر محترمی که می گوئی ما دنبال شهادت هستیم و نمی خواهیم خیلی عمرمان را روی درس و علم آموزی بگذاریم، لطفا مشاهده کن این وصیت شهید را ، او دارد به تو نقشه راه می دهد
👈 خودت را از نظر علمی آن قدر قوی کن که دشمن به علم تو حسادت کند و به خاطر علمت تو را به شهادت برساند مثل شهدای هستهای.
@mahman11
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
به این میگن حق الناس، شهدایی که رفتند، خون و جان و پوست و گوشتشان را دادند، تا پوست، بدن، پا، دست برهنه و لخت دختری را نا محرمان نبینند.
حق الناس اینه، امر به معروف و نهی از منکر کنید که خون شهدا پای مال نشه...
@mahman11
سرلشگر خلبان شهید سید علیرضا یاسینی🌻
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
تاریخ ولادت: ۱۳۳۰/۱/۱۵
محل ولادت: آبادان
تاریخ شهادت: ۱۳۷۳/۱۰/۱۵
محل شهادت: اصفهان
نحوه شهادت: سوانح هواپیمایی
مزار: بهشت زهرا س
قـطعـه :۲۹ ردیـف :۱۲ شـماره :۱۷
@mahman11
🔰زندگینامه سرلشگر خلبان شهید سید علیرضا یاسینی
💐🍃شهید یاسینی در سال ۱۳۳۰ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. وی در سال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای اف-۳۳ برای تکمیل دوره تکمیلی به کشور آمریکا رفت.
پس از بازگشت به ایران با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری بوشهر مشغول خدمت شد.
یاسینی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از جمله خلبانانی بود که در عملیات ۱۴۰ فروندی در حمله به خاک عراق نقش مهمی ایفا کرد. وی به علت شایستگیهای نشانداده در ۱۰ اسفند ۱۳۷۲ به سمت رئیس ستاد و معاون هماهنگکننده نیروی هوایی ارتش ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت این سمت را بر عهده داشت.
شهید یاسینی مهارت خاصی در هدایت هواپیمای اف 4 داشت. در یکی از ماموریت ها هواپیمای وی در هنگام بازگشت از عملیاتی برون مرزی مورد تعقیب یک فروند میگ 23 عراقی قرار میگیرد که در اروندرود مورد اصابت موشک قرار میگیرد.
به محض برخورد، سیستم اجکت خلبان خود به خود فعال میشود و خلبان اجکت میکند ولی شهید سرلشکر یاسینی که به عنوان افسر کابین عقب در این پرواز بود، با مهارت خاصی هواپیما را درحالی که تقریبا سیستم هیدرولیک خود را از دست داده بود، در پایگاه ششم به زمین مینشاند.
🌹مسئولیتهای شهید یاسینی:
این شهید بزرگوار در طول دوران حیات خود بجز این که همواره به عنوان افسر خلبان کابین جلو اف 4 خدمت میکرد، مسئولیتهای فروانی هم داشت که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• فرمانده عملیات پایگاه سوم شکاری همدان
• فرمانده پایگاه های شکاری همدان و چابهار از سال های 1363 تا 1365
• افسر هماهنگ کننده آموزش خلبانان ایرانی در پاکستان در سال 1364
• فرمانده پایگاه ششم شکاری بوشهر در سال 1367
• مدیریت جنگ الکترونیک و معاون عملیاتی نهاجا (اواخر سال 1369)
• فرمانده منطقه هوایی شیراز در سال 1371
• معاون هماهنگ کننده و رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی از 1372/10/10 تا زمان شهادت
پروازهای متعدد جنگی او در نیمه دوم سال 1359 و نیمه اول سال 1360، دو سال ارشدیت برایش به ثبت رسانید و درجه نظامی اش از سروانی به سرگردی ارتقاء یافت.
همچنین شهید یاسینی 7 مورد تشویق در دستور، 5 مورد ارشدیت جمعی به مدت 60 ماه و اعطاء 2 مورد نشان درجه 2 فتح(از دست مقام معظم رهبری) در دوران حضور درخشانش در صحنه های سرنوشت ساز جنگ تحمیلی دریافت نمودند.
🥀🕊شهادت و پرواز ابدی:
در تاریخ ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ در ساعت ۶:۳۰ صبح هواپیمای جت استار حامل فرماندهان ارشد نیروی هوایی، (شهید منصور ستاری، شهید یاسینی و شهید مصطفی اردستانی) از تهران به سمت کیش پرواز کرد تا فرماندهان در جلسه شورای هماهنگی نیروی هوایی در کیش شرکت کنند.
بعداز ظهر قرار می شود که هواپیما قبل از عظیمت به تهران، در پایگاه هوایی اصفهان توقفی کوتاه نماید. بعد از بازدیدی کوتاه از این پایگاه، هواپیما در ساعت ۸:۳۰ شب آماده پرواز به سمت تهران می شود و پس از دقایقی هواپیما به پرواز درمیآید.
ناگهان در ساعت ۸:۴۲ شب از سوی خلبان اعلام می شود که به علت بازشدن پنجره کابین خلبان، هواپیما مجبور به فرود اضطراری می باشد. لحظاتی بعد هواپیما در حال گردش برای نشستن بر روی باند در 64 کیلومتری جنوب پایگاه اصفهان، سقوط می کند و چراغ زندگی سید علیرضا یاسینی برای همیشه خاموش می شود و او به درجه رفیع شهادت نائل می آید.
@mahman11
⭕️شهید یاسینی از نگاه مقام معظم رهبری:
💥شهید یاسینی مردی مومن بود پرتلاش بود صادق بود صمیمی بود
🌹🌿مقام معظم رهبری در مراسم این شهید بزرگوار در وصف او فرمودند:
فقدان بزرگی بود؛ نه فقط برای شما برای من هم این طور بود. ولی خب چاره ای نیست باید تحمل کرد. شهید یاسینی مردی مومن بود، پرتلاش بود، صادق بود، صمیمی بود و خود همینها موجب شده بود که به ایشان امیدوار باشم. در این حوادث سخت است که جوهر ما آشکار میشود و نیروها و توانایی های درونی ما آشکار میشود.
@mahman11
🔹فرازی از وصیتنامه شهید یاسینی🔹
🌷من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم.
🌷مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟
🌷اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم.
🌷به یقین اجر شما نیز که به تربیت فرزندان و امور خانه همت می گمارید و زمینه را برای حضور بیشتر ما در صحنه فراهم می کنید نزد خدا محفوظ خواهد بود.
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند فرماندهان/شهید سید علیرضا یاسینی
خلبان شهید🌹
#علیرضا_یاسینی🕊
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 7
🔰 نرگس خانم نگاهی به همسرش کرد و هر دو با نگاهی خوشحال کننده به آقای رحمتی گفتند چه قضیه ای رو خانم شما میدونه؟
گفت : شما برین ، کاریتون نباشه
🌀 حاج هادی و همسرش رفتن به آدرسی که آقای رحمتی داده بود، آخر یک کوچه بن بست ، سر کوچه یک مسجد قشنگ و زیبا داشت که بچه ها داشتن داخل حیاطش تنیس روی میز و فوتبال دستی بازی می کردن، هادی گفت اگه واقعا اینجا بتونیم خونه بگیریم عالی میشه، هم کنار مسجد هست، هم مسجدی که پر رونق هست و بچه ها هم داخلش فعالیت دارن
هیچ کدوم از خانه هایی که دیدیم تا الان، کنار مسجد نبودن
به آخر کوچه که رسیدن، مواجه شدن با یک خانه شیک و تمیز که طبقه دوم اون تازه ساخت بود ، زنگ طبقه بالا رو زدن، اما کسی در رو باز نکرد،
یه مرتبه نرگس خانم گفت هادی جان، فکر کنم طبقه بالا کسی ساکن نیست، چون پنجره ها اصلا پرده کشیده نیست ، زنگ طبقه پایین رو بزن،
هادی با تعجب گفت ، یعنی صاحب خونه خودش طبقه اول هست و طبقه بالا که نو و تمیز هست خالیه؟ مگه میشه؟
زنگ طبقه اول رو زد و یه خانمی با صدای گرم جواب داد کیه؟
آقا هادی گفت ما رو حاج اقای رحمتی فرستاده ، گفتن به شما بگیم که مهمان خدا هستیم.
تا این رو گفت، خانم رحمتی گفت خوش آمدین، منتظر شما بودیم، آقای رحمتی کلید بهتون داده؟ چون آیفون ما خراب هست و درب رو باز نمی کنه ، اگه نداده من بیام پایین باز کنم
حاج هادی گفت ، بله حاج خانم دادن، شما زحمت نکشید ، درب رو باز کردن وارد حیاط شدن، خانه ای تمیز که چندتا برگ پاییزی داخل حیاطش ریخته بود، یا یک حوض کم عمق که چند تا ماهی قرمز داخلش بازی می کردن و پله ای که از پایین تا بالای اون گل های رنگارنگ جلوه می کرد
خانم رحمتی که اومده بود روی پله ها ، سلام و احوالپرسی گرمی کرد و رفت دست نرگس خانم رو گرفت و این زوج مومن رو برد داخل خانه.
🌀 هرچی خانم رحمتی گرم می گرفت و با اونها صحبت می کرد، هادی و خانمش تو بهت و تعجب بودن که قضیه چیه و این زن و شوهر برای چی دعوتشون کردن داخل منزل و از اونها پذیرایی می کنن
انگار خانم رحمتی فهمیده بود، بهشون گفت تعجب نکنین ، صبر کنین حاج اقا رحمتی بیاد خودش توضیح میده
شما فعلا پذیرایی کنین از خودتون
🔰 حاج هادی همین طور که داشت چایی و میوه می خورد نگاهی به دور و بر منزل هم انداخت و یه مرتبه توجهش به یک عکس جلب شد، یه پسر جوان و با چهره مذهبی ، روی حاشیه قاب عکسش هم یه نواز سیاه بود که نشون می داد فوت کرده.
اما کمی خجالت می کشید بپرسه این پسر کی هست ، منتظر موند تا خود صاحبخانه اگه صلاح هست بگه
❇️ سرگرم غذا خوردن و کمی حرف زدن با حاج خانم بودن که زنگ خانه به صدا در اومد ،
هادی فهمید آقای رحمتی هست و کلید هم نداره، بلند شد و رفت در رو باز کرد ، دید اقای رحمتی با یک جعبه شیرینی و چند تا نان به دست برگشته
تعجب هادی بیشتر شد! شیرینی دیگه برای چی؟
ادامه دارد...
@mahman11
سـر جلوتر ز تن آمد که سلامی بدهد...
صَلی اللهُ عَلیـکــَ یٰا مَظلـوم، یٰا اَباعبـدالله...
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌷
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 چهرههای نورانی
من از این گریههای شوق شما
حسرت میبرم...
#امام_خمینی
@mahman11
🕊#پای_درس_شهید
آخرینباری که آمده بود مرخصی خیلی حال عجیبی داشت، نیمهشب با صدای نالهاش از خواب پریدم رفتم پشت در اتاقش سرگذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه میکرد میگفت: خدایا اگرشهادت را نصیبم کردی میخواهم مثل مولایم امام حسین علیه السلام سر نداشته باشم مثل حضرت عباس علیه السلام بیدست شهید شوم.
دعایش مستجاب شد و یکجا سر و دستش را داد.
#شهید_ماشاءالله_رشیدی🌷
📎 به روایت پدر شهید
#هفته_دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
@mahman11
📌 روایت همسر شهید محمد کامران از اخلاق و نگاه شهید
🔹️ همسر شهید محمد کارمران می گوید: محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...»
◇ محمد همیشه میگفت: همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمیدهد و از طرفی قدمهایش برکت زندگی است.»
◇ شهید کامران در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که میگفت: «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتنهایم را حساب میکنم و از اضافه کاریهایم کم میکنم که حقی از بیتالمال به گردنم نماند.»
◇ محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرینبار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت.
◇ خدا را شکر میکنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت.
#شهید_محمد_کامران
@mahman11