فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋#سلام_مولای_من ، مهدی جان
سلامی از ذره به خورشید ...
سلامی از فرش به عرش ...
سلامی از قفس به پرواز ...
سلامی از التهاب به آرامش ...
سلامی از طوفان به ساحل ...
سلامی از درد به طبیب ...
سلامی از رنج به نجات ...
✋سلامی از من به شما مولای غریبم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
@mahman11
هر روز شهدا میگن : سلام صبح بخیر ...قرارهامون یادتون نره. برای خدا کار کنید و به او توکل کنید ، مثل ما ...
#صبحتون_شهدایی_
@mahman11
#خاطرات_شهید
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و...
با هم عقد اخوت خونده بودند...
محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش....
اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت...
محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد...
یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و...
بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از #شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست...
الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این #رفاقت...
سمت راست:
#شهید_سیدرحمان_هاشمی🌷
سمت چپ:
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
@mahman11
بازے عشق
ڪلڪ داشت
نمے دانستم
غم آن
سر بہ فلڪ داشت
نمے دانستم
با نگاهـے
دل دیوانہ ،
گرفتار شد
سفرہ عشق،
نمڪ داشت
نمے دانستم
#دفاع_مقدس
#مردان_بےادعا
@mahman11
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
زندگی نامه
پاسدار بسیجی عبدالمهدی کاظمی از خمینی شهر در نبرد با تکفیری ها و داعشی ها در جبهه های سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) به شهادت رسید.
پاسدار شهید عبدالمهدی کاظمی مغانک فرزند عباس در سال۶۳ متولد شد و با مدرک تحصیلی کارشناسی رشته حقوق در سال ۸۵ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد که پس از گذراندن دوره های مختلف نظامی و مسئولیت های مختلف از جمله فرمانده گروهان پیاده گردان ۱۵۴ چهارده معصوم لشکر ۸نجف اشرف، فرمانده گروهان گردان امام حسین سپاه ناحیه خمینی شهر، پزشکیار، مسئول تربیت بدنی، مسئول جنگ نوین در گردان های سپاه، در کشور سوریه به شهادت رسید.
عبدالمهدی کاظمی در سال ۸۴ ازدواج و در منطقه جوی آباد قدیم خمینی شهر زندگی میکرد که از این شهید دو فرزند دختر ۷ و ۲ ساله با نام های فاطمه و ریحانه به یادگار مانده است.
شهید کاظمی در رشته ورزشی تکواندو فعالیت داشته و از اعضا اعزامی گردان امام حسین(ع) خمینی شهر بوده بود.
@mahman11
🌹تا بود تمام زخمها مرهم داشت
انگار وطن دوباره یک رستم داشت
پایان تمام افتخارات، اسمش
او واژهای از جنس شهادت کم داشت..
@mahman11
#خاطرات_شهید
هر وقت او را بی کار می دیدم، در حال قرائت دعای عهد بود.
می گفت: ما الان در حال پی کنی و آماده سازی حکومت امام مهدی(عج) هستیم و من آرزﻭ دارم برای چند دقیقه هم شده است، #حکومت_آقا امام زمان عج را درک کنم!
قبل از شروع عملیات بود. قبل از ورود به آب پرویز نماز خواند.
سجده شکر کرد و باز دعای عهد را خواند و وارد آب شد.
نزدیک کمین عراقی ها بودیم که آتش دشمن روی دریاچه ماهی شروع شد. گلوله اول به پرویز خورد، اما راهش را ادامه داد. بالافاصله گلوله دوم هم به تنش نشست. به جای اینکه کمک بخواهد یا داد و فریادی کند.
دستش را جلو دهانش گرفت تا مبادا صدای ناله اش، تیربارچی دشمن را متوجه نیروهایش کند...
#شهید_پرویز_فروردین 🌷
#ﻣﻌﻠﻢ_ﺷﻬﻴﺪ
@mahman11
آگاه باشید !
اینان یاران وفادار مهدی(عج) هستند
و تا پرچم انقلاب را
تقدیم ساحت اقدس او نکردهاند
روی از جهاد بر نخواهند تافت ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
@mahman11
🌹مادری بود بنام ننهعلی
آلونکی ساخته بود در بهشتزهرا بر قبر فرزند شهیدش
شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند
سنگ قبر پسرش بالشش بود و همونجا هم چشم از دنیا میبندد و کنار فرزندش خاک میشود
این داستان یک #مادر شهید است
خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم...
بخاطر همه ی کم وکاستی وکوتاهی مان مارا ببخش
#صلوات
@ahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀زندگی نامه شهید به روایت تصویر 😔🥺
❤شادی ارواح مطهر شهدا صلوات ❤
@mahman11
💠از ویژگی های این شهید عزیز وبزرگوار این بود که عاشق اهل بیت از جمله امام زمان عج بودند 🌹ارادت خاصی به رهبر وولایت فقیه داشتند .به دیگران احترام میگذاشتند .وکاملا یه مرد غیرتی بودند نسبت به مسائل پیرامونش بی تفاوت نبودند .تا اینکه جان خود را در راه غیرت فدا کردند😔
#روحشان_شاد🕊
#راهش_پررهرو🌹✨
@mahman11
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨
نیمه های شب بود داشت با موتورش میرفت خونه🏍
تو راه میبینه چند تا پسر دارن به دوتا دختر اذیت میکنن😱 و میخوان به زور سوار ماشینشون کنن🚗
نمیتونه این صحنه رو تحمل کنه میره جلو بهشون تذکر میده❌
جر و بحث شروع میشه و دعواشون میشه 😑😱
همه دیگرو کتک میزنن یهو یکی از اون پسرا با قمه میزنه به شاهرگش و فرار میکنن😔😱😱😱
این اقا پسر بیست و چندساله و طلبه ما زمین میوفته😞
لباس سفیده یقه بستش😍 غرق خون میشه😢
چند ساعتی اونجا میوفته تا چند نفر میان پیداش میکنن و میبرنش بیمارستان اما هیچ بیمارستانی پذیرش نمیکنه 😏و میگن اگه تا نیم ساعت دیگه بستری نشه کارش تمومه😱😱 بالاخره یه بیمارستان قبول میکنه😰
یه پیرمرد به این اقا پسر قصه ما میگه حالا خوب شد اخه به تو چه ربطی داشت😤😒
پسر قصه با نیمه جون میگه حاج اقا اخه فکردم دختر شماست.....😇
این گل پسر بعد از گذشت چند سال بخاطر عفونت ریه هاش شهید میشه😌💓
این اقا پسر باغیرت کسی نبود جز شهید علی خلیلی✌️👋
📎خواهرم چنتا اینجوری جوون بدیم تا تو حجابتو رعایت کنی؟
#شهیدعلےخلیلی
#یادش_باصلوات
@mahman11
🥀در قسمتی از وصیتنامه این شهید آمده .یک نفر ریشو گفت:چرا این کار را کردی؟در واقع از امر به معروف ایراد گرفته سالهای دفاع مقدس هم بودند کسانی که به شهید اهانت میکردند.وخانواده آنها را می رنجاندند از آن به ما چه ها،یاچه کار داشتی ، برای افراد سست ایمان یا لاابالی بیانش آسان است .کسی که غیرت دارد وبه وضوح تاراج ناموس شیعه را میبیند. هرگز نمیتواند فریاد نکند 😔🥺
🍂خوشاآنان که با غیرت زگیتی 🌷
🍂بساط خویش برچیدند ورفتند🌷
🍂زکالاهای این آشفته بازار😔
🍂محبت را پسندیدند ورفتند🌷
🍂خوشا آنانکه در میزان وجدان😔
🍂حساب خویش سنجیدندو رفتند🌷
🍂نگردیدند هرگز گرد باطل🌹
🍂حقیقت را پسندیدند ورفتند 🌷🌷🌷🌷🌷
#شادی_روحشان_صلوات🌹
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀مربی مجاهد #شهیدعلی_خلیلی
🌷🚶راهت ادامه دارد😭
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀خداحافظ ای دلاور غیرتمند😔😢😭
🥀علی به قربان عشق علی شد😭
#روحشان_شاد
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 12
🔰 طبق توصیه دیشب همسرش رفت برای درخواست وام که یک مرتبه دید صدای داد و بیداد یه پیرمرد کل بانک رو برداشته
دقت کرد دید یکی از اعضای مسجد محل خودشون هست که اتفاقا پدر شهید هم هست و در ماه مبارک رمضان ، ادعیه ماه رو با صدای قشنگ و محزون خودش می خونه
🌀 پیرمرد داد میزد و می گفت :
مگه نگفته بودین آخر این ماه درست میشه؟ پس کو ؟ چرا الان بازی در آوردین؟ میگین اعتبار ندارین؟ پس این همه پول چیه؟
چطور برای خودتون اعتبار و بودجه دارین؟ به ما بدبخت بیچاره ها که میرسه میگین پول ندارین...
خدا نگذره ازتون، خدا...
یهو قلبش گرفت ، همونجا کف بانک افتاد پایین، چند نفر از مشتری ها گرفتنش و روی صندلی نشوندنش، یه لیوان آب دادن دستش و کمی به صورتش پاشیدن ، حالش کمی بهتر شد
چشم هاش رو که باز کرد، حاج هادی رو دید که داره با لبخند بهش نگاه میکنه
❇️ گفت چی شده پدرجان؟ چرا عصبانی میشی؟ نا سلامتی من اینجا کار می کنم، هم مسجدی ، هم محله ای ،
بگو مشکلت رو برطرف میکنم انشالله
✳️ پیرمرد و هادی کنار رئیس بانک بودن ،
پیرمرد گفت خوبی پسرم؟ اصلا حواسم نبود شما اینجا کار می کنی،
آقای رئیس بانک این چه وضعیه؟ شما بمن قول داده بودین که تا آخر این ماه وام من جور میشه، پس چرا الان میگین اعتبار نیست؟
چرا میگین نمیشه؟
رئیس بانک گفت دست ما نیست حاج اقا، از مرکز به ما دستور دادن، من شرمنده روی گل شمام
پیرمرد گریه کرد ، با اون سن و سالش ، جلوی چندتا کوچیک تر از خودش داشت گریه می کرد
💠 هادی گفت پدر جان ، وامت خیلی ضروری بود؟ برای چی می خواستی؟
گفت از ضروری هم ضروری تر !
برای جهزیه دخترم می خواستم، اگه الان وام نگیرم معلوم نیست چندماه دیگه قیمت ها چقدر بره بالاتر ، خودتون که می بینین قمیتها چطور هر روز دارن سر به فلک می کشن
✳️ تا گفت جهزیه ، هادی دلش ریخت
خودش این درد رو قبلا برای خواهرش کشیده بود، وقتی دقیقا خودش می خواست برای خواهرش وام جور کنه، اما نشد و خواهرش شرمنده خانواده شوهر شد و با چشم گریان عروسی گرفت
تو این فکرها بود که صدای پیامک موبایلش اونو سر جا آورد
پیامک رو که خوند ،دید دیگه اصلا ذره ای مکث جایز نیست،
سریع به پیرمرد اشاره کرد و گفت وام شما جور میشه تا اخر هفته ، غصه نخور
شماره کارتت رو بده ، خودم وام رو به کارتتون می ریزم، اقساط وام و... هم خودم بهتون خبر می دم
به هر حال شما پدر شهید هستید ، بالای سر ما جا دارین، من وام شما رو درست می کنم
پیرمرد که همینطوری هاج و واج مونده بود گفت چطور؟
همین الان همکار شما گفت نمیشه که
هادی گفت، نه حاجی جان، اتفاقا تازه پیامک اومد از مرکز که میشه ! درست شد، ضامن هم نمیخواد !
من تا آخر هفته وام رو می ریزم، شما هم اقساطش رو پرداخت کنین
🌀 انگار دنیا رو به پیرمرد داده بودن...
پیرمرد با کلی دعا و تشکر رفت ،
هادی به رئیس بانک گفت: همین الان پیامک اومد که...
( ادامه دارد ...)
✍️ احسان عبادی
@mahman11
🌹 خاطره اي از غيرت و مردانگي شهید عباس دوران :
🔹صبح روز اول آذرماه ۱۳۵۹ در اقدامي بي سابقه براي تقدير وتشكر از شجاعت ها وشهامت هاي او در بيش از۵۰ ماموريت جنگي خطرناك،بلوار منتهي به منطقه هوايي شيراز را به نام او كرده وحواله يك قطعه زمين را به او دادند. او درباره اين مراسم نوشت:" غرور وشادي را در چشمهاي همسرم ديدم،خانواده ام نيز خوشحال بودند.حواله زمين را كه دادند دستم، فقط به خاطر دل همسرم گرفتم وبه خاطر او ومردم كه اين همه محبت دارند وخوبند پشت تريبون قرار گرفتم، ولي همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله را پاره كردم وريختم زمين.يعني فكر مي كنند ما پرواز مي كنيم و مي جنگيم تا شجاعت هاي ما را ببينند وبه ما حواله خانه وزمين بدهند؟!" ما برای وطن و ناموس و دینمون می جنگیم نه حواله !
🌹کجایند مردان بی ادعا....
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 حکایات تکان دهنده از شهدا
🎞 شوخی رزمندگان دفاع مقدس با نوحه معروف حاج صادق آهنگران
@mahman11