❣سلام امام زمانم❣
🍃السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَديلَ الْخَيْرِ...✋
🌼سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده.
سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد.
📗صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578.
🍃🌼🍃
صبحتون امام زمانی
@mahman11
۱۸۴.mp3
10.12M
[تلاوت ترتیل قرآن کریم به همراه ترجمه
صفحه : ۱۸۴
سوره : انفال
آیات : ۵۳ تا ۶۱]
#قرآن_کریم
@mahman11
نمی شناسمِتان! اما در این قاب تصویر،
نگاهتان خیلی آشناست
اینقدر که #دلتنگتان می شوم
کاش شرمنده نگاه آشنایتان نباشم...🥀
@mahman11
دیندار آن است که در
کشاکش بلا دیندار بماند
وگرنه در راحت فراغت و صلح
چه بسیارند اهل دین...
«سید #مرتضی_آوینی
@mahman11
🕊🌷
اگرنتوانستید
جنازه ام رابہ عقب بیاورید
آنرا بروی مین های دشمن بیندازید
تاجنازه من
کمکی به اسلام کرده باشد
شهید وزوایی اولین دانشجویی بود که در تسخیر لانه جاسوسی وارد سفارت شد.
🕊🌷
#شهید
#محسن_وزوایی
@mahman11
🕊🌷
وقتی که روح بزرگ شد
جسم چاره ای ندارد
جز آنکه به دنبال روح بیاید
به زحمت بیفتد و ناراحت شود
اما روح ِکوچک
به دنبال خواهش های تن میرود
و هرچه را که تن فرمان دهد
اطاعت میکند..!💔'
🕊🌷
#شهید
#مرتضی_مطهری
@mahman11
🕊🌷
فرمانده دلت
هرشهیدی را که دوستش داری
کوچه دلت را به نامش کن
یقین بدان
در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا
تنهایت نمےگذارد...
🕊🌷
#شهید | #محسن_شبانیان
@mahman11
🕊🌷
گاهیكبهایندونفرنگاهمیکردم،
باخودممیگفتم؛
لیاقتهردویاینهاشهادتاست؛
ولیکدامیکزودترشهیدمیشود؟
پدرمطاقتدورماندنازحاجقاسم
رانداشت،خداراشکرکهباهمشهید
شدند:)' .
🕊🌷
#شهید
#ابومهدی_المهندس
@mahman11
تا اندکی دلش میگرفت میرفت سراغ تلفن.
می گفت صدای پدر و مادر یا همسرم را نشنوم آرام نمی شوم.
برای پسرش دلتنگی می کرد و هر بار تماس می گرفت می پرسید سیدمحمد توانست دوچرخه اش را رکاب بزند؟!
اما با تمام دلبستگی هایش خداحافظی کرد...
داوطلب شد و رفت..
به دوستش گفت می دانم این بار دیگر شهید می شوم.
در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه می کنم.
همسر و فرزندم را به خدا می سپارم...
🌹 #شهید_سیدرضا_طاهر
🌷 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع جانسوز شهید حسین هریری با پدر و مادر گرامیشان برای آخرین بار 😔🥀
#شهید_حسین_هریری
@mahman11
✍دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت، قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت،
آنچه را خداوند تقدیر مینماید ڪسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیهای مرگ ڪسی را به تأخیر نمیاندازد پس چه بهتر ڪه انسان زندگیاش را در مسیر طاعت الهی و در جهت ڪسب رضایت خداوند قرار دهد و همواره به یاد او باشد.
#شهید_محمدحسن_طوسی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
انتقاد از خویشتن را
جز برنامه های اصلی
خود قرار دهید.
#شهید_سیدمحمد_حسینی_بهشتی
@mahman11
🕊🌷
🌷 توصیه شهید نوید صفری به زیارت عاشورا: ((زیارت عاشورا را بخوانید و ازطرف من به ارباب ابراز ارادت کنید.حتما هرکجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند
@mahman11
🕊🌷
🔻ساده نگذریم از کنار پوتینهای بی پایی که پاهایشان را برای ما جا گذاشتند!
تا پای دشمن به کوچه و خیابان، به شهر و روستا ها باز نگردد...
@mahman11
ما دنبال جای گرم و نرم بودیم، سعید در سرمای کردستان نماز شب میخواند
سعید اما نه تنها برای پدر و مادر و خانوادهاش که برای رفقا و بچههای جنگ هم یک آدم عجیب و تکرارناشدنی بوده است
. یکی از همرزمانش در خاطراتش با او گفته است: «یک بار که با هم کردستان بودیم، هوا بینهایت سرد بود.
من قرار بود به همه سنگرها سر بزنم تا کسی خوابش نبرد. خدا خدا میکردم
که زمان زود بگذرد و من از سرمای هوا به جایی گرم پناه ببرم.
توی همین سرزدن به سنگرها بود که متوجه شدم یک نفر دولا شده است.
اول ترسیدم، گفتم شاید دشمن است
اما وقتی جلوتر رفتم متوجه شدم سعید پشت یکی از همین سنگرها
و در آن هوای سرد مشغول نماز خواندن است. با خودم گفتم
من دنبال یک جای گرم و نرم هستم، آن وقت این پسر ایستاده و دارد اینجا نماز شب میخواند.»
#امام_زمان
#شهیدسعیدچشمبراه
@mahman11
🌱فکر میکردم پسرم یک رزمنده ساده است. برای دیدنش رفتم منطقه. دیدم مورد رجوع و احترام همه است. شب جای خواب مرا آماده کرد و رفت. نماز صبح که بیدار شدم دیدم با پوتين کنار در سنگر خوابیده! صبح طاقت نیاوردم. خودش که چیزی نمیگفت! از یکی پرسیدم: ببخشید آقای عباسی چه کاره است؟ با تعجب گفت: فرمانده گردان حضرت رسول (ص)!
🌹#شهید_امان_الله_عباسی
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@mahman11
🌱 آن لقمههای پاک...
🔻 گاهی در حد وسواس برای پاکی لقمهای که در دهان فرزندانش میگذاشت دقت میکرد. یکی از اهالی، گوسفندی سر بریده و مقداری گوشت برای فاطمه آورده بود. مش حسن که دیده بود آن گوسفند روزی رفته در باغ یکی از همسایهها و از درختان او خورده، با قاطعیت گفت: «فاطمه! از این گوشت نخور، به بچهها هم نده!»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@mahman11