لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 #حال_خوب(۱)
📅 جلسه اول | ۱۴۰۰/۰۱/۲۴
🕌 مسجد امام صادق(ع)
👈 کیفیت خوب
🌸🌿🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اسراییل کابوس چه کسانی را می بیند؟
🔹مجری به نتانیاهو: اسراییل کابوس چه کسانی را می بیند؟ سه تا را به ترتیب بگو!
🔹نتانیاهو : ایران ، ایران ، ایران.
🔹مجری : چرا ایران؟!
🔹نتانیاهو : چون ایران در حال تبدیل شدن به یک امپراطوری است.
#روشنگری
#خاطرات_شنیدنی
#سردارشهیدمحمودکاوه
1⃣
پنج سالش که بودگذاشتمش مکتب،#قرآن یادبگیرد
شش سالگی روانخوانی #قرآن رابلدشد🌷
بعضی سوره هاروهم حفظ کرد😊
صبح ها،همیشه باخواهرش می نشستندروی ایوان خانه.
باصدای بلند#قرآن می خواندند
📚ساکنان ملک اعظم
@mahmodkaveh
🌱 ضیافت اجباری رمضان، نشانهای از محبت خدا
➖ خدایی که همیشه منتظر میشد تا خودمان به سوی او برویم، دیگر در این ماه منتظر اراده و اقدام بندههای خود نمیشود و با وجوب تکوینی رمضان، انگار ناز خود را کم کرده و دست همه را گرفته، بر سر سفرۀ رحمتش آورده است.
➖ مهمانی اجباری ترکیبی از عظمت و محبت خدا نسبت به بندگان است. خدا بهقدر کافی برای خوبشدن به ما آزادی داده است و ما هم به اندازۀ کافی خراب کردهایم، دیگر وقت آن است که خدا ما را قدمی بهسوی خود بکشاند. اجبار خدا، از شدت علاقهاش به بندگان است.
📗 بخشی از کتاب "برای مهمانی خدا آماده شویم"
🌙 #رمضان
استادپناهیان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 #حال_خوب(۲)
📅 جلسه دوم | ۱۴۰۰/۰۱/۲۵
🕌 مسجد امام صادق(ع)
💐🍃💐🍃💐
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی Gomnam313.ir .pdf
4.69M
♨️صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی
💢یکی از اعمالی که مرحوم آیتالله بهجت قدسسره مقید بودند #عصرهای_جمعه به آن بپردازند، خواندن صلوات ضراب اصفهانی است که از امام عصر علیهالسلام روایت شده است.
📚 (بهجتالدعاء، ص١٧٧)
📌 این دعا در ابتدای مفاتیحالجنان در اعمال روز جمعه آمده است...
👈از خواندن آن غافل نشویم که
سفارش امامِ زمانمان است.
#خاطرات_شنیدنی
#سردارشهیدمحمودکاوه
2⃣
اولین روز مدرسه،بابام گفت:از امروز،وقتی بچه هارفتند،توبایدنیمکت هارومرتب کنی وکلاس هاروجاروبزنی.😱
فراش مدرسه بود.خودش یک سر داشت وهزارسودا.چم وخم کار رایادم داد.گفت:حواست باشه؛من هیچ عذروبهانه ای رو قبول نمیکنم ها😢.به نسبت سن و سالم،کارش سنگین بود وطاقت فرسا😰.گاهی اگر ازپس کاربرنمی آمدم ،یامیرفتم دنبال بازی گوشی،پس گردنی هاوسیلی های آبدار پدر،حالم جا می آورد.😱
توی آن دبستان ،دوست و رفیق زیاد داشتم.یک روز وقتی مدرسه تعطیل شد ،یکی شان خانه🏠 نرفت.پرسیدم:چرانمیروی؟گفت:می خوام کمک کنم به ات .
گفتم :دیر بری خونه، بابات می زنتت ها.😔
گفت:ناراحت نباش،اجازه گرفتم ازش.
آنروز تاآخرش ماند.کارنظافت که تمام شد،رفت.
از آن به بعد خیلی وقت ها می ماند.کارکردنش هم از آن کارکردن های درست وحسابی بود.
کلاس اول راهنمایی،اورفت مدرسه ای ومن مدرسه ی دیگر.
مدت هابعد،فهمیدم رفیقم فرمانده ی لشکر ویژه ی شهدا شده است.
📚ساکنان ملک اعظم
@mahmodkaveh