#کلام_شهید ✨
یاد حـرف #حاجقاسـم
افتـادم که میگفت:
←باید به این بلوغ برسیم
که نباید دیده شویم
آنکس که باید ببیند میبیند♥️🍃
#الحقکهراستمیگفت
•|رفـاقـت با شـہدا تـا ظہـورمہدے|•
┈┈••✾❀🕊💚🕊❀✾••┈┈
💢 امتحان شدن شیعیان در #آخرالزمان
🔰 امام صادق علیه السلام، درباره شدت فتنههای زمان غیبت میفرماید:
✨✨«وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛
َّ✨✨و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛
✨✨و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛
✨✨حتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر»
⭕️به خدا سوگند شما خالص می شوید؛
🔺به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛
🔺به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛
💢تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر.
در این میان کسانی نجات خواهند یافت که:
❇️خود را در زمان غیبت به #امام_زمان (عج)نزدیک و نزدیک تر کنند؛
🔻خود را از رذایل اخلاقی پاک کنند و با ذکر و #حرز و دعا و ترک گناه به صفات حسنه نیکو تزکیه نفس کنند
🔰شناخت امام زمان (عج)و دعای فراوان برای فرج ایشان، تنها راه نجات در این دوران پر از فتنه است.
📚بحارالانوار،ج۵،صفحه٢١۶
•┈┈••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••┈┈•
#خندوانه جبهه ای
خدایا مار و بکش ؛؛؛
آن شب یکی از آن شبها بود؛ بنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند، اولی گفت: «الهی حرامتان باشد…» بچهها مانده بودند که شوخی است، جدی است؟ بقیه دارد یا ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند؟ که اضافه کرد: «آتش جهنم» و بعد همه با خنده گفتند: «الهی آمین.»
نوبت دومی بود، همه هم سعی می کردند مطالب شان بکر و نو باشد، تأملی کرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی جدی گفت: «خدایا مار و بکش…»
دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه کرد: «پدر و مادر مار و هم بکش!»
بچهها بیش تر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیش تر صبر کرد، بعد که احساس کرد خوب توانسته بچهها را بدون حقوق سرکار بگذارد، گفت: «تا ما را نیش نزند!»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگیدن سخت است....
@mahmodkaveh
هدایت شده از شهادت زیباسـت
عشق به فرمانده
#شهید_محمود_کاوه
شهیدعلی اصغر حسینی
🆔 @loveshohada28
کانال شهادت زیباست🍃👆
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
#سفارش_آیت_الله_بهجت⬇️
#کتاب_جهاد_با_نفس
#فصل_پانزدهم: باب استحباب زیاد گریستن از خوف خدا
🔶🌼🔶 در سه حدیث مختلف روایت است که:
🍃🌺حضرت آقا امام صادق (علیه السلام) فرمود:
1⃣ نام حضرت نوح(ع) عبدالغفّار بود؛ ولی چون بسیار بر نفْس خود نوحه و زاری داشت، نوح نامیده شد.
2⃣ نام حضرت نوح(ع) عبدالملک بود ولی چون پانصد سال را به نوحه و زاری گذراند؛ نوح نامیده شد.
3⃣ نام حضرت نوح(ع) عبدالاعلیٰ بود ولی چون پانصد سال را به نوحه و زاری گذراند؛ نوح نامیده شد.
📌 طبق روایتی دیگر نام حضرت نوح(ع)، سکن بوده است.
مرحوم صدوق گوید: آنچه از اسامی در مورد نوح(ع) ذکر شده است در حقیقت یک نام است که جملگی بر عبودیّت او شعار دارد.
البته ممکن است نام اصلی ایشان سکن باشد و عبدالغفّار و عبدالاعلیٰ و عبدالملک و نوح همگی القاب ایشان باشند.
📚 جهاد با نفس
/تألیف شیخ حر عاملی (رحمت الله علیه)
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
انهدام کومهله و دموکرات / تشکیل جندالله
بعد از آزاد سازی جاده سردشت-پیرانشهر و بسیاری از مناطق دیگر، شهید کاوه به این نتیجه رسید که الان وقت آناست که گروهکهای کومهله و دموکرات در منطقه کاملا منهدم و نابود شوند، و میگفت ما تا الان میخواستیم مناطقی را که مد نظرمان بود پاکسازی و فتح کنیم از الان به بعد باید فقط فکرمان نابودی تروریستها باشد، چرا که ظلم و تجاوز و تعدی و قتل و غارت را از حد گذرانده و از طرفی صد درصد امنیت ملی و تمامیت ارضی را هم به خطر میانداختند. با این شرایط بود که طبق دستور شهید کاوه پس از آن در عملیاتهای بعدی برای نابودی و انهدام کامل آنها گام بر میداشتیم تا سازمانشان را متلاشی کنیم.
از سوی دیگر تیپ شهدا یک نیروی عملکننده در مناطق گوناگون بود و شهید کاوه با تاکتیک چکش و سندان عمل میکرد؛ گاهی با لشکر به شرق میزدیم و گاهی به غرب و دشمن را کاملا گیج و سردرگم کرده بودیم. دشمن نمیدانست باید چه کند و بلاتکلیف مانده بود. ولی خب اگر به منطقهای دور از دسترس ما حمله میکرد تا میرسیدیم تخریب و قتل و خسارت سنگین به بار میآورد.
با این شرایط بود که شهید محمد بروجردی طرح تشکیل گردانهای جندالله در سپاه کردستان و غرب کشور را ریخت که واقعا طرح خوب و کارآمدی بود که طی آن همیشه در هر شهر و منطقهای یک گردان آماده عملیاتی سازمان مییافت تا جلوی تهدیدات ضد انقلاب را بگیرد و لشکر شهدا که نیروی عملکننده بود فرصت کافی برای رسیدن به منطقه ناامن داشته باشد. از طرفی تشکیل جندالله خودش تا حد بسیاری عامل بازدارنده تجاوزات دشمن بود.
راوی: آقای جواد نظامپور
@mahmodkaveh
💠 شهدا ومبارزه با نفس
یک بار دیدم دست محمدهادی به طور خاصی سوخته،ده روز بعد دوباره محمدهادی را دیدم؛بعد از گذشت ده روز هنوز دستش التیام نیافته بود.
به او گفتم:این زخم پشت دستت برای چیه؟
نمی خواست جواب بده و هی موضوع را عوض میکرد،اما بالاخره قضیه را فهمیدم.
گفت:مدتها قبل در یک شب بسیار اذیت شدم،شیطان به سراغ من آمده بود؛
من هم تنهاچاره ای که به دستم رسید سوزاندن دستم بود.
🌷🌷شهید محمدهادی ذوالفقاری🌷🌷
رفتنت نه!!!!
ماندنـم ،
میسوزاند
دلـم را ...
#شبتـــون_آرام_بایاد_شھـــــدا 🌹
شهید-_محمود-کاوه❤️
یادش با
صلوات🦋
@mahmodkaveh
*شهیدی که از شدت بی خوابی مویرگ های چشمش پاره شده بود و خون می آمد*🖤
*شهید حمید باکری*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۹ / ۱۳۳۴
تاریخ شهادت: ۶ / ۱۲ / ۱۳۶۲
محل تولد: ارومیه
محل شهادت: خیبر/جزیره مجنون
🌹فرمانده لشکر ۳۱عاشورا
*از خون چشم حمید بگویم:*🖤
از زبان همرزم↓
آن دو شبی که در جزیره مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نزاشت ناغافل دیدم از چشم های حمید خون می آید داد زدم حمید چشمهات ترکش خورده؟؟؟؟؟ خندید برگشت زل زد بهم، گذاشت خودم بفهمم..
*بعد از چند شبانه روزگار و بی خوابی مویرگ های چشمش پاره شده و خون می آمد..*💔
شهید حمید باکری با تصرف پل مجنون *(که به افتخارش پل حمید نامیده شد)* در عملیات خیبر توانست پیروزی این عملیات را تضمین کند..💐
*شهادت حمید* دل خیلی ها را شکست. بخصوص دل برادرش *شهید مهدی باکری* که به علت ایستادگی دشمن و بدون مهمات نتوانست پیکر حمید را به عقب برگرداند🖤
*او ۶ اسفند ۶۲* در عملیات خیبر *در اثر اصابت آرپیجی به شهادت رسید و پیکر پاک او جاودانه شد و هرگز به میهن بازنگشت.*🖤🕊️🕋
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد💫
عاقبت با آل احمد یار شد🕊️
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد💫
*باکری* رفت، زخم دل ها باز شد💔
*مفقودالجَسَد*
*شهید حمید باکری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*شهیدی که به دست ساواک تکه تکه شد*🖤
*شهید علی باکری*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۲۲
تاریخ شهادت: ۳۱ / ۱ / ۱۳۵۱
محل تولد: میاندوآب
محل شهادت: دادگاه پهلوی
🌹مردی که ترک آذربایجان بود
سه فرزند شهیدش،
*شهیدان علی باکری*💫
*حمید باکری*💫
*و مهدی باکری بود*💫
هر سه در راه خدا به شهادت رسیدند🕊️،که جنازه هیچکدامشان برنگشت 🥀 *و پدری ماند بدون هیچ سنگ قبری از فرزندانش🥀، فرزندانی که با خدا معامله کردند*🕊️ هِمّت این *باکری ها* غارت و سودا نبود. *بین این برادران از علی کمتر یاد میشود*🌹🕊️ علی باکری در سال ۱۳۴۱ با رتبه ۱ در مهندسی شیمی دانشکده فنی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول گردید و در سال ۱۳۴۵ با رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شده و بلافاصله پس از آن به تدریس در دانشگاه پرداخت.💫 علی در شهریور ۱۳۵۰ *به دام ساواک افتاد و پس از شکنجه های فراوان*🖤 در دادگاه نظامی پهلوی *به اعدام محکوم، و حکمش اجرا شد و اعدام گردید*🖤 *پیکر او به دست ساواک تکه تکه شد و پیکرش را پس نداد*🖤 بدون هیچ سنگ قبری،🥀 بدون هیچ اثری از او🥀و شهید برای همیشه *مفقود الجسد* ماند🕊️🕋
*مجاهد شهید علی باکری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
محفل انس ورفاقت باشهدا
*شهیدی که پیکرش را آب بُرد*🥀
*شهید مهدی باکری*🌹
تاریخ تولد: ۱۲ / ۱ / ۱۳۳۳
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: میاندوآب
محل شهادت: دجله
🌹فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، او برادر شهیدان حمید باکری و علی باکری است که جنازه هیچکدام از این برادران برنگشت🥀او حدود ۹ ماه شهردار ارومیه بود. بعد از ازدواج عازم جبهه های جنگ شد. دوشنبه ها و پنجشنبه ها را روزه میگرفت ، یکروز در جبهه ناهار مرغ بود، آقا مهدی که با سر و وضعی خاکی و و خسته🥀 از خط برگشته بود، به سر سفره آمد، تا چشمش به غذا افتاد، گفت آیا بسیجی ها هم الآن مرغ میخورند❓بچه ها سکوت کردند🥀مرغ را کنار گذاشت و به خوردن برنج اکتفا کرد💐 خربزه را نمیخورد و میگفت بچه ها توی خط از این چیزا ندارن🌷حتی نمیگذاشت همسرش در خانه از خودکار بیت المال استفاده کند✍🏻
در قسمتی از وصیت نامه اش نوشته بود: *خدایا از تو میخواهم وقتی کشته میشوم جسدم پیدا نشود تا من یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم*🌷این فرمانده در عملیات بدر *در ۲۵ اسفند ۶۳* بر اثر *اصابت گلوله مستقیم*🖤 ندای حق را لبیک گفت🕊️ هنگامی که پیکرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند *قایق حامل پیکر او مورد هدف آرپی جی دشمن قرار گرفت🖤 پیکرش افتاد توی دجله و آب با خودش برد* و به آرزویش رسید🕊️🕋
*مفقودالجسد*
*سردار شهید مهدی باکری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹