eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
114 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷🍃 #دلنوشته خواستیم با حرفهایمان ، راه شهدا را ادامه دهیم اما دیدیم راه شهدا رفتنےست نه گفتنی.... این زندان دنیا این گناهان بےشمارمان آخر لنگــ مےکند پای رفتن را پـــ🕊ـــر گشودنم آرزوست و چه خوش گفت سیدشهیدان اهل قلم شهیدآوینی: هیچ شنیده ای که مرغی اسیر قفس را هم بر دارد و با خود ببرد؟ یاران! پای در راه نهیم که این راه رفتنےست و نه گفتنی #شهید-محمود-کاوه❤️🕊 @mahmodkaveh
🌸🍃 آیت ا.. قاضے را درخواب دیدم گفتم چه چیزۍ حسرت شما دردنیاست ڪه انجام نداده اید؟ فرمودند:حسرت میخورم چرا در دنیا فقط روزی یڪبار زیارت عاشورا مۍخواندم. ˝آیت الله بهجت˝
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه)) بايد تا قبل از رفتن نيروهای تامين جاده ، به ديوان دره می رسيديم كه نرسيديم ، تصميم گرفتيم شبانه به دشمن بزنيم . چراغ خاموش راه افتاديم سمت ديوان دره ، زير لب با خودم می گفتم : اگه بميرم بايد اين تريلی مهمات رو امشب برسونم به نيروها . پيچ هر جاده ای را كه رد می كردم ، تمام دعاهايی را كه حفظ بودم می خواندم . تو مقر به قول معروف هنوز عرق تنم خشك نشده بود كه يكی آمد و گفت : آقای ريحانی تلفن كارت داره! حدس زدم كه بايد از سقز باشد ، خودم را آماده يك توپ و تشر درست و حسابی از طرف كاوه كردم ، محمود گفت : رضا گل كاشتی ، غرور ضد انقلاب رو شكستی! گفتم : برای چی؟ مگه چی شده! گفت : با مهمات و اسلحه ، دوازده شب آمدی توی جاده ، آن هم جاده ی ديوان دره! پدرشان را در آوردی چنان روحيه ای به من داد كه اگر لازم می شد ، همان شب باز راه می افتادم و مهمات را تا خود سقز می بردم
‌‌گر مرا هیچ نباشد ... نه به دُنیا نه به عُقبی چون تـ❤️ـو دارم ؛ همه دارم ... دگرم هیچ نباید
🌸🍃 آیت ا.. قاضے را درخواب دیدم گفتم چه چیزۍ حسرت شما دردنیاست ڪه انجام نداده اید؟ فرمودند:حسرت میخورم چرا در دنیا فقط روزی یڪبار زیارت عاشورا مۍخواندم. ˝آیت الله بهجت˝ @mahmodkaveh
سیره عملی سردار شهید ((محمود کاوه)) گروهبان جعفری از تكاورهای ارتشی بود ، محمود او را فرمانده ی يك پايگاه گذاشته بود ، پايگاه دكل بنفشه . اين پايگاه مشرف به سقز بود و خيلی اهميت داشت . يك روز نزديك صبح بی سيم زد و گفت : به پايگاه حمله كردند . نيروی كمكی می خواست . می دانستيم او و بقيه بچه ها مقاومت می كنند . با يك گروه سريع خودمان را رسانديم پايگاه دكل . دم دمای طلوع خورشيد ، وارد پايگاه شديم . كسی زنده نبود . گروهبان جعفری وسط پايگاه افتاده بود ، غرق خون بود . ياد حرفش افتادم ، حرفی كه مدتها قبل گفته بود ( اونقدر با كاوه می مونم تا شهيد بشم )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا