#سلام_مولاجان💞
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...
🌱سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد!
بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
🌿#اللهمعجللولیکالفرج🌿
@mahmodkaveh🌾
🔶اگر در عصر غیبت فقط منتظر آمدن آن حضرت باشیم و انتظار فرج داشته باشیم کافی است؟
👈تنها انتظار فرج کافی نیست!
بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است مخصوصا با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» واقع میشود ...
خدا میداند که بواسطه ی ضعف ایمان بر سر افراد چه می آید!!!
...مگر امکان دارد عافیت مطلقه ی بدون ایمان و طاعت و بندگی انجام گیرد؟
#آیت_الله_بهجت🌱
@mahmodkaveh✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تنها راه
🎤 حجت الاسلام عالی
@mahmodkaveh🥀
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
قسمت هفتم
نزدیک به دو ماه بود که از جبهه برگشته بودم و این مدت برای من دو سال و برای مادرم دو روز گذشته بود.🍃
مادر با دل خوری ظرف را کنار من گذاشت و برگشت داخل .
چند دقیقه بعد زهرا هراسان از اتاق بیرون زد و
به من گفت:جواد ,چی شده؟؟😳
چرا مامان این قدر ناراحته ؟😔
گفتم چیزی نشده.
باز پرسید:جان من بگو چی شده؟؟؟
تو این طور,مامان هم اون طور.
حتما چیزی شده .🍃
سرم را بالا آوردم و گفتم:زهرا جان ,برو راضیش کن.
من دارم میرم جبهه .
دوست ندارم ناله ی مادر پشت سرم باشه.💫
زهرا با تعجب نگاهی کرد و گفت:چی میگی جواد؟؟؟
تو تازه برگشتی مشهد.
بهمین زودی فیلت یاد هندوستون کرده؟
من که جرأت نمیکنم به مامان چیزی بگم .
تو هم فکر رفتن رو از سرت بیرون کن.
توی دلم خالی شد.
من به #محمود کاوه قول داده بودم تا کلی نیرو جمع کنم ولی حالا خودم به مشکل خورده بودم و رفتنم روی هوا بود.✨
صلاح ندیدم فضا خراب تر
از آن شود.💥
ظرف غذا رو برداشتم و داخل اطاق شدم.
مادرم اول اخم هایش را در هم کرده بود
ولی کم کم یخ او هم باز شد .🌿
فردا صبح هم هر کاری کردم جرأت نکردم قضیه را دوباره مطرح کنم.
به اجبار راهی کارگاه شدم.
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
🖌سید علیرضا میری
@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏓 پینگ پنگ با خدا
#تصویری
#صبحتبخیرمولایما🌹
دوباره صبح و دوباره سلام
دوباره دل سپردن
به خورشید گرم حضورتان...
دوباره پرکشیدن در آبیِ مهرتان...
دوباره آرام شدن در سایهی یادتان...
دوباره سیراب شدن
از زلال نامتان...
⚘وَ ثَبِّتْنِي عَلَى طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِكَ الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ وَ بِإِذْنِكَ غَابَ عَنْ بَرِيَّتِكَ وَ أَمْرَكَ يَنْتَظِرُ
و به طاعت ولى امرت ثابت قدم بدار آن ولى امرى كه از چشم خلق پنهان داشته اى و به اذن تو غايب از مردم گرديده و در ظهور و قيامش منتظر فرمان توست⚘
📚مفاتیح الجنان، دعای عصر غیبت
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@mahmodkaveh🌸
در دوران غیبت یک راه ارتباطی مهم با #امام_زمان (عج)، داشتنِ تقواست؛
اینکه مراقب باشیم
به وظایف دینی عمل کنیم
خیلیها هستند که
سالهاست شوق دیدار با
امام (عج) را دارند؛
مهربانهستند،
اهل دعا کردن هستند؛
اما
حواسشان به
نماز یا حجابشان نیست...
یا راحت پای غیبت مینشینند...
⬅️ امام زمان(عج) به ما فرمودند:
ما یحبسنا عنهم الا....
چیزی ما را از شما دور نمیکند
به غیر از خبرهایی که
از شما به ما میرسد
و ما را ناراحت میکند چون از شما انتظارش را نداریم...
@mahmodkaveh💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 پاسخ جالب پیامبر(ص) به کسی که از ایشان پرسید:
مردم را به چه چیزی دعوت میکنی؟ نماینده چه کسی هستی؟
#استوری
@mahmodkaveh🌿
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
قسمت هشتم
آنجا هم دست و دلم به کار نمی رفت
و دایی اکبر آن را به حساب بی حالی روزه می گذاشت.🍃
احساس می کردم نیاز شدیدی دارم که با یک هم دل و هم زبان حرف بزنم و راهنمایی بگیرم و
چه کسی بهتر و عاقل تر از نورالله کاظمیان؟؟✨
عصر قدری زودتر از کارگاه راه افتادم و عازم شهرک قدس شدم و
زنگ در🚪 خانه نور الله را زدم.
خانمش بیرون آمد و در نگاه اول
مرا شناخت.💫
سراغ نورالله را که گرفتم
گفت:"بیشتر از دو ماهه که رفته اهواز,فقط گاهی اوقات با نامه یا
تلفنی ما رو از احوال خودش
با خبر می کنه."🌟
آه از نهادم بر آمد.😭
بد جوری احساس تنهایی می کردم.
برای جبهه رفتن تنها و تنها یک مشکل داشتم و آن هم رضایت مادرم بود و
هیچ راهی برای آن
به ذهنم نمی رسید.😔
شب هم هر بار با گوشه و کنایه خواستم صحبت از جبهه رفتنم را وسط بکشم چهره مادرم مانع از ادامه حرفم
می شد.
فردای آن روز,روز سختی بود.
من با #محمود در پادگان سردادور قرار داشتیم.🍃
در حالی که وضعیت اعزام خودم هم تقریبا منتفی بود.
اذان ظهر رو که می گفتند هزاران غم و غصه از درون مرا می دریدند.🍂
#محمود🌷 در پادگان چشم به راه من بود
و من در کارگاه کز کرده بودم و
خودم را می خوردم.😔
دایی هم که متوجه بد حالی من شده بود,
خیلی پاپیچ نمی شد و مرا به حال خودم گذاشته بود.⚡️
هنوز بیشتر از دو ساعت به اذان مغرب مانده بود که راهی خانه حسین علامه شدم.✨
او هم دوستی بود که همیشه باعث
دل گرمی و اعتماد به نفس من می شد.
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
🖌سید علیرضا میری
@mahmodkaveh
✨#السلام_علیک_یابقیه_الله✨
🔅السلام علیکَ حین تُصَلّی و تَقْنُت...
🌱سلام بر تو آن هنگام که از محراب نماز به معراج می روی و در خلوت با خدا و در قنوت عاشقانه ات، برای دعاگویانت دعا می کنی...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
🍃#اللهمعجللولیکالفرج🍃
@mahmodkaveh🌻
🔴 چرا مهدی
🔵 امام باقر علیه السلام در روایتی در مورد معنا و مفهوم #مهدی می فرماید:
🌕 آن حضرت را به این جهت «مهدی» نامیده اند که مردم را به امر مخفی و پنهانی هدایت می فرماید.
🔹 آن حضرت، تورات و تمام کتب آسمانی دیگر را از غاری در انطاکیه بیرون آورده و بین اهل تورات به تورات و بین اهل انجیل به انجیل و بین اهل زبور به زبور و بین اهل قرآن به قرآن حکم می فرماید.
@mahmodkaveh🌿