هر زمان ما را
شـور عاشـوراست؛
سوز این دلها ز تربت شهداست ...
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی
#عاشورای حسینی تسلیت
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴روضۀ عاشورا | حسین(ع) کمک میخواهد ..
#محرم
#استادپناهیان
◾️أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلامُ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الإِْمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ◾️
#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (شهادت سردار شهید محمود کاوه؛ قسمت دوم)
آن شب در آن جلسه، یکی دو نکته خوب دستگیرم شد. محمود با وجود آنکه با ادامه عملیات مخالف بود، اما از طرفی هم به دو دلیل از آن دفاع کرد. دلیل اول، اطاعت از مافوق بود و دلیل دوم به عواطف و احساسات پاک و شفاف او برمی گشت، چرا که دلش پیش جنازه شهدایی بود که در مسیر ارتفاعات 2519 جامانده بودند و او امید داشت که شاید با تکرار عملیات بتواند خون آن ها را به ثمر برساند.
بهرحال با وجود تمام مخالفت هایی که با آمدن او شد، این طوری که بویش می آمد، در تصمیمش مصمم بود. محمود وقتی در عملیاتی سخت، پاپیش می گذاشت، حتماً باید هدف را تصرف می کرد و هیچ دریغی از بذل جان نداشت. او بهتر از همه به سختی کار و پیچیدگی منطقه آشنا بود، چرا که هم عملیات والفجر2 را تو این منطقه انجام داده بود و هم تک حاج عمران را دفع کرده بود. بنابراین نیازی نبود که کسی بخواهد برای او از سختی کار و هوشیاری دشمن حرفی به میان آورد.
از نیروهای اطلاعات و عملیات، در آن محور که کاوه شخصاً میخواست آنجا برود، فقط من مانده بودم و نخعی. بقیه شان یا شهید شده بودند یا مجروح. سریع افتادم دنبال جمع و جور کردن اسلحه و تجهیزات و خصوصاً جفت و جور کردن دوربین دید در شب که خیلی به کارمان می آمد. چند تا دوربینی را که سراغ داشتم، وقتی امتحان کردم، دیدم خراب شده اند. سالم ها دست همان بچه هایی بود که شهید و مجروح شده بودند. یکی رفت دوربین بچه های تخریب را آورد. وقتی نگاهش کردم، با یک دنیا حرص و جوش گفتم بخشکی شانس، اینم خرابه! خلاصه این که به هر دری زدم تا دوربین سالم پیدا کنم، موفق نشدم. بیشتر از آن هم نمیشد معطل دوربین ماند. کاوه وقتی دید تو آن فرصت کم دستمان به جایی نمیرسد. گفت راه می افتیم.
راه افتادیم. همه کارها را سپرد دست منصوری که معاونش بود. طوری که بعدها شنیدم، چند تا از بچه ها خواسته بودند مانع رفتنش شوند، اما کاری از پیش نبرده بودند. گفته بود کسی نمیتونه جلوی قضا و قدر الهی رو بگیره. قبل از حرکت، بچه ها حرف و حدیث های زیادی راجع به کاوه و اخلاقش در حین کار می گفتند. می گفتند با کاوه که هستی، مواظب باش، چون اینطور وقت ها اصلاً شوخی بردار نیست. فقط دستوراتش رو اجرا کن و هیچ جر و بحثی هم نداشته باش.
البته خودم توجیه بودم که اقتدار فرماندهی ایجاب می کند در آن شرایط، برخوردهای جدی تری داشته باشد و با قاطعیت بیشتری کار را دنبال کند. در واقع، آن عملیات، اولین عملیاتی بود که با کاوه میرفتم و از این بابت خیلی خوشحال بودم، اما دلهره این را هم داشتم که نکند در حضور او دست از پا خطا کنم.
ادامه دارد...
#شهید_محمود_کاوه 🕊🥀
📚 حماسه کاوه
@mahmodkaveh
نعل تازه به سُمِ اسب زدن فکر که بود؟
که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد
#ظهر_عاشورا
#در_عزای_حسین🖤😭
⚫️باسلام و آرزوی توفیق عزاداری سالار شهیدان در ماه محرم
سالگرد شهادت بنیان گذار و اولین فرمانده تیپ ویژه شهدا سرلشگر پاسدار شهید ناصر کاظمی، و فرماندهان شهید تیپ و لشگر ویژه شهدا در شهریور ماه، سرلشگر پاسدار محمد علی گنجی زاده دومین فرمانده شهید تیپ ویژه شهدا و سالروز شهادت رضا ملکیان فرمانده گردان امام علی (ع) و شهید صفت ا... مقدم اولین فرمانده مخابرات تیپ ویژه شهداء در مرحله اول آزادسازی جاده پیرانشهر به سردشت در مورخه 1361/6/6 و فرمانده پیشمرگان کرد مسلمان منگور شهید محمد امین احمدی و بالاخص سردار سرلشکر پاسدار شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلا 2 در شهریور ماه سال 65 را گرامی میداریم
🥀برای شادی روح همه شهیدان صلوات🥀
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
گنانی سرباز جدید موسسه اخلاص:
#گزارش_تصویری
در راستای برگزاری سی و چهارمین سالگرد شهادت سردار شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلای2 در فضای مجازی روز چهارشنبه 1399/5/15 جلسهای با مدیر کل محترم صدا و سیمای خراسان رضوی جناب آقای نصر پور، معاون سیما جناب آقای شریفی، معاون صدا جناب آقای قارویریان و جناب آقای فرودی فرمانده بسیج و مدیر آرشیو صدا و سیمای خراسان رضوی برگزار گردید که در این جلسه تصمیمات بسیار خوبی جهت همکاری این سازمان گرفته شد.
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
⚫️ گزارش تصویری
⚫️ در روز سه شنبه 1399/5/28، جلسهای در راستای بزرگداشت سی و چهارمین سالگرد شهادت سردار سرلشکر شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلای 2 در فضای حرم مطهر ، با حضور حجهالسلام گنابادی معاونت محترم تبلیغات آستان قدس رضوی، حجهالسلام شجاع مسئول محتر م دارالقران کریم آستان قدس رضوی ،حجهالسلام هوشنگی مسئول تبلیغات حرم مطهر، و تعدادی دیگر از مسئولین معاونت و با حضور مسئولین مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص و قرارگاه فرهنگی شهید کاوه در محل دفتر ایشان برگزار گردید و در رابطه با نحوه برگزاری مراسم و مکان اجرای آن تبادل نظر به عمل آمد.
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
🔴 گزارش تصویری
در روز دوشنبه 1399/5/27، جلسهای در راستای بزرگداشت سردار سرلشکر شهید محمود کاوه و شهدای عملیات کربلای 2 و شهدای عاشورای حسینی حرم مطهر رضوی در فضای محرم، با حضور جناب آقای ابراهیمی (مشاور محترم قائم مقام آستان قدس رضوی)، جناب آقای اربابی (مسئول محترم ایثارگران آستان قدس رضوی) و جناب آقای علویتبار (فرمانده حوزه بسیج) و تعدادی دیگر از مسئولین آستان قدس رضوی و با حضور مسئولین مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص و قرارگاه فرهنگی شهید کاوه در محل سازمان مرکزی آستان قدس رضوی برگزار گردید و در رابطه با نحوه برگزاری مراسم و مکان اجرای آن تبادل نظر به عمل آمد.
(مؤسسه فرهنگی شمیم اخلاص - قرارگاه فرهنگی شهید کاوه)
#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (شهادت سردار شهید محمود کاوه؛ قسمت سوم)
نیروهای سه گردان امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) در یک ستون طولانی پشت سر هم حرکت می کردند. از کنارشان که می گذشتیم، تا چشمشان به کاوه می افتاد، با شور و حال خاصی به او سلام می کردند و احوالش را می پرسیدند. کاوه هم پرشورتر و بامحبت تر از آنها جوابشان را میداد. از کنار همه آنها گذشتیم و رسیدیم ابتدای ستون. هوا چنان تاریک بود که چشم، چشم را نمی دید. فقط هر وقت عراق منور میزد، میشد مقداری از راه را تشخیص داد، اما این جبران نبودن دوربین دید در شب را نمی کرد. به همین خاطر، من جلوتر از ستون حرکت می کردم تا مبادا راه را گم کنیم. مقداری که رفتیم، یکی از بچه ها آمد و گفت نیروهایی که ته ستون بودند، عقب موندند. از ما خواست تا کمی یواش تر برویم که آنها هم برسند. کاوه گفت برو سر و سامونی به ستون بده و زود برگرد.
خودش هم همانجا نشست. بدون معطلی، تمام مسیری را که آمده بودیم، برگشتم. حدود نیم ساعت طول کشید تا همه نیروها جمع و جور شدند. به خاطر خستگی زیاد آنها و عدم دقت کافی شان، نمیشد جلوی پراکندگی آنها را گرفت. دوباره خودم را رساندم به کاوه و به او گفتم با این وضعیت، نمی تونیم به خط بزنیم. حتماً وقت من می آریم. در آن لحظه ها که گمانم شب از نیمه گذشته بود، محمود پرسید نظر شما چیه؟ میگی چکار کنیم؟ گفتم اگه هر گردان از تو یک معبر بره، شاید بهتر باشه. گفت نه باید هر سه گردان رو با هم ببریم پای کار.
من از یک طرف به خودم جرأت نمیدادم روی حرف او حرفی بزنم، از طرفی هم به فکر معادلات و محاسبات نظامی بودم. برای همین با یک دنیا نگرانی گفتم سر و صدای این همه نیرو، دشمن رو متوجه ما میکنه، اگه از سه محور بریم بهتره.
کاوه انگار حال وهوای مرا کاملاً درک میکرد. دستی زد به پشتم و با حل آرام و خونسردانه ای گفت نگران نباش چناری، اگه یکم توسل و توکل داشته باشیم، إن شاءالله هم گوش های دشمن کر میشه، هم اینکه به موقع می رسیم. شاید برای آرامش من بود که حرف معنی دار دیگری هم زد. گفت اگه ما درست به وظیفه مون عمل کنیم، خدا هم فرشته هاش رو میفرسته کمکمون. اون وقت همه این نیروها یک جا جمع میشن و به موقع هم می رسیم.
انگار تازه به خودم آمده و از خواب غفلت بیدار شده بودم. از حرف های چند لحظه پیشم احساس شرمندگی میکردم. حرف هایش با آن چیزهایی که بچه ها از او تو عملیات و شب حمله می گفتند زمین تا آسمان فرق داشت. اصلاً معلوم بود روحیه و رفتارش با همیشه فرق دارد. بعد از این گفت و گوی کوتاه، حال من هم از این رو به آن رو شد. با اطمینان خاصی همراه او و بقیه راه افتادم تا این که رسیدیم به محلی که شب قبل تیربارچی عراقی تیربارش را قفل کرده بود روی آنجا؛ چنان یک ریز و پی در پی شلیک می کرد که هیچ کس نمی توانست از جا تکان بخورد. به کاوه گفتم ما دیشب تا اینجا اومدیم. همون سنگر تیربار، راه رو بسته بود و حسابی اذیتمون میکرد.
کاوه با دقت، جوانب کار را بررسی کرد و بعد گفت باید جلوتر بریم تا از نزدیک اونجا رو ببینم.
#شهید_محمود_کاوه 🕊🥀
📚 حماسه کاوه (📝حمیدرضا صدوقی)
@mahmodkaveh