✌️ راه مشترک
🌟 نوجوونهایی که راه جوونهای انقلاب رو دنبال میکنن...
👇👇👇👇👇
تازه نه جنگ رو دیدن، نه امام و انقلاب رو...
👆👆👆👆👆
🖼تصاویر شهیدان
🌺محمدحسین فهمیده،
🌹سیدهطاهره هاشمی
🌺و علی لندی
🌸 روز نوجوان و بسیج دانش آموزی گرامیباد.
💫 نوجوان؛ انرژی، امید و ابتکار
━═━⊰❀🇮🇷❀⊱━═━
ڪسیڪہبہخداایماندارد،
ازبندترسرھاســت . . .
زیراترس،فرزندبۍایمانی،
ومنشاپایدارتنشۅتشویشاست
ھرگزنـاراحت،رنجیدھ،یاهیجانزدھنشوید.
هرگزبیحوصلہنباشید
آرامشذهن،ارزشمندترینگنجهاست
آرامباش . . .
همہچیزدستخـداست..♥️
❣#سلام_امام_زمان_ما ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا جادَّةَ الله...
🌱سلام بر تو ای راه روشن خدا.
ای که هر چه غیر توست بیراهه است.
سلام بر تو و بر روزگاری که همه خلق در مسیر تو، شیرینی بندگی را خواهند چشید.
🌸#اللهمعجللولیکالفرج🌸
@mahmodkaveh💐
امام حی و حاضر است.
💠 در کتاب موسوعة التوقیعات نقل گردیده که #امام_زمان (عج) خطاب به شیخ مفید فرمودهاند: تمام اخبار شما را میدانیم و هیچ یک از اخبار و احوال شما بر ما پوشیده نیست، ما نسبت به اعمال شما بیخبر نیستیم و یاد شما را فراموش نکردیم.
💢 روزهای دوشنبه و پنجشنبه نامه اعمال شیعیان به ساحت مقدس بقیة الله (عج) عرضه میشود و ایشان برای ما دعا میکنند. از گناهان ما اندوهگین میشوند.
ما سبب غیبت امام هستیم.
🔸 خواجه نصیرالدین طوسی در شرح تجرید الاعتقاد میفرماید: اینکه خداوند نعمت وجود امام زمان (عج) را به ما ارزانی داشته از باب لطف اوست، و در امور زندگی ما تصرف میکند لطف دیگری است، اما غیبت ایشان از جانب ماست.
💠 امام (عج) در توقیعی چنین میفرمایند: هیچ چیز شما را از ما دور نکرد مگر گناهان شما، چیزی که ما دوست نداریم از شما ببینیم.
@mahmodkaveh🌿
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
قسمت ششم
وقتی راه افتاد باز با صدای بلند تاکید کرد:"پس فردا ظهر🌞 یادت نره."
و من هم با تکان دادن دست بدرقه اش کردم.🍃
بد جوری بین دوراهی که نه,بین چند راهی مانده بودم.💫
تا کارگاه رسیدم فکرم هزار راه رفت.
اصلا از گرسنگی و تشنگی و گرمای هوا فراموش کرده بودم.
بیشتر فکر من مشغول مادرم بود.
واقعا اگر اجازه نمی داد
رفتن برایم خیلی سخت و حتی غیر ممکن می شد.😞
تا افطار دست و دلم به کار نرفت.😞
برخلاف عادت همیشه ام که بلا فاصله بعد از اذان نمازم را می خواندم روی سفره شیرجه می زدم,
آن شب اصلا اشتهایی به خوردن غذا نداشتم.
یک لیوان چای🥃 را سرکشیدم و خودم را به حیاط رساندم و گوشه ای کز کردم.
مادر که متوجه تغییر من شده بود,
ظرف غذایم را برداشت و دنبالم آمد.
وقتی متوجه حضورش شدم ,آرام سرم را بلند کردم و
گفتم:من باید برم جبهه.
مادر ظرف در دست,خشکش زد.🍃🌟
اصلا انتظار شنیدن این حرف را نداشت.
من به او حق می دادم داغ همسرش هنوز روی دلش سوار بود و در کنار
تک تک فرزندانش بود که احساس امنیت
می کرد.🍃
کمی حرف را در دهانش چرخاند و
گفت: بزار لااقل گرد تنت بنشینه بعد هوس جبهه رفتن کن.💫
جوابی نداشتم بدهم,فقط زمین را نگاه می کردم.✨
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
🖌سید علیرضامیری
@mahmodkaveh
#سلام_مولاجان💞
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...
🌱سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد!
بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
🌿#اللهمعجللولیکالفرج🌿
@mahmodkaveh🌾
🔶اگر در عصر غیبت فقط منتظر آمدن آن حضرت باشیم و انتظار فرج داشته باشیم کافی است؟
👈تنها انتظار فرج کافی نیست!
بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است مخصوصا با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» واقع میشود ...
خدا میداند که بواسطه ی ضعف ایمان بر سر افراد چه می آید!!!
...مگر امکان دارد عافیت مطلقه ی بدون ایمان و طاعت و بندگی انجام گیرد؟
#آیت_الله_بهجت🌱
@mahmodkaveh✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تنها راه
🎤 حجت الاسلام عالی
@mahmodkaveh🥀
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
قسمت هفتم
نزدیک به دو ماه بود که از جبهه برگشته بودم و این مدت برای من دو سال و برای مادرم دو روز گذشته بود.🍃
مادر با دل خوری ظرف را کنار من گذاشت و برگشت داخل .
چند دقیقه بعد زهرا هراسان از اتاق بیرون زد و
به من گفت:جواد ,چی شده؟؟😳
چرا مامان این قدر ناراحته ؟😔
گفتم چیزی نشده.
باز پرسید:جان من بگو چی شده؟؟؟
تو این طور,مامان هم اون طور.
حتما چیزی شده .🍃
سرم را بالا آوردم و گفتم:زهرا جان ,برو راضیش کن.
من دارم میرم جبهه .
دوست ندارم ناله ی مادر پشت سرم باشه.💫
زهرا با تعجب نگاهی کرد و گفت:چی میگی جواد؟؟؟
تو تازه برگشتی مشهد.
بهمین زودی فیلت یاد هندوستون کرده؟
من که جرأت نمیکنم به مامان چیزی بگم .
تو هم فکر رفتن رو از سرت بیرون کن.
توی دلم خالی شد.
من به #محمود کاوه قول داده بودم تا کلی نیرو جمع کنم ولی حالا خودم به مشکل خورده بودم و رفتنم روی هوا بود.✨
صلاح ندیدم فضا خراب تر
از آن شود.💥
ظرف غذا رو برداشتم و داخل اطاق شدم.
مادرم اول اخم هایش را در هم کرده بود
ولی کم کم یخ او هم باز شد .🌿
فردا صبح هم هر کاری کردم جرأت نکردم قضیه را دوباره مطرح کنم.
به اجبار راهی کارگاه شدم.
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
🖌سید علیرضا میری
@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏓 پینگ پنگ با خدا
#تصویری