✨آدمهای خوب!...
همیشه لبخند زیبایی بر لب دارند
و نگاهی پر نفوذ و زیبا
💗و همیشه هوای دل دوستان شان را دارند
که مبادا غبار غم بر آن بنشیند.
🦋مانند رفیق شهید من
#محمود_کاوه💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 باید زنده شویم؛ مثل حاج قاسم!
🔻بیایید زندگی زیباتری را تجربه کنیم ...
#تصویری
عمریست شب 🌙و روزم را
بہعشق💞شهادتگذراندهام...
وهمیشہ#اعتقادماین بودهوهست
ڪہبا#شهادت؛
#بہبالاتریندرجہیبندگےمیرسم❗️
خیلیتلاشڪردم ڪہخودمرابہاین#مقامبرسانم...🍃
ومن مےدانم
باید این سر برود
تا دلم❤️ آرام شود....🥀
#بچههاےآسدعلے ❤️
#صاحب_لوا
سيد ابن طاووس مي فرمايد:
🌸اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از -
#صلوات_ابوالحسن_ضراب اصفهاني غافل نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است.🌸
@mahmodkaveh
#لحظہ_اے_تفڪر
💥غربت امام زماڹ (عج) را در غربت امام علي (ع) باید دید❗️
💠امام علي (ع) در بیڹ مسلماناڹ زماڹ خویش! و آناني ڪہ وجود رسوڸ آخریڹ را درڪ کرده و نام علي (ع) را بارها و بارها از زباڹ مبارڪش شنیده و غدیر را دیده بودند، غریب بود و امروز فرزندش مہدے (عج) در بیڹ محبیڹ و منتظرینش غریب است و تنہا❗️
و بہ راستي، مردم زماڹ ظہور، در مورد ما چہ خواهند گفت؟
💔امام علي (ع) غریب ڪوفہ بود و فرزندش غریب ڪوچہ پس ڪوچہهاے غفلت ما❗️
💥و چہ نازیبـا برخي از ما در جہل مرڪب خویش غوطہوریم❗️
🚫جہلي ڪہ نہ دنیایي برایماڹ ميگذارد و نہ آخرتي و اگر نشناسیمش و درمانش نڪنیم، ما را تا اعماق غفلت و گمراهي فرو خواهد برد.😱
⭐️ اے خدایي ڪہ امام علي (ع)، را بعنواڹ قرآڹ ناطق بر ما حجت قرار دادے، بہ ما بفہماڹ ڪہ غافلیم و یاریماڹ ڪڹ ڪہ از ایڹ گرداب غفلت خویش بروڹ آییم.🙏
❌زمـ⏰ــاڹ ، مولایماڹ علي را درڪ نڪرد...
#بیایید_علی_زمان_رادرڪ_ڪنیم
⛅أللَّہـمَ؏َـجِّڸْ لولیِڪَ فرج
جمعههایانتظار
شده ام در پے تو
در بہ درٺ مهدےجان
ڪے رسد
بر من مسکین
نظرٺ مهدےجان
ڪے شود
تا ڪہ عیان
بر سر راهم گذرے
بر نگاهم ڪہ
بیفتد نظرٺ مهدےجان
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج
#یا_صاحب_الزمان_عج
غروبدلتنگی
⚘
aghe-aghamon-nayomad.mp3
3.17M
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
اگہ آقامون نیومد
نذاریم دلا بمیرهـ
انتظار مهدے امروز
همه ے حرف غدیرهـ
#علی_فانی 🎤
#پیشنهاددانلود 👌
#جمعه
ای کاش در رکابِ امامم شوم شهید
من سخت بر دعای فرج
بسته ام امید . . .
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
.
سیری مباد
سوختهی تشنه کام را
تا جرعه نوشِ
چشمهی شیرین گوار توست...
#شبتون_شهدایی
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#هر صبــــ🌤ــح که #سلامـــت می دهــم
و یادم می افتد که صــاحبی
چون تــــ✨ـــو دارم : 😍
🍃🌸🌸🌸🌸🍃
#کریـــ🍃ــم ، مهــ❤️ــــربان ، دلســـــوز ، رفیق ،
دعـــــاگو 🤲، نزدیک ...
و چه احســـاسِ نابِ آرامـــش بخـــش
و #پرامیـ🍃دی است داشتنِ ت✨و ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌱صبـ☀️ـح بود و مى تابيد‼️
از لب #تو لبــــخندى☺️
🍂ديدش از سر #غيرت
و آفتاب غمگين💔 شد
🌱تا كــــنار #زيــــبــايى
#مهــربانى ات گــ🌹ــل كرد
🍂در بــهــ🌸ــار شيدايى،
گل به #سبزه آذين شد☘
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
✅ #علاج_غرور
🌺 جناب آقای بهجت برای علاج غرور می فرماید:
ذکر ((لٰا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ))
را زیاد بگوئید.
#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (قسمت ششم)
ارتفاعات آلواتان تقریباً وسط جاده پیرانشهر-سردشت قرار دارد. ما برای پیشروی باید از وسط این ارتفاعات عبور میکردیم که جاده اصلی به صورت پیچ در پیچ در آن قرار داشت. عملیات کردن در آنجا بدلیل وجود جنگل انبوه بسیار مشکل بود. به قدری پوشش گیاهی این جنگل متراکم است که وقتی شب وارد آن شوی و انگشت را جلوی صورت خود بگیری، آن را نمیبینی!
تدبیر کاوه برای پشت سر گذاشتن جنگل، آتش بود. استدلالش این بود که در حال حاضر، حفظ جان نیروها از حفظ جنگل مهمتر است. درخت در برابر جان بچههای مردم ارزشی ندارد. اما استفاده از آتش در جنگل نیاز به مجوز داشت. با بروجردی هماهنگ کرد و مجوز استفاده از آتش در جنگل را از قرارگاه حمزه گرفت. متعاقباً قرارگاه، چند هزار لیتر بنزین و پمپ و دستگاههای آتشزن به منطقه فرستاد. یک گردان مأمور آلوده کردن جنگل شد. در مناطق از قبل تعیینشده با پمپ روی درختان مواد آتشزا پاشیدیم و در جاهایی هم که انبوه درخت بیشتر بود، گالنهای بنزین را رها کردیم. حدود دویست سیصد مترمربع از جنگل آلوده شد. طبق محاسباتی که داشتیم، آتش این محدوده از جنگل، برای حصول نتیجه کافی بود.
همه چیز آماده برپاکردن آتش بود. نیروها با فاصله از جنگل مستقر شدند. قرار بود با دستگاه آتشزن که توان پرتاب شعله تا حدود 100 متر را داشت، جهنم آلواتان را روشن کنیم و به محض بالارفتن شعلهها، فرار کرده تا از حرارت آتش صدمه نبینیم. کاوه دستگاه آتشزن را برداشت و شلیک کرد. در چند ثانیه، تمام محدوده آلوده شده، مشتعل شد و زبانه عظیمش به آسمان کشید. ماشینها راه افتادند و شروع به فاصله گرفتن از جنگل کردند. اما به دقیقه نکشیده آتش از پایین خاموش شد و ناگهان دیگر آتشی وجود نداشت. تنها چیزی که دیده میشد، دود ناشی از خاموشی آتش بود. تراکم درختان آنقدر زیاد بود که به آتش هم اجازه پیشروی نداد و خیلی زود زمینش زد. همه مات و مبهوت به جنگل نگاه میکردند. (ادامه دارد...)
#شهید_محمود_کاوه 🕊🍃
📚 من کاوه هستم (📝 علی اکبری مزدآبادی)
@mahmodkaveh
هـــر انسانــــی
عطــر خاصــی دارد ...
گــاهی برخــی عجـیب بوے خدا می دهند،
همانند 🌷" شــهــیدان "🌷
#رفیق_شهیدم
#شهید_محمودکاوه💞
#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (ادامه قسمت ششم)
کاوه با دیدن اوضاع، کمی به جنگل خیره شد و بعد روی زمین نشست و گفت نقشه رو بردارید بیارین. یکی از بچهها کالکِ منطقه را از داخل ماشین آورد. کاوه کالک را روی زمین پهن کرد، چهار طرفش هم کلوخ گذاشت و خیره شد به آن. پلک نمیزد. بعد هم مثل همیشه، انگشترش را از دستش درآورد و شروع کرد آن را روی نقشه چرخاندن. یک نگاهش به نقشه بود، یک نگاهش به منطقه.
بعد از 45 دقیقه بلند شد. دستور داد برگردیم پادگان پیرانشهر، آنجا به فرمانده ارتش مستقر در پادگان گفت من هزار تا گلوله توپ میخوام، هرچی گلوله توپ توی پادگان هست رو من میخوام. فرمانده ارتش که جا خورده بود، گفت این چه حرفیه میزنی جناب کاوه! من هزار تا گلوله توپ از کجا واسه شما بیارم؟ هزار تا گلوله سهمیه شش ماه منه. درست هم میگفت. آن زمان خیلی که به ما گلوله توپ میدادند، روزی 10 تا بود. اما کاوه که نقشهای در سرش بود، خیلی محکم گفت من این حرفا سرم نمیشه، من هزار تا گلوله میخوام. فرمانده ارتش دوباره گفت آقای کاوه من هزار تا گلوله ندارم.
مسئول زاغه مهمات ارتش فردی آذری بود. ما هم در تیپ شخصی داشتیم به نام قلی که او هم ترک بود. کار که به اینجا رسید، قلی به کاوه گفت من زبون اینارو بلدم، اگه شما اجازه بدی میرم ته و توش رو درمیارم که اینا چقدر گلوله دارن. کاوه گفت حتماً این کارو بکن. قلی با شیوه خودش رفت و برگشت. او در حالیکه چشمانش برق میزد، به کاوه گفت اینا تا دلت بخواد توی زاغهشون گلوله توپ دارن، شاید هزار تا هم بیشتر.
کاوه با اطلاعی که از موجودی مهمات ارتش پیدا کرد، توانست حرفش را به کرسی بنشاند. ارتش مهمات خود را پای کار آورد. چهار قبضه آتشبار به همراه 1000 گلوله توپ در نزدیکترین پایگاه به جنگل آلواتان مستقر شدند. فاصله این پایگاه تا ارتفاعات حدود 3500 متر بود. بعد از استقرار قبضهها، کاوه به نیروهای توپخانه گفت خوب به نوک ارتفاع نگاه کنین. از همین جایی که نشستین تا سر ارتفاع رو روی یک خط ثبتی بگیرید. آن روز توپخانه، خط آتشی به فاصله 50 متر از هم تا سر ارتفاع ایجاد کرد و آن را ثبت نمود. بعد از انجام کار، فرمانده هدایت آتش، برگههای ثبتی را به کاوه نشان داد و گفت این هم خط ثبتی، کاوه گفت نگهشون دار پیش خودت تا شب بهت بگم.
شب هنگام، نیروهای پیاده، آماده پیشروی به سمت جنگل شدند. کاوه به نیروها دستور داد به صورت ستونی، پشت سر سهم، تا نوک قله برید، به قله که رسیدید، پخش بشین. به توپخانه هم گفت آماده باشید هر وقت بهتون گفتم، شلیک میکنین. نیروها هفتصد، هشتصد متری جلو رفته بودند که کاوه فرمان آتش داد. چهار قبضه توپ، به طور همزمان اهداف از قبل ثبت شده را میزدند. گلولهها صد متر جلوتر از نیروها منفجر میشدند و در اصل جاده بازکن آنها بودند. از غرش توپها و صدای انفجارشان که به صورت متواتر و مسلسلوار شلیک میشدند، کوه به لرزه درآمده بود. ضدانقلاب فکرش را هم نمیکرد که ما با چنین حربهای وارد شویم. نیروها به سرعت به سمت قله حرکت میکردند. در عرض دو ساعت هزار تا گلوله شلیک شد. نیروها با تکیه بر حجم بالای آتش، موفق به پیشروی خوبی شدند و با یک درگیری جانانه توانستند قله آلواتان را فتح کنند.
صدای الله اکبر رزمندگان از بالای قله به گوش میرسید، آن شب ما با دادن تنها یک شهید، قله آلواتان را گرفتیم. سپیده فردا، ما هم به طرف نوک ارتفاع راه افتادیم. باید خودمان را به نیروهای روی قله میرساندیم و با آنها دست میدادیم؛ حدود شصت، هفتاد ماشین با کلی تجهیزات و نیرو به فرماندهی کاوه. ضدانقلاب که بر اثر حمله دیشب، در جنگل پخش شده بود، خیلی زود با ما درگیر شد. آنها از هر طرف ما را میزدند. ما هم مقاومت میکردیم. به محض پشت سر گذاشتن اولین پیچ با خیل آنها روبهرو شدیم و مردانه میجنگیدیم. آن روز جنگی طولانی داشتیم و با عنایت خدا موفق شدیم ضدانقلاب را کنار زده و به نوک ارتفاع برسیم. غروب، منطقه آرام و موقعیت ما تثبیت شد. (به نقل از همرزم، جواد نظامپور)
#شهید_محمود_کاوه 🕊🍃
📚 من کاوه هستم (📝 علی اکبری مزدآبادی)
@mahmodkaveh
#حاجآقاپناهیان🌱
•
هرکی آرزو✨داشته باشه
خیلے خدمت کنه
#شهـــید میشه...!🕊
یه گوشه دلت پا👣بده،
شهدا بغلت میکنن...💞
•
ـ ما به چشم دیدیم اینارو...👀
ـ ازاین شهــدا مدد بگیرید،🖐🏼
ـ مدد گرفتن از #شهدا رسمه...✔️
•
دستبذار رو خاک قبر شهید💭بگو...
حُسین❣به حق این شهید،🥀
یه نگاه به ما بکن..💔🌱