🔸چهکار کنیم که همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
🔸مثل یک گل فروش که برای معشوقش گل میپیچد زندگی کن!
🌼 راههای رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی (ج۱۹)
🔻 کسی که کارهایش را با یک انگیزۀ حداقلی و سطحی انجام میدهد و نمیتواند برای فعالیت روزمرۀ خودش انرژی کافی داشته باشد، حتماً یک جای کارش ایراد دارد. ما باید این مشکل را برای خودمان حل کنیم تا بتوانیم واقعاً «با انرژی زندگی کنیم»
🔻 اینکه بخواهیم کارهایمان را با قدرت و نشاط فراوان انجام دهیم، زیاد وابسته نیست به نوع کاری که انجام میدهیم یا به منفعتی که از آن نصیبمان میشود، بلکه «به نگاه و نیت ما در انجام آن کار» وابسته است و اینکه آن را برای چه کسی انجام میدهیم؟
🔻 یک گلفروش همیشه گل را دستهبندی میکند و به مردم میفروشد و یک منفعتی هم بهدست میآورد. اما اگر این گلفروش یکروز خودش عاشق شود و بخواهد یک دسته گلی برای محبوب خودش بپیچد، این کار را با یک حسّ و انگیزۀ مضاعف انجام میدهد.
🔻 خدا برای اینکه تو بتوانی با انرژی زندگی کنی، از زندگیات لذت ببری و همۀ کارهایت را با انرژی زیاد انجام دهی، میفرماید: همۀ کارهای زندگیات را برای من انجام بده؛ من از تو میخرم!» حتی مسواکزدن را هم بهخاطر خدا انجام بده.
🔻 یک لیوان آب به کسی دادن، چقدر لذت دارد؟ ظاهراً لذتی ندارد، ولی اگر همینکار ساده را بهخاطر خدا انجام بدهی، لذت خواهی برد. نگذار زندگیات بیمزه بگذرد؛ حتی یک لیوان آب را هم بهخاطر او جابجا کن!
🔻 البته سخت است که آدم همۀ کارهایش را بهخاطر خدا انجام دهد؛ خصوصاً برای ما که فعلاً عاشق خدا نیستیم؛ اما شدنی است. اول بهخاطر «احترام خدا» یک مدتی این کارها را انجام میدهی، اما بعد کمکم عاشق خدا میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
👤علیرضا پناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع) - ۹۶.۳.۲۶
⏰#به_وقت_دلتنگی
✨جایش خالی خواهد ماند...
✨و جای خالیاش از همه آنها که هستند
زیباتر است...
🏴محرم در راه است
و جای خالی حاج قاسم🥀...
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
⏰#به_وقت_دلتنگی
✨جایش خالی خواهد ماند...
✨و جای خالیاش از همه آنها که هستند
زیباتر است...
🏴محرم در راه است
و جای خالی حاج قاسم🥀...
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
وقتی خدا با من است
همه چیز از آنِ من است
الهی!...
کجا این دل ما را جز نگاه تو درمانیست
و کجا این دل تشنه را جز ابر احسان تو بارانی
ای زیبای زیبا دوست!
ای دلربای دلکش آفرین!
ای معبودم!...
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو
بر دلها،
چه زیباست پرواز خاطر تو بر قلبها،
وچه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده غیب ها بسوی تو،
سبحانا
"ای یگانه معبودم"
در کنارمان بگیر و دامنت را پناه
جاودانه مان ساز؛
بار الها....
تو را سوگند به رحمت بی منتهایت،
رهایمان نکن.
"آمین"🙏
الهی لا تکلنی طرفة عینی ابدا
⚘✨❣✨❣✨❣✨❣✨
#مسابقه_سردار_آفتاب ☀️
#خاطرات (قسمت هشتم)
اسم محمود کم کم افتاد سر زبانها، طوری که تمام مردم سقز او را میشناختند. در مدت کوتاهی با چند عملیات زنجیرهای، ترس عجیبی تو دل ضدانقلاب انداخت. او گروهانی تشکیل داده بود به اسم ضربت، هر وقت ضدانقلاب حمله میکرد یا کمینی میگذاشت، بلافاصله این گروهان وارد عمل میشد. اینطور وقتها امکان نداشت دشمن موفق شود. به تدریج دست ضدانقلاب از شهر کوتاه شد. بعد از آن محمود دامنه عملیات سپاه را گسترش داد و کشاند به کوههای اطراف شهر. یک لحظه آنها را به حال خودشان وانمیگذاشت. شده بود بلای جان ضدانقلاب. همین وادارشان کرد تا به فکر ترور او بیوفتند، چند تیم هم اجیر کرده بودند.
آن روز از عملیات اسکورت برگشته بودیم، گرسنهمان بود از صبح چیزی نخورده بودیم، توی سپاه هم غذایی نبود. رفتیم غذاخوری پرشنگ، با سر و وضع خاکی و با همان اسلحه و تجهیزات و ماشینهای از جنگ برگشته. سالن غذاخوری پرشنگ تنها غذاخوری بود که تا دیروقت غذا داشت. خیلی از مسافرینی که از سقز میگذشتند غذایشان را در این رستوران میخوردند. غذای خوبی داشت و خدمتکارها هم مؤدب و تمیز بودند، درست مثل صاحب غذاخوری. محمود رفت تو و ما هم پشت سرش داخل شدیم. دور تا دور سالن میز چیده بودند. سمت چپ یخچال نشستیم. این طوری هم ماشینهایمان را میدیدیم، هم آمد و شد افراد را زیر نظر داشتیم. تو حال خودم بودم که دیدم یک ماشین جلوی رستوران نگه داشت. سه چهار نفر پیاده شدند و آمدند توی رستوران. کمی آنطرفتر از ما نشستند دور یک میز.
با بچهها گرم صحبت بودیم و انتظار میکشیدیم که زودتر غذا را بیاورند. احساس کردم محمود خودش با ما هست ولی حواسش جای دیگری است. زیر چشمی به چند نفر تازه وارد نگاه کردم. از طرز نگاهش فهمیدم که وضعیت غیرعادی است، نمیتوانستم درست و حسابی آنها را زیر نظر داشته باشم. ممکن بود بفهمند که بهشان مشکوک شدهایم. در همین حال محمود و یکی از بچهها بلند شدند و دویدند طرف میز آنها. تا آمدم به خودم بجنبم، دیدم با هم درگیر شدند. ما هم دست به کار شدیم و رفتیم کمکشان، مهلت ندادیم کوچکترین حرکتی بکنند و همه را گرفتیم و دستبند زدیم. لباسهایشان را دقیق گشتیم. چند تا کلت و چند تا هم نارنجک داشتند. صاحب رستوران هاج و واج نگاهمان میکرد. آن روز از خیر غذا خوردن گذشتیم. سریع آنها را به مرکز سپاه آوردیم و سپردیمشان دست حفاظت اطلاعات. در بازجوییها، اعتراف کردند که میخواستند کاوه را ترور کنند. (به نقل از همرزم، سید مجید ایافت)
#شهید_محمود_کاوه 🌻
📚 سردار آفتاب ۱ ویژه نامه سردار شهید محمود کاوه (📝 حمیدرضا صدوقی)
@mahmodkaveh
#تلنگـــࢪ |•
🍂روزِ حساب ڪتاب ڪھ برسھ...🍂
بعضے از گناهات رو که
بهت نشون میدن
می بینی
براشون { استغفار نکردی }
اصلا یادت نبودھ!💔
امّا زیر هر گُناهت یه { استغفار📿 } نوشته شدہ...!
اونجاست که تازھ می فهمی
یڪی به جات توبھ ڪردھ..
یڪے که حواسش بهت بودھ.؟
یه { پدر دلسوز}
یکی مثلِ { مَهدی💚 }
|{یَا أَبَانَا أستَغفِر لنا ذنوبنا}
?🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#رفیق_شهیدم ♥️
نظرے ڪن ڪه به جان آمدم از دلتنگی
گذرے ڪن ڪه خیالی شدم از تنهایی
#شبتون_شهدایی
آقاۍ دلم❣
شما ڪه باشید
مگر ڪسی گم میشود؟!😌
اقا نظرے ڪن
ڪه روزمون بی گناه باشه
به نیٺ شادے دل شما
صلی الله علیڪ یا صاحب الزمان
#سلام_امام_زمانم 💚
#اللّهمُ_عَجِّل_لِوَلیّڪَ_الفَرَج
بخند!
هنوز می شود
از گوشه ی لبخندت
خورشیدی برداشت
برای فردا...
#صبحتون_شهدایی💓
سئوالی دارم؟
ارنستو چگوارا چریک #آمریکای_لاتین را بیشتر می شناسید یا #شهید_محمودکاوه دلاور #جهان اسلام را
و آیا از نبردهای پارتیزانی شهید #کاوه خبر دارید؟
تصویر #شهید_محمودکاوه در اوائل #نوجوانی و قدم گذاردن به #دنیای چریک ها در کنار ابوشریف فرمانده وقت سپاه
@mahmodkaveh
🌷باسلام وصبح بخیرخدمت همه اعضای محترم کانال سردارشهیدمحمودکاوه❤️
لطفاجهت نشرمعارف شهدا
کانال شهیدکاوه رابه دوستانتان معرفی کنید🌷
💓باسپاس فراوان🙏
🥀 این عکس یکی از دردناکترین و در عین حال حماسیترین لحظات فکه، ماجرای گردان حنظله است که ٣٠٠ نفر از نیروهایش درون یک کانال به محاصرۀ عراقي ها در میآیند آنها چند روز با تکیه بر ايمان خود به مقاومت ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و یا عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ، ساعات آخر #بیسیمچی گردان همت را خواست، حاجی پای بیسیم آمد صدای ضعیفی را از آن سوی خط شنید که میگوید:
احمد رفت، حسین هم رفت، باطری بیسیم دارد تمام میشود عراقي ها عنقریب میآیند تا ما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم از قول ما به امام بگویید همانطور که فرمودید حسين وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم....
پ.ن: این وعدہ خداست
ڪہ #حق_النــــــاس را نمے بخشد!
#خـــــــون_شهدا حق الناس است
نمے دانم با این حق النـــــاس
بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــــت،
چہ خواهیم ڪرد؟!
🔸کرونا میتواند هیئتیها را از «لاک فردی» و «لاک جمعی» خارج کند
🔸خروج از «لاک فردی» یعنی تقویت ارتباطات اجتماعی بین هیئتیها و دیگران
🔸خروج از «لاک جمعی» یعنی برگزاری هیئتها در فضاهای باز و کنار مردم
📌 گردهمایی مجازیِ فعالان عرصه هیأت (۱)
🔻 بنده از اصل پدید آمدنِ این فضایی که کرونا برای هیئتیها ایجاد کرده، نهتنها ناخرسند نیستم بلکه یکمقدار خوشحال هم هستم! البته کرونا چیز بدی است، ولی اینکه موجب شده هیئتیها از لاک فردی و لاک جمعیِ خودشان خارج بشوند، از الطاف خفیّۀ الهی است.
🔻 بیرون آمدن از «لاک فردی» یعنی تقویت ارتباطات اجتماعی بین مذهبیها و هیئتیها و بین مذهبیها و غیر آنها. فضای مجازی هم بسیار به این امر کمک میکند و حتماً موجب نشر بیشتر معارف اسلامی خواهد شد.
🔻 البته طبق آمارها، ارتباطات اجتماعی مؤمنین و هیئتیها نوعاً بیشتر از غیر هیئتیهاست، ولی به نظر میرسد این مقدار ارتباط، خیلی اندک است. هیئتیها باید خیلی بیشتر، اهل ارتباط گرفتن با دیگران و غریبهها باشند و روابط بین رفقای هیئتیِ خود را هم تقویت کنند.
🔻 قبلاً وقتی یک کسی را در هیئت میدیدیم یا در کنارش سینه میزدیم، بهسادگی از کنار هم رد میشدیم، امّا حالا که فضای عمومی هیئتها تعطیل شده، تکتک افراد هیئت میتوانند در این فراغتی که پدید آمده، همدیگر را با اسم بشناسند و بیشتر با هم ارتباط برقرار کنند.
🔻 نکتۀ بعدی، بیرون آمدن هیئتیها از «لاک جمعی» است. قبلاً برنامۀ بسیاری از هیئتها در فضاهای بسته برگزار میشد و خیلیها نمیدیدند و در جریان قرار نمیگرفتند که آنجا چه اتفاق عارفانه و عاشقانه و قشنگی دارد میافتد.
🔻 ولی الآن شرایطی پدید آمده که هیئتیها مجبور میشوند از تکیهها و محیطهای سربسته بیرون بیایند و با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، در محیطهای باز، عزاداری کنند و اشک بریزند و دیگران هم مشاهده کنند؛ و این اتفاق بسیار خوبی است.
👤علیرضا پناهیان
🚩جلسه مجازی - ۹۹.۵.۱۷