حدیث قدسی :🌱
🍁اگر بندگان گناه کارم بدانند که چقدر #مشتاق بازگشت آنها هستم از شوق من می مردند🍁
🌿🌿〰〰🌿🌿
ای #شهید🌷
تبسم کردی و صبحمان
چه زیبا شد......
خوشا چشمی که صبح او
به لبخند تو وا گردد....
🌹#روزتون_شهدایی🌹🌼
💌هویت شهـید...
پلاک وی نیستــ 🕊
هویتــ شهید...
#خون_جاری بر پیشانی اوستـــ
که تقدیـر آن در عهد الست♥️
بر پیشانی او مےدرخشد...
☘🌷🕊🌷🕊🌷🕊☘
CQACAgQAAx0CU9r2GAACA31fNA8Lf71qzfnUKy2hDI70I1uDdAACEwcAAhpxaFLKN1AEjkjyBxoE.mp3
4.59M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیـبا
🎤حجت الاسلام عالـی
✅ #ولایـــت_شــیطان
⏱ ۳ دقـــیقه و ۰۷ ثانـــیه
🌺 #نشـرپـیامصـدقهجـاریه است
#خاطرات_کوتاه 💌
هر روز سر ساعت مشخص می رفتیم دیدگاه، هر چه می دیدیم ثبت می كردیم و آنها را با روزهای قبل مقایسه می كردیم. یك روز همین طور كه شش دانگ حواسم به كار بود، كسی پرده سنگر را كنار زد و آمد تو: سلام كرد، برگشتم نگاهش كردم، دیدم كاوه است او هر چند روز یك بار می آمد می نشست پشت دوربین و راه كارها را نگاه می كرد. كنارش ایستادم، شروع كرد به دوربین كشیدن روی مواضع دشمن، كمی كه گذشت یك دفعه دیدم دوربین را روی یك نقطه ثابت نگه داشت، دقت كه كردم، دیدم صورتش سرخ شده، چشمش به جنازه شهدایی افتاده بود كه بالای ارتفاع ۲۵۱۹ جا مانده بودند، دشمن آن ها را كنار هم ردیف كرده بود تا روحیه ما را ضعیف كند، چند لحظه گذشت، كاوه چشمش را از چشمی های دوربین برداشت، خیس اشك بود، گفت: یكی پاشه بریم این شهدا را بیاریم، اینا رو می بینم از زندگی بیزار می شم. این حرف ها همین طوری تو ذهنم بود تا شب دوم عملیات «كربلای دو» كه از قرارگاه حركت كرد و رفت خط، هنوز یادم هست، آخرین تماسی که با بی سیم داشت، گفت: از بین لاله ها صحبت می كنم.
(عکس مربوط به دقایقی قبل از شهادت سردار #شهید_محمود_کاوه 🌷)