آنچه آدمی را نابود میکند پستی و فرومایگی روح اوست، و ابتذال غمها و شادیهای او، که در این صورت آدمی به هر نوع خفت و خواری تن میدهد تا به لذتی دست یابد.
- رومن رولان | ژان كريستف
از من فقط خبر داشت، همین . .
مثل مردمی که میدانند جایی از جهان جنگ است .
- رسول ادهمی
ناله را هر چند میخواهم که پنهان برکشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن»
- امیرخسرو دهلوی
هدایت شده از جایی که کتاب ها صحبت میکنن
آنقدر از تو مینویسم
تا فارسی تمام شود.
-صفحه ۳۶-
یوسف که رفت، عمه خانم کاسه بلور پر آبی را که دستش بود و در آن برگهای سبز نارنج انداخته بود پشت سرش به زمین ریخت و رفت که پشت سر مسافر، سوره انعام بخواند و به جهتی که مسافر رفته فوت کند.. آدمیزاد چیست ؟ یک امید کوچک، یک واقعهی خوش چه زود میتواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند ؟! اما وقتی همهاش تودهنی و نومیدی است، آدم احساس میکند که مثل تفاله شده، لاشهای، مرداری است که در لجن افتاده . . .
- سووَشُون | سیمین دانشور